من هستم و... (2)
درباره وبلاگ


This is the end
Hold your breath and count to ten
Feel the earth move and then
Hear my heart burst again

For this is the end
I’ve drowned and dreamt this moment
So overdue I owe them
Swept away, I’m stolen

Let the sky fall
When it crumbles
We will stand tall
Face it all together

Let the sky fall
When it crumbles
We will stand tall
Face it all together
At skyfall
At skyfall

Skyfall is where we start
A thousand miles and poles apart
Where worlds collide and days are dark
You may have my number, you can take my name
But you’ll never have my heart

Let the sky fall
When it crumbles
We will stand tall
Face it all together

Let the sky fall
When it crumbles
We will stand tall
Face it all together
At skyfall

Where you go I go
What you see I see
I know I’d never be me
Without the security
Of your loving arms
Keeping me from harm
Put your hand in my hand
And we’ll stand

Let the sky fall
When it crumbles
We will stand tall
Face it all together

Let the sky fall
When it crumbles
We will stand tall
Face it all together
At skyfall

Let the sky fall
We will stand tall
At skyfall

مدیر وبلاگ : من!!
نویسندگان
پنجشنبه 23 دی 1395 :: نویسنده : من!!
https://telegram.me/ahappyfall



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
دوشنبه 11 مرداد 1395 :: نویسنده : من!!
من متاسفم که بی خبر رفتم دیگه نتونستم بمونم ، زندگی یا بهتر بگم احساساتم  پر از قله ها و دره ها ست و فعلا ما تو سراشیبی دره ایم اما درست میشه و من راضیم و اما وبلاگ جدید ساختم اگه خواستین ایمیل یا آدرس وبلاگتون رو بدین تا براتون بفرستم :) امتحانا به خوبی و خوشی تمام شد و معدلم حدود 17 _18 میشه باشد که نیکی رسان خلق باشیم و شوق حقیقی رو پیدا کنیم  منظورم همون شادیی هست که زوال پیدا نمیکنه



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
چهارشنبه 16 تیر 1395 :: نویسنده : من!!
استادمون گفت zolpidem قرصیه كه كمك به شروع خواب میكنه ، مدت اثرش كوتاهه و در حد چن ساعته و باعث گیجی نمیشه و وابستگی فیزیكی ایجاد نمی كنه ، منم از خصوصیات كلی قرص خوشم اومد به مامانم گفتم یه بسته خارجیشو واسم بگیره اما گیرش نیومد و ایرانیشو خرید حالا برگردیم به دیشب كه جلوی تلویزیون بیهوش شده بودم كه خواهرم گوشیمو آورد و گفت زنگ میخوره منم از خواب پریدم در حالی كه نمی دونستم ظهره ،شبه ، سحره... ؟!! بعد از اون تا حدود ساعت سه شب خوابم نبرد گفتم یه قرص زولپیدم بخورم بلكه خوابم ببره و صبح قبراق و سر حال بلند شم درس بخونم اما زهی خیال باطل ! می دونستم هیچی تو ایران استاندارد نیست ولی نه تا این حد!!!! امروز ظهر ساعت ٤ و نیم به زور بیدار شدم و هنوز سرم از شدت خستگی گیج میره این دقیقا مخالف خصوصیات كلی قرصه !!!! دیازپام خارجی خورده بودم تا الان اثرش رفته بود! اینجا ایران است :-( از این به بعد از خواب پریدم درس میخونم :) به بقیه هم همین توصیه رو میكنم ...



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
مردی فرزند خود را به علت یک حمله ی عصبی کشت بعدا معلوم شد که اسکیزوفرنی دارد و شاید او فقط تنها بود .
نمی دونم مرز بین درست و غلط چیه ، نمی دونم تا کجا میشه قضاوت نکرد ، نمی دونم که اصلا تا کی میشه خوب بود ... مادری که فرزندشو ول میکنه و میره ، پدری که عاشق یه زن دیگه میشه یا بچه ای که خودکشی میکنه  ، مقصر کیه ؟  خیلی از رفتار های ما ریشه در دو سال اول زندگی داره که ما تقریبا اون موقع حق انتخابی واسش نداشتیم ، یا خیلیاش ریشه در ژنتیک ، تربیت و ... شاید همون طور که نشه کسیو واسه قیافه ی درب و داغونش سرزنش کرد واسه رفتار غیر منطقیش هم جای شکایتی نباشه. واقعا آدما تا کجا می تونن خودشون رو واسه خوب بودن سرکوب کنن ؟ من از ریشه ی این رفتار ها سر در نمیارم اما اینو می دونم که انسان ها همگی کمال گرا هستند ، روحی دارند که می تونه پرواز کنه ، شاید بشه قلب هر کسیو لمس کرد ... حتی هیتلر هم عاشق شد... شاید نباید نا امید بود ...
پشت قضاوت های ما درباره ی دیگران شیطان ایستاده است.
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
جمعه 11 تیر 1395 :: نویسنده : من!!
ببین فردا کلی میشه به بقیه مشكلات فک کرد ، الان بی زحمت پریز بقیه رو بکش و به مهم ترین مشکلت فک کن ، زمستون تموم میشه سیاهیش برا ذغال میمونه ، نمی دونم این حرفا ذاتا آرام بخشن یا به واسطه گویندش آرام بخش شدن اما ... آدم باید از تك تك وابستگیاش دل بكنه این ذات زندگیه ، حداقل برای من :)



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
جمعه 11 تیر 1395 :: نویسنده : من!!
از همه نظر بهم ریختم ، مامانم نیست معلوم نیست كی بیاد ، نگرانم اضطراب دارم امتحان ، مساءل خانواده و ترس دیگه تحملی واسم نذاشته ، زندگیم خیلی متلاطمه باز همه چی بهم ریخت و شاید بدتر از قبل :) متنفرم از كسایی كه رو نادانی و خودخواهی زندگیمو جهنم كردن



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
چهارشنبه 9 تیر 1395 :: نویسنده : من!!
امشب شب قدر بود ، امیدوارم خدا بر ما ببخشاید:) امتحان دارم و در یك كلام نخوندم یا باید فردا بجنبم و بخونم یا منتظر جبرییل باشم بهم وحی كنه جوابا رو :( من سال به سال قالب وبلاگمو عوض نمی كنم ، اما امروز ب صورت اتفاقی ، چنتا قالب دیدم كه خیلی خوشم اومد! با اشتیاق زیاد قالب رو copy paste كردم ، دیدم وبلاگم دود شد رفت هوا ! كه بعد فهمیدم قالب ها مال بلاگفا بوده [ناراحت] ! برای این كه بفهمم كلا قالب ها خراب بوده یا واقعا فقط مال بلاگفاست یه وبلاگ تو بلاگفا ساختم ، دیدم كه قالبه درسته :-( { من شب امتحان یه ایطو آدم بیكاری میشم!! كیف كنید و ریلكس باشید} ب این فكر افتادم كه چطوره باز مهاجرت كنم آخه ید طویلی تو كوچ كردن دارم بعد دیدم واسه یه قالب آدم كوچ نمیكنه و این كه جدیدا فهمیدم نرم افزار میهن بلاگ چیز بدرد بخوریه دوسش میدارم ! به هر حال عشق است و در نگاه اول است ! حالا فعلا همین جام! با همه علاقه ای كه به فارما مخصوصا فارما اعصاب دارم چرا نخوندم درست؟ حالا فردا جبران میكنم انشالله [لبخند] و این كه هی تو ارتباطات اجتماعیم گند میزنم و به خودم میگم درست نبودا بعد تا میخاد حس عذاب وجدان بهم دست بده میگم بذار یه بارم درست نباشه (از دیروز تالا همین یه بار یه بارا شده چندین بار ) بعد دوباره حس پشیمانی و در آخر جبران یا فراموشی !! وقتی هم میزنه به سرم بد میزنه ها!!! باید درس بخونم تا آروم شم ! و این كه من گاهی نباید فكر كنم دیگران راجع ب من چه فكری میكنن!! ولی دوست دارم آروم و منطقی رفتار كنم اما وقتی ذهنم آشفتست كمتر روی كار هام كنترل دارم باید سعی كنم آروم و صبور باشم! و در آخر این روز ها فكر میكنم یكی از همكلاسی هام این وب رو بخونه اگه كسی هست اینجا كه منو واقعا دیده و میشناسه میشه لطفا بری؟ :-)



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
سه شنبه 8 تیر 1395 :: نویسنده : من!!
حس میكنم خیلی از رفتار هایی ك بقیه با من دارن ، لیاقت من نیست ، من هرچی تلاش میكنم ك احتراممو حفظ كنم بیشتر شكسته میشه بیشتر بی ارزش میشم ، میخوام فرار كنم از بین همه اونایی كه ذهنمو آشفته كردن :-( اما باز اینم نمیشه ! چرا بعضی وقتا همه چی نمیشه؟



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
دوشنبه 7 تیر 1395 :: نویسنده : من!!
سلام ، امروز همراه یكی از دوستام درس خوندیم و ب نسبت خوب بود! از اون دوست گرامیم هم تشكر میكنم كه امروز با من درس خوند:) ( گرچه ب این وبلاگ دسترسی نداره ؛-) ) دیالوگ مورد علاقه من از فیلم تایتانیك: ''جک: من همه اون چیزی رو که لازم دارم الان همراه خودم دارم،هوایی که برای تنفس لازم دارم در شش ها و تعدادی ورق برای نقاشی!دوست دارم وقتی صبح از خواب بلند میشم ندونم چه اتفاقی برام بیوفته!مهم نیست چه کسی رو ملاقات میکنم مهم نیست شب رو کجا میگذرونم!پریشب رو زیر یه پل خوابیدم وحالا در یکی از بزرگترین مصنوعات عالم به سر میبرم و با شما آدمای ثروتمند و باحال دارم شامپاین میزنم!!زندگی هدیه ای است که نباید حروم بشه،شما نمیدونید برگ بعدی زندگی چیه!باید یاد بگیرید زندگی وقتی میاد بگیریدش!!باید روی تک تک روزها حساب کنید!!!" //:-) خوشبختانه گاهی وصف حال زندگی منه :)



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 5 تیر 1395 :: نویسنده : من!!
امتحان اعصاب تموم شد! فکر کنم واسه اولین بار تو دانشگاه 20 گرفتم!(البته بعد از آشنایی با كامپیوتر :))))! )سوالا آسون بود و احتمالا نمره ها خیلی بالا باشه :) فکر میکنم مسئله مهم این باشه که من چنتا نکته اساسی یاد گرفتم :)
 مامانم حالشون خیلی خوبه ، پدرم هم بهتره خدایا شکرت :) خودم هم تقریبا آرومم !
باز امتحان دارم احتمالا از فردا شروع میکنم ...
این روزا از خونه بیرون نمیرم و واقعا هیچ اتفاق خاصی برام نمی یفته( نمی افتد )  و هدفم از نوشتن روز نوشتا صرفا نگاه اجمالی به اینه که این روز ها چطوری میگذرن و یه مقداری شاید دوست دارم با کسی حرف بزنم واسه همین اینجا روز هامو مینویسم :) متاسفم اگه این حرفا واسه شما شاید هیچ سودی نداره اما واسه من تغییرات فکری و احساسیمو به یادم میاره :)
شاید حنی خوندن این حرفا در آینده واسم جذابیتی نداشته باشه ولی الان آرومم میکنه :)





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 5 تیر 1395 :: نویسنده : من!!
روز خوبی بود ، مامانم بهتره و درسا رو هم تقریبا خوندم البته ی جلسه رو گذاشتم فردا صبح قبل امتحان انشالله دوره كنم :-) شب قدر!! اندك دعایی هم كردم اما بیشتر در حال خوندن درسا بودم :) حرفی نیست! خوابم میاد... شب صبحگاهی شما بخیر! ساعت: چهار و ربع ١٩ رمضان خواب خوابم:)



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
پنجشنبه 3 تیر 1395 :: نویسنده : من!!
روز ب نسبت خوبی بود ، البته فقط ب نسبت !!!! در حدی ك نمردم و سالمم :)))) این تعریف بنظر خیلیا اوج خوشبختیه و ب نظر خیلیا نوعی فلاكت و سر در گمی! خود دانید! ب هر حال نمی خام دلهره و اضطرابی باشه ، از ترس طرد شدن , منزوی شدن درست مثل اینه كه از ترس از دست دادن ، به دست نیاری!! البته جمله قبلی بنظرم گاهی غلطه !! چون اگه كسی در تو این حس امنیت رو از بین ببره همون بهتر كه نداشته باشیش تا این ك بخوای با ترست ضعیف شی! :) من از ضعف در زندگی خیلی بدم میاد!! احساسات نا به جا آدم رو ضعیف میكنه ! البته خیلی از احساسات ب جا هم آدمو ضعیف میكنه مثل وقتی ك پدر و مادرت بحثشونه و نتونی تمركز كنی ! ب هر حال امروز هرچی گفتمو نقض كردم خودتون راجب پریشانی فكرم قضاوت كنید!



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
چهارشنبه 2 تیر 1395 :: نویسنده : من!!
روز بهتری بود امروز :) بیشتر از چند روز اخیر درس خوندم اما حدود دوتا بلاكه كه مثل تراكتور نمی یفتم رو كتابا :/ همینطوری لاكپشتی ، تفریحی میخونم البته اینو هم نادیده نباید گرفت كه این دو بلاك اخیر بسی سبك بودن!! و حجم نسبتا كمی داشتن :) مادرم باز ناراحته :( منتظرم دعا هام برآورده شه :) سعی كردم خطا هامو تا حدی جبران كنم :( ولی امیدوارم از چاله به چاه نیافتم :) خدایا كمك كن:))) شكرت :) از هر كرانه تیر دعا كرده ام روان / باشد كزان میانه یكی كارگر شود :)



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
سه شنبه 1 تیر 1395 :: نویسنده : من!!
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من/ وین حرف معما نه تو خوانی و نه من/ هست از پس پرده گفت و گوی منو تو/ چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
بچه ك بودم یه دفتر خاطرات داشتم فقط خاطرات بدمو مینوشتم توش ، چون فقط وقتی خیلی عصبانی و ناراحت بودم میشد كه بنویسم ینی توان نوشتنو داشتم ، ی مدت ك گذشت اون دفتر رو انداختم دور و دیگه هیچوقت ندیدمش به جای اون دفتری برداشتم ك هم خاطرات خوب داشت هم بد هم احساسات هم مناجات ... دوست ندارم این وبلاگ مثل اون دفتر یادآور خاطرات تلخم باشه :) پس سكوت میكنم چون امروز از بدترین روز ها بود:) بیخیال روز های بدون ترس پر قدرت و اراده در راهند :) و این كه من امید دارم تا دوباره بخندم اما بدون ترس :) لنگر حلم تو ای كشتی توفیق كجاست / كه در این بحر كرم غرق گناه آمده ایم :)



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
دوشنبه 31 خرداد 1395 :: نویسنده : من!!
وقتی بی حوصله میشم فقط میخوابم :) امروز هم كلا تا الان كه طرفای ساعت ٩ شب هست ، فقط خوابیدم :) امتحان اعصاب دارم و هنوز شروع نكردم ، از هیچ نظری از خودم راضی نیستم :((( خیلی احساس پوچی میكنم و عذاب وجدان زیادی دارم :( باید سریعتر خودمو جمع كنم :(



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
یکشنبه 30 خرداد 1395 :: نویسنده : من!!
امروز فهمیدم به روانپزشكی هم علاقه دارم ، شاید بشه با این رشته فهمید ك زندگی و نیكی و بدی چیه واقعا ... شاید نباید كسیو سرزنش كرد شاید بشه مهربانتر بود.



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 29 خرداد 1395 :: نویسنده : من!!
  نوایی با صدای شکیلا
غمت در نهانخانه ی دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل سبکتر قدم زن
مبادا غباری به محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست به مشکل نشیند
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
به پایم خلد خار به آسان برآرم
چه سازم به خاری که بر دل نشیند
به دنبال محمل چنان زار بگریم
که از گریه ام ناقه در گل نشیند
خوشا کاروانی که شب راه طی کرد
دم صبح اول به منزل نشیند




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 29 خرداد 1395 :: نویسنده : من!!
سلام حال همه ی ما خوب است اما تو باور نکن:)
این روزها اصلا انگار اینجا نیستم ، حضور فیزیکی دارم اما تو یه دنیای دیگه سیر میکنم... تو دنیای گذشته و سکوت ...
ساعت 11 میخواستم برگردم خونه اصلا نمی فهمیدم استاد چی میگه اما موندم و مبارزه کردم با تمام افکارم ... می دونی کنار دوستام که میشینم یه احساس خمودی بهم دست میده ، فقط میخوام ازشون دور باشم نمی دونم چطور شد که اینهمه دور شدم و اینهمه تنهایی جای همه ی وابستگی و صمیمتا رو گرفت ...
همیشه آدمی هستم که سعی کردم چیزیو به روی خودم نیارم مخصوصا در مقابل افرادی که هر چقدر هم خوب و پاک باشن اما نمی تونن احساسات منو عوض کنن.
من فقط میخام مثل همیشه بنظر بیام اما چشما و سکوتم اغلب همه چیو لو میدن... برای همین میخام تنها باشم :)
از آدمایی که میخوان خوب و پاک بنظر بیان خوشم نمیاد ، دوستیشون تو دلم نمیره :) ما آدم هایی هستیم که بی عیب نیستیم بی شک :)
خب باید اصل حالمو عوض کنم که این زمان ، زمان خمودی نیست
امتحان اعصاب دارم ، حجم کمه و شاید از همیشه کمتره ، این به این معنی نیست که اعصاب درس سبکی هست بلکه نشان دهنده این است که اساتید بسیار کوتاه و خلاصه درس دادن و کار بیشتری به عهده ی من  دانشجو هست
خداوندا علم ما را فزونی بخش و کمک فرما تا در حق کسی ظلم نکنیم ، مادرم را خوش حال ساز
و خدایا شکرت






نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 29 خرداد 1395 :: نویسنده : من!!
رشته امید بی حاصل گسستن، بهتر از بیهوده دل بستن



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
پنجشنبه 20 خرداد 1395 :: نویسنده : من!!
روزه نگرفتم تا بتونم بهتر درس بخونم :/ از صبح تالا خیلی! كم خوندم :) اصلا حس میكنم خسته ام ( من ب تنگ آمده ام از همه چیز / بگذارید هواری بزنم ) یه برنامه جدید پیدا كردم تا بتونم با گوشی در میهن بلاگ پست بذارم اما مث ك اینم خوب نیست مطالب نصفه نیمه میاد , راستی حال مادرم بهتر است



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
سه شنبه 18 خرداد 1395 :: نویسنده : من!!
اوضاع چندان خوب نیست ، اما امید دارم خوب شه و همه خوش حال باشیم ...
تصمیمات :
امروز تا پایان فصل 2 درس می خونم و سعی می کنم آدم بهتری باشم ، خدایا خداوندا ، رمضان را ماهی پر از خیر و برکت برای مادرم قرار ده
من یکم نا امیدم :(
و فعلا حرفی نیست
مرا ببر امید دلنواز من ، ببر به شهر شعر ها و شور ها




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
پنجشنبه 13 خرداد 1395 :: نویسنده : من!!
شده یه نفر رو دوست داشته باشین بدونین پایانش محکوم به شکسته؟
بدی دوست داشتن اینه که آدم نمی دونه طرف رو دوست داره یا همش از سر تنهاییه ، من حس میکنم تو این روزای متلاطم نباید تصمیمی بگیرم :) میگم متلاطم فکر نکنین شهرمون سیل اومده ، خونه آوار شده رو سرمون فقط فکر هام هستن که هر دم هر ثانیه در حال تغییرن شاید باید بنویسمشون اینا همه اثرات ننوشننه
بیخیال زندگی چرخ های زیادی واسه من خورده ، منتظر چرخ های بعدیم :)
من از زندگیم چی میخام؟
 متخصص قلب موفقی بشم (دوست دارم برای تخصص به خارج از کشور برم اما حتما برگردم)
 تو درمونگاه برای فقرا مجانی کار کنم
میخام به هم نوعم خدمت کنم و مفید باشم
یک نفر رو از ته دل دوست داشته باشم و این دوست داشتن موجب آرامش روحم شه نه اسارت زندگیم
و میخوام با بچه ها ارتباط خوبی داشته باشم ، اون ها پاکترین ها هستند ...
چند روزیه ارتباطاتم آزارم میده
با دوستام سعی کردم ارتباطمو کمتر کنم نمی دونم چطور شد که به اینجا رسیدم ، آخه اونها زمان نسبتا طولانی بهترین دوستام و نردیکترینشون بودن
سعی میکردم با هر کس همون رفتاری رو داشته باشم که همیشه دوست داشتم اون نفر با خودم داشته باشه اما بنظرم درست نیست به چند دلیل :
1. همه رفتاری که من دوست دارمو دوست ندارند
2.آدم ناخودآگاه وقتی بهترین رفتار ممکن رو با کسی داره ، توقع میکنه که اونم باهاش خوب رفتار کنه مخصوصا اگه اون فرد از نزدیکترین دوستاش باشه  و افراد نمی تونن انتظارات ما رو فراهم کنن
در نتیجه باید همیشه با در نظر گرفتن این که به کسی نباید ظلم شه ، اون کاری که دوست داری و انجام بدی حداقل کاری کردی که دوست داشتی
اگه هم خوبی میکنی واسه دل خودت انجام بده ،انجام بده تا احساس بهتری پیدا کنی
نیکی کن و فراموش کن
و دوستایی که احساس خوبی بهت نمیدن رو از زندگی حذف کن
خب بریم سر ماجرا زندگیم
امتحان عفونی دارم و روی ریسمان وقت دارم لی لی ( ley ley )  میرم.  دو  روز دیگه امتحانه دعا کنین 18 بشم حالا  دعا کردین بالاتر شم اشکالی نداره ، فقط خواستم تو ذوقتون نخوره ، چون همچین راضی نیستم از خوندنم ولی  17 ، 18 خوبه
و در آخر خدا رو شکر






نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
یکشنبه 15 فروردین 1395 :: نویسنده : من!!
امروز رفتم پیش مشاور یک به یک مشکلاتمو گفتم ، حس بهتری دارم که یه نفر منطقی کمکم کرد :)میگن باید با عشق خوبی کنی ، مامانم به من نیاز داره ، اما چشمان اندوهگین و نگران مادرم مثل یه خنجره به قلبم ، آزارم میده ، مامانم برای من یه فرد مهم نیست ، مهمترین فرده ناراحتیش آزارم میده اما باید کنار اومد با مشکل  :) ان مع العسر یسرا خداوندا مادرم رو خوشحال کن :))
امروز چشمم به یه بیت خورد خیلی به دلم نشست :)

خنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش

بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

به روز های خیلی بهتر ایمان دارم :) کنارم بمان و مرا دوست بدار

من اشتباه کردم ، ان الله غفور الرحیم

تو برای آگاهی از گناه بندگان کفایت میکنی و بر ما می بخشایی :) نجات دهمان

هر کسی خوبی و بدی داره ، خوبی ها رو ببین و از بدی ها درگذر :)





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
جمعه 13 فروردین 1395 :: نویسنده : من!!
سال 94 با تمام سختی هایی که برام داشت سال خوبی بود ، بدست آوردم و از دست دادم... افتادم و بلند شدم... :)
عذاب وجدانی ندارم ، آزاد آزادم ، امید دارم که خدا هم بر من ببخشاید ...
دور شدم تو خودت میدونی چه شب های پر ترسی رو گذروندم تا به اینجا رسیدم ، تنهام اما امید دارم کنارم باشی تا نترسم...
می دونی ترجیح میدم به آینده فکر نکنم ، ترجیح میدم  به ترسام میدون ندم...
خداوندا مرا تنها مگذار حتی لحظه ای نگذار احساس تنهایی کنم خودت بهتر میدونی که فقط فقط تو رو دارم
مرا تنها مگذار و مرا به جای همه دوست داشته باش 
مهربانترین مهربانان
اعترافات ذهنم این روزا خطرناک نیست ، آرامه مثل یه مرداب




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


( کل صفحات : 2 )    1   2   
آمار وبلاگ
  • کل بازدید :
  • بازدید امروز :
  • بازدید دیروز :
  • بازدید این ماه :
  • بازدید ماه قبل :
  • تعداد نویسندگان :
  • تعداد کل پست ها :
  • آخرین بازدید :
  • آخرین بروز رسانی :
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات