طبقه بندی: اطلاعیه ها،
طبقه بندی: چرا امر به معروف و نهی از منکر نمی کنیم؟،
طبقه بندی: پرتویی از خورشید حضرت امام خامنه ای.، حکمتی از بزرگان، امر به معروف و آیات قر آن، امر به معروف در کلام مراجع دینی،
طبقه بندی: پرتویی از خورشید حضرت امام خامنه ای.، حکمتی از بزرگان، پای مکتب بزرگان برای بزرگ شدن، ایستگاه تفکر،تلنگر، احادیث امر به معروف و نهی از منکر،
طبقه بندی: مناسبت ها،
طبقه بندی: تصاویری باور نکردنی، حکمتی از بزرگان، پای مکتب بزرگان برای بزرگ شدن، مناسبت ها،
طبقه بندی: حکمتی از بزرگان، پای مکتب بزرگان برای بزرگ شدن، احادیث امر به معروف و نهی از منکر، چرا امر به معروف و نهی از منکر نمی کنیم؟،
طبقه بندی: پرتویی از خورشید حضرت امام خامنه ای.، حکمتی از بزرگان، احادیث امر به معروف و نهی از منکر، امر به معروف و آیات قر آن، امر به معروف در کلام مراجع دینی،
طبقه بندی: حکمتی از بزرگان، پای مکتب بزرگان برای بزرگ شدن، ایستگاه تفکر،تلنگر،
بسمالله الرحمن الرحیم
خدا تودهها را به کیفر گناه زبده ها مشمول عقاب و کیفر خویش نمى کند. اما چه وقت؟ وقتى که زبده ها فقط گناهان شخصى سرّى داشته باشند؛ گناهانى داشته باشند سرّى، که آثارش به خارج سرایت نمى کند، بلکه فقط یک تخلف شخصى سرّى است. اما وقتى زبده ها آشکارا مرتکب کارهاى ناپسند شوند و توده در صدد جلوگیرى از این زبده ها برنیاید، هر دو مستحق کیفر خداى عزوجل خواهند بود.
این حدیث ناظر به مسئولیت توده ها براى نگهدارى زبده ها در راه خیر و صلاح است و از آن حدیث هاست که باید زمینه اصلى یک بخش عمده از مسائل مربوط به نظام ادارى و اجتماعى و اصلاح کار قرار مى گیرد… آقایى کار خلافى مى کند و فردى عامى به او مى گوید آقا، این کار شما خلاف است؛ چرا کردى؟ پاسخ مى شنود: «برو! عالم را با جاهل بحثى نیست». بنده خدا هم سرش را زیر مى اندازد و مى رود. امیر مرتکب خلافى مى شود؛ یک فرد عادى به او مى گوید آقا، چرا این خلاف را کردى؟ پاسخ مى شنود: « پس انضباط اجتماعى کجا رفته! به من مى گویند مافوق و به تو مى گویند مادون. مادون را با مافوق بحثى نیست!» برو بابا با آن علمت اى عالم ! برو بابا اى رئیس و مافوق با آن انضباط تشکیلاتى ات ! برو کشکت را بساب ! اینها به درد اسلام نمى خورد. به تو مى گویند عالم، نمى گویند معصوم؛ به تو مى گویند مافوق، نمى گویند معصوم. در نظام اسلامى فقط یک مقام غیر مسئول است که آن هم خداست. اوست که : «لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون» ؛ بقیه همه مسئولند. پیغمبر و امام هم در آن درجاتى که غیر مسئولند به دلیل اعتقاد به عصمت آنهاست؛ اما این چه ربطى دارد به دیگران ؟ بقیه همه مسئولند. مسئولیت در جامعه اسلامى مسئولیت متقابل است. همه نسبت به یکدیگر مسئولند. «کُلّکُم راع و کلّکم مسئولٌ عَن رعیة»
بنابراین، آن عامى که به عالم خرده مى گیرد و مى گوید این کار شما خلاف به نظر مى رسد، اگر در پاسخ انتقادش شنید که «برو، عالم را با جاهل بحثى نیست»، یک وظیفه بیشتر ندارد؛ به نظر من وظیفه اش این است که دیگر به دیده عالم به آن فرد ننگرد، چون او جاهلى است اصطلاح دان، نه عالمى ره شناس. آن فرد مادون که از زبان مافوقش در برابر هر انتقاد مى شنود که «من رئیس تو هستم، پس انضباط ادارى و تشکیلاتى یا حزبى کجا رفته؟» باید به او به دیده مافوق ننگرد. این طاغوتى است که بر مسند کبریایى تکیه زده و شایسته اطاعت و فرمانبرى نیست. جامعه اسلامى جامعه هوشیارها و زباندارهاست. جامعه اسلامى جامعه مردم فضول است؛ نه از آن فضولیهاى بیجا و نه زباندار ؛ به این معنا که بره نیست. جامعه بره ها نیست؛ جامعه آدمهاست. آدمى که انتقاد مى کند و در کار همه دقت مى کند. اما به خاطر چى؟ به خاطر پاسدارى از محترمترین چیزها: حق و عدل.
البته یک شرط اصلى در امر به معروف و نهى از منکر شناخت معروف و منکر است. کسى که اصلاً خودش نمى داند معروف و منکر چیست، به چه چیز دعوت کند؟ چه چیز را امر کند و نهى کند؟اگر آدم شک کرد در اینکه شناخت خودش درست است یا شناخت این عالم، مى تواند بگوید عالم که منحصر به این آقا نیست. آدم عالم زیاد پیدا مى شود؛ آدم سراغ ده عالم دیگر مى رود و از آنها مى پرسد.
در جامعه اسلامى آن بهشتى که آزارى در آن نباشد و کسى را با کسى کارى نباشد وجود ندارد. جامعه اسلامى جامعه اى است که همه با همدیگر کار دارند، چون سرنوشتشان به هم بسته و پیوسته است و همه داراى سرنوشت مشترکند.
انسانها فرمان مى برند اما از فرمانده اى که براى دیگران حق انتقاد نسبت به خود را محفوظ مى داند. فرمان مى برند، ولى با حفظ حق انتقاد؛ با حفظ حق رسیدگى و پرسش.
طبقه بندی: حکمتی از بزرگان، احادیث امر به معروف و نهی از منکر،
طبقه بندی: مناسبت ها،
بسماللهارحمنالرحیم
قطعا بیشتر ما گفتهی معروف امام حسین علیه السلام با برادرش _محمدبنحنفیه_ را شنیدهایم که فرمود:" إنّما خرجتُ لِطَلَب الإصلاحِ فی اُمّة جَدّی." (من برای اصلاح در دین و امت جدم قیام میکنم). این گفته قطعا به یک واجبِ شرعی بهنام امربهمعروف و نهیازمنکر اشاره دارد. البته با شنیدن این عبارت، ذهن هرکدام از ما به سوی مصادیقی از منکر میروند اما دقیقًا چند نفر از ما به نیت "اصلاح" و بدرستی به سراغ مصادیقی از معروف و منکر که تاثیرگذاری پررنگتری دارند، میرویم؟
در ادامه و در توجهِ بیشتر به هدف قیام عظیم حسینی، چند سطر از کتابِ انسان ۲۵۰ ساله _بیانات آیتالله سیدعلی خامنهای_ را مینگارم.
"اگربخواهیم هدف امام حسین علیه السلام را بیان کنیم، باید اینطور بگوییم که هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجام دادن یک واجب عظیم از واجبات دین، که آن واجب عظیم را هیچکس قبل از امام حسین_حتی خود پیغمبر_ انجام نداده بود... انجام این واجب به یکی از دو نتیجه میرسد؛ یا نتیجهاش این است که به قدرت و حکومت میرسد؛ اهلاً و سهلاً، اگر حضرت به قدرت هم میرسید، جامعه را مثل زمان پیغمبر و امیرالمومنین اداره میکرد. یک وقت هم انجام این واجب به حکومت نمیرسد، به شهادت میرسد. برای آن هم امام حسین حاضر بود...
دو نوع انحراف داریم. یک وقت مردم فاسد میشوند؛ خیلی وقتهاچنین چیزی پیش پیآید، اما احکام اسلامی از بین نمیرود؛لیکن یک وقت مردم که فاسد میشوند، حکومتها هم فاسد میشوند، علما و گویندگان دین هم فاسد میشوند. از آدمهای فاسد اصلا دین صحیح صادر نمیشود. قرآن و حقایق را تحریف میکنند... پس امام حسین بایدقیام کند، زیرا انحراف پیدا شده."
طبقه بندی: احادیث امر به معروف و نهی از منکر، امر به معروف در کلام مراجع دینی، شیوه صحیح امر به معروف در کلام رهبر وائمه معصومین ،
.: Weblog Themes By Pichak :.