تــــــــولد باران دلتنگی ام
زمزمه ایچون نسیم در خوابم میکنی
و با پیامی دلنشین بیدارم
و می دانم
به ساحت جنون می رسم
بگذار روزم را با پیام تو آغاز كنم
تا شاید
پریشانی دیشبم از یاد برده شود
آری می دانم
سبزتر از درخت و آبی تر از آسمانی
به گیسوانت چنگ خواهم زد تا
هزاران دورتر صیادان بشنوند
و آرام شوند
بگذار همه ی دریاها بدانند
آرام ترین اقیانوس جهانم تویی
و من در ساحلت آرام خواهم گرفت
تا از خلیج قلب تو
باران دلتنگی را به آغوش گیرم
بیا كه تمام خانه ی دل را آذین بسته ام
ای دختر بارانی