[ چهارشنبه 2 خرداد 1397 ] [ 03:30 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
عه بازم من برگشتم :)
[ شنبه 8 اردیبهشت 1397 ] [ 04:19 ق.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
یا اصلا کاش از یه مصیر دیگه میرفتم
زندگیم پرشده از این ای کاش هایی که
نمیتونم تغییرشون بدم
الان میفهمم یه سری عشقا و دوست داشتن ها واقعا فقط مال رمان ها نیست :(
[ شنبه 6 آبان 1396 ] [ 02:29 ق.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
کاش زندگیم اینجوری نبود.......
[ شنبه 6 آبان 1396 ] [ 02:26 ق.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هرکس که این ندارد حقّا که آن ندارد
[ شنبه 18 دی 1395 ] [ 09:22 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
متحیرم ندانم که تو خود چه نام داری
[ شنبه 18 دی 1395 ] [ 09:20 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
هر که را دور کنی ، دورو برت می آید!
از محــــــــبت چه بلاها به سرت می آید
بنشینی دم در ، کوچه قـــرق خواهد شد
بروی جمـــــعیتی پــــشت ســـرت می آید
تا که در دسترسی ازتو همه بی خبرند..
تا کمی دور شوی هــی خبرت می آید!
دل به مجنون شدن خویش در آیینه نبند
صبر کن ، عاشق دیوانه ترت می آید!!
خون من ریخت نیفتاد ولی گــــردن تو
گردن من به مصـــــــاف تبرت می آید
روز محشر هم اگر سوی جهنم بروی
یک نفرضجه زنان پشت سرت می آید!
کاظم بهمنی
[ شنبه 18 دی 1395 ] [ 09:13 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود
[ شنبه 18 دی 1395 ] [ 09:09 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم
نازنینا تو چرا بیخبر از ما شده ای؟
[ شنبه 27 آذر 1395 ] [ 01:50 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
یــــــــک بوسه به مــــــــن دادی و هی میگویم
لـــــب بود؟ عسل بود؟ رطــــب بود؟ چه بود؟
[ دوشنبه 22 آذر 1395 ] [ 12:42 ق.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
آب میخواهم سرابم میدهند
عشق می ورزم عذابم میدهند
[ جمعه 28 آبان 1395 ] [ 01:01 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
زندگی کتابی است زیبا وپرحادثه هیچ وقت به
خاطره یک برگش آن را پاره نکن...
[ دوشنبه 17 خرداد 1395 ] [ 05:22 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
همدیگر را یافتن هنر نیست ...
هنر این است
که همدیگر را گم نکنیم ...
آدمهای سادہ بی هیچ دلیلی
دوست داشتنی هستند
سادگی شیک ترین ژست دنیاست..
[ دوشنبه 17 خرداد 1395 ] [ 05:15 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله ی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟»گفت:....
میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...» نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی پایش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم!
اینم بخاطر شما :)
[ سه شنبه 11 خرداد 1395 ] [ 10:10 ق.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
با شیخ از شراب حکایت مکن که شیخ
تا خون خــــلق هست ننوشد شراب را
[ جمعه 31 اردیبهشت 1395 ] [ 03:21 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
لب های تو لب نیست ! عذابیست الهی
باید
که عذابی بچشم گاه به گاهی
در
لحظه دیدار تو ، گفتم که بعید است
چشمان
تو من را نکشاند به تباهی
[ جمعه 31 اردیبهشت 1395 ] [ 03:14 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
ترسم آخر زغم عشق تو دیوانه شوم،
بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم،
آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب،
نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب.
[ جمعه 31 اردیبهشت 1395 ] [ 01:17 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
از یـاد تـو بـرنـداشـتـم دسـت هـنـوز
دل هست به یاد نرگست مست هنوز
گر حال مرا حبیب پرسد گویید
بیمار غمت را نفسی هست هنوز
[ شنبه 25 اردیبهشت 1395 ] [ 06:48 ق.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
تنها و غریب و مملو از تشویشم
جز غصه و غم کسی نیاید پیشم
ازغربت خویش خنده ام می گیرد
وقتی به صدای گاو می اندیشم !
[ شنبه 11 اردیبهشت 1395 ] [ 03:10 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
غم تا ابدیت به زمین خواهد ماند
ابلیس مدام در کمین خواهد ماند
امّید به آدم شدن آدم نیست
اوضاع همین است و همین خواهد ماند
[ شنبه 11 اردیبهشت 1395 ] [ 02:50 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
خسته نباشین :)
یه پیشنهاد دارم :)
میگم بیاین زیر این پست تو نظرات مشاعره کنیم :)
خیلی دوست دارم مشاعره ولی هیشکی پایه نیست :)
بیت اولش با شما ;)
[ پنجشنبه 9 اردیبهشت 1395 ] [ 02:36 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
جز من اگرت عاشق شیداست بگو
گر میل دلت به جانب ماست بگو
گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو، نیست بگو، راست بگو
[ پنجشنبه 9 اردیبهشت 1395 ] [ 02:36 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
نمیدونم کار درستی میکنم دارم این کلیپو میذارم یا نه
خیلی دنبالش گشتم تو نت ولی نتونستم پیداش کنم
واسه همین ضبطش کردم
تیتراژ آغازین برنامه (دوستت دارم مادر) با صدای یوسف انوشه
این اولین و شاید شاید اخرین کلیپی باشه که گذاشتم توی وبلاگ
[ سه شنبه 7 اردیبهشت 1395 ] [ 03:36 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
[ دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 ] [ 04:18 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
بچین میز قمارت را دل از من روی ماه ازتو
بیا بردار بازی کن سفید از من سیاه ازتو
همیشه آخر بازی کسی که سوخت من بودم
همیشه باخت بامن بوده گاه از عشق گاه ازتو
تو رُخ میتابی و من قلعه ات را آرزومندم
خر است این اسب اگر یک لحظه بردارد نگاه ازتو
تمام خانه ها را بر سرم آوار کردی و
کسی جرأت ندارد تا بگیرد اشتباه از تو
قشنگم ، فیل ما مست است و گاهی کجروی دارد
نگیری خرده بر مستان اگر بستند راه از تو
مطیع رإی خوبانم . چه بگذاری چه برداری
کماکان برنمی گردد سر ما بی کلاه از تو
در این بن بست حیرانی کجا میرانی ام ؟ دیگر
چه دارم رو کنم زیبای کافر کیش،آه از تو
[ چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 ] [ 12:31 ق.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
جانب مسجد اگر کم رفتیم
سوی میخانه دمادم رفتیم
بعد از این گوش به واعظ نکنیم
به جهنم که جهنم رفتیم
[ چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 ] [ 12:25 ق.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
نگاهم محو چشمانت برایت شعر میخوانم
خودم اینجا دلم اینجا حواسم را نمیدانم
[ سه شنبه 31 فروردین 1395 ] [ 11:52 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
اهل آه و ناله کردن نیستم ، جان من است!
اینکه هر دم می رسد بر لب ، نمیفهمی چرا؟
آنچه من پای به دست آوردن چشمت زدم
قید دینم بود، لامذهب! نمیفهمی چرا؟
[ سه شنبه 31 فروردین 1395 ] [ 11:49 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]
لطف کن لب های خود را بیش از این"قرمز"نکن
رحم کن بر این دل ویرانِ استقلالی ام...!
[ سه شنبه 31 فروردین 1395 ] [ 11:40 ب.ظ ] [ нσѕєιη* ** ]