چار دیواری اختیاری
مترسک عروسک زشتیست که از مزرعه مراقبت میکند و آدمی مترسک زیباییست که جهان را می ترساند . . .
| ||
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام .... . . بعد از قرنی امروز در خدمت شومام .... با زهرا اومدیم برای تایید سوابق تحصیلیش ... . . یک ساعت تمام علاف بودیم و هر چی می زدیم سایتش باز نمیشد ... دیگه گفتم حالا که بیکار پشت کامی نشستم بیام و یه سرم به این چار دیواری بزنم !! . . و بعد تایید نظرا و ثبت پست پایینی دوباره ادرس سایتو وارد کردیم و جرینگی اومد ... خدا رو شکر .. . . آخیش خیالمون راحت شد .... ۵ دیقه هم وقت نبرد .... نگا چه جوری ما رو علاف میکنن .. مثلا همون موقع سایت باز میشد چی میشدش ؟؟ . . خدااااااااااا شکرت .... قدم به قدم نزدیک میشیم به این کنکور .... !! . . این چند وقته هم دیگه وقتم با درس پر شده ... ترجیحا اینجا تابستونا بیشتر آپ میشه .... . . نت میام .. اما وقت آپ کردن برا اینجا نیس... باید چیزای خوب پیدا کنم و بزارم دیگه .... . . خوش و باشین و سلامت .... . . یا علی طبقه بندی: خبر نامه، خاطره و دل نوشته ، [ پنجشنبه 7 آذر 1392 ] [ ساعت 17 و 03 دقیقه و 40 ثانیه ] [ f@temeh ... ]
تو این سه سوره یکیش اشتباهه بگرد و پیدا کن...
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد خوب دیگه نگرد
اشتباهی نداره
ثواب ختم یه قرآن را بردی . . این مطلب تماما کپی از وب پیکسل عزیزه .... اینم آدرسش ... http://www.parijoonam.blogfa.com/ طبقه بندی: از این به بعد میدونی، [ پنجشنبه 7 آذر 1392 ] [ ساعت 16 و 54 دقیقه و 13 ثانیه ] [ f@temeh ... ]
سلام ... . . امروز تولد توئه ... امروز تو میشی یه دختر ۱۸ ساله .... . . به نظر من عدد ۱۸ توی شمارش سن .... عددی که وقتی بهش میرسی و ازش میگذری یه سری مرز ها رو هم خود به خود رد میکنی .... . . دیگه بهت به چشم یه بچه دبیرستانی نگاه نمیکنن ... کم کم سعی میکنی نوک پاهاتو که از قبل تو کفش بزرگترا کردی رو بیش تر تو ببری .. . . امسال کنکور داری ... یه کنکور که بدون هیچ اغراقی خیلی سخته .... اما تو همیشه میتونی موفق باشی ... بهت ایمان دارم دختر .... هر چند منم میترسم ... . . از امتحانی که تو باید بدی من میترسم .... من هم استرس دارم .... من هم نگرانم ... اما امیدوار هم هستم ... مثل خودت .. !! . . توی دنیای امروز ما ... خیلیا ظاهر بینن .... همین که ببینن طرف خرش میره ... پارتیش کلفته ... مدرک مهندسی و دکترا داره شروع میکنن بِه به به و چه چه کردن .... . . هر چند منم دارم میگم و هنوزم اونفدر درکش نکردم اما حداقل میدونم همین که روزی تو زندگیت حس کنی که خوشبختی ... حس کنی که کسی ازت کینه نداره و دلگیر نیس ... ازت راضین به خاطر خانومیت ... وقارت ... حیات ... اخلاقت ... مهربونیت ... و.... . . اون موقع به خودت افتخار کن ... درسته کلی از وقتمونو گذاشتیم پای درس ... علم آموختن ... !!! ... اما هر کاره ای که بشیم ... هر مدرکی که داشته باشیم ... باید زندگی کنیم ... مثل همه آدمای دور و برمون ... دلم میخواد به این فهم و درک برسیم که بدونیم چجوری زندگی کنیم ؟! ... از روز هامون لذت ببریم و بدون گناه بگذرونیم ... . . صادقانه میگم .... بیا فکر کنیم ... بیا خواهری ... ببین که همیشه بعد از اینکه نتیجه یه کار اشتباه رو میبینم چقدر تو دل خودمون خودمونو تنبیه میکنیم !! . . هر چی که بشه آخرشم بر میگردیم پیش خدامون ... چقدر خوب میشه اگه جوری زندگی کنیم که خدا راضی باشه ازمون .... . . خدا که راضی باشه همه چی بر وفق مراد خواهد بود ... مگه نه ؟؟ ... شوما که خودت بشتر و بهتر از من میدونی ... مگه نه ؟؟ ... میدونم که میدونستی اما میخواستم بگم ... گاهی وقتا حس میکنم گفتن این حرفا هر چند طرف مقابلت کاملا ازشون اطلاع داشته باشه اما یه حس آرامشی بهت میده .... . . هر چی به موعد این آزمون نزدیک تر میشیم سخت تر میشه .... زهرا ... خواهر من .... امیدوارم همیشه و همیشه خوب و خوش و سلامت باشی و مزه و طعم خوشبختی رو بچشی .... . . به هر چی که میخوای و البته اگه صلاحته برسی .... نمیدونم چه چیزایی برا خودت در نظر گرفتی ... چه اهدافی داری ... ه رچی که هس ایشالله بهشون میرسی .... از هیچی نترس و آروم آروم قدم بردار ... نمیدونم کاری ازم بر میاد یا نه ... اما همیشه پشتتم ... همیشه ... . . خواهرمی ... باور کن ... اینکه پدرت عمومه و مادرت زن عموی من و بابا و مامان منم همین نسبتو با تو دارن دلیلی نیست بر اینکه تو فقط دختر عموی منی ... .. . تو همبازی منی ... دوستمی ... رفیقمی ... خواهرمی ... راز نگه دارمی ... همصحبتمی ... . . خوب جاتو تو زندگیم پر کردی .... هیچوقت نمیخوام این جای به این بزرگی خالی شه ... همیشه باش خواهش میکنم .... . . غمت اشک به چشمم میاره و درد رو دلم میذاره ... شادیت منو می خندونه و به چشمام برق وصل میکنه ... !!! . . خواهر گلم ... دوستت دارم .... قبولت دارم ... باورت دارم ... میتونی ... همیشه میتونستی .... . . هیچ چیزی سخت نیس با تلاش ... . . به خدا می سپارمت .... . تولدتم هزاران بار مبارک باشه ... هزار بار هزار بار .... از اینکه به دنیا اومدی ... دنیا دنیا ازت ممنونم .... . . باش کنارم .... به امید روزی که به اون قولی که سر سفره منو تو علی دادیم اون شبی که من تنها شام به دستپخت تو علی مهمون بودم عمل کنیم ... . . شش تایی ... با هم .... !! تـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ و لــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـد تــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ ـ مـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ بـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ا ر کـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــ ـ ـ فقط خواستم این عکسا رو تقدیم کنم به تو .... همین ... چون دوسشون داشتم ... بی دلیل .... . . . .......................................... ....................................................... ............................................... ............................................................... ................................................. ....................................................... ......................................................... ....................................................... .................................................. ............................................... ....................................... ............................................... ...................................................... .................................................. ................................................ ..................................................... .............................................................................. تولدت مبارک .... تولدت مبارک ... تولدت مبارک .. تولدت مبارک ...... یه سری عکسای آخری از این وبه ..
طبقه بندی: تولد، عکس، خاطره و دل نوشته ، [ دوشنبه 13 آبان 1392 ] [ ساعت 00 و 00 دقیقه و 00 ثانیه ] [ f@temeh ... ]
............................................................................................................................................................................... ............................................................................................................................................................................... ....................................................................................................... زندگی خالی نیست
مهربانی هست،سیب هست،ایمان هست آری تا شقایق هست زندگی باید کرد طبقه بندی: عکس، شعر، [ چهارشنبه 8 آبان 1392 ] [ ساعت 15 و 45 دقیقه و 36 ثانیه ] [ f@temeh ... ]
یوهو ... سلااااااااااااااااااااااااااااااام .. اینی که می نویسمو بلدین با ریتمش بخونین ؟؟ بزن به افتخارش ... دس دس دَدَد - دس .... کفو برو تو کارش ... دس دس دَدَد-دس ... به جاری این د و دس ها باید دست بزنین !! به افتخار کی ؟؟ ... وای خواهر کوچولوی من ... امروز دیدم داره چهار دست و پا راه میره .... خدااااااااااااااااااا ... من فرت /.. چقد خوشگل راه میره .... جند وقته منتظرم چهار دست و پا بره .... چقد لذت بخشه .. وقتی تیکه تیکه پیشرفتاشو با چشم می بینم .... خدا ... زینب کوچولو ... ته تغاری خونه ما ... خواهر کوچولوی خوشگل و مهربونم ... دوست دارم .... واقعا واقعا نمیتونم بگم وقتی مامان گفت درو ببند زینب میره بیرون و من یه لحظه به این فکر کردم که زینب هنوز نمیتونه چهار دست و پا بره و ( دستاشو نمیتونست با پاش همزمان حرکت بده .... تیکه تیکه شبیه سینه خیز رفتن میرفت ... ) و بعد چشم به زینب افتاد که جلوم داشت میرفت ... __ وای نگاش کنین داره چهار دست و پا میره .. _ وا ... از دیروز میره که .. من که نیشم بازه ... بغلش کردم یه عالمه بوسش کردم ... آجی نانازم ... این اتفاق اینقده خوبه که تا دو هفته تمام با فکر کردن بهش لبخند بیاد رو صورتم.....!!!!!!!!!! یا علی
طبقه بندی: خاطره و دل نوشته ، [ جمعه 19 مهر 1392 ] [ ساعت 13 و 49 دقیقه و 31 ثانیه ] [ f@temeh ... ]
1.چرا مردها دارای وجدان پاكی هستند؟ 2.چرا مردها همیشه
خوشحالند؟ ۳.
چرا روانكاوی مردها خیلی سریع تر نسبت به خانم ها انجام می پذیرد؟ 4. اگر یك مرد و یك زن با
هم از یك ساختمان 10 طبقه به پایین بیفتند كدامیك زودتر به زمین میرسد؟ ۵.شباهت
آقایون با آگهی های بازرگانی چیست؟ ۶. به یك مرد با نصف مغز چه
می گویند؟ ۷. فرق بین
نرخ اوراق بهادار با مردها در چیست؟ ۹. برای درست كردن پاپ كُرن به چند مرد نیاز است؟ طبقه بندی: طنز،
استاد: وقتی بزرگ شدی چه میکنی؟ شاگرد: ازدواج! استاد: نخیر منظورم اینه که چی میشی؟ شاگرد: داماد! استاد: اَاَاَاَاَه! منظورم اینه که وقتی بزرگ شوی چی بدست میاری؟! شاگرد: زن! استاد: ابله!!! وقتی بزرگ شدی برای پدر و مادرت چی میگیری؟! شاگرد: عروسی میگیرم! استاد: پسر جان! پدر و مادرت در آینده از تو چه میخواهند؟! شاگرد: یک زندگی متأهلی موفق!!! طبقه بندی: طنز،
تا درسا شروع نشده کمی شاد باشیم ... خو ؟؟ کلی عکسه ها .. از دست ندین .. گلچین کردم مثه همیشه . هر کردومو حس کردم بهتره گذاشتم !! سوتی ها ... ابتمار ها .. خلاقیت ها .. و... از نوع ایرانیش !! ای خر خووووووووووووووووووووووووووووون !! یاد بگیرین .. اینجوری سر کیسه رو می بندنا !! .... ............چی بگم اخه ؟؟ ............. وا .. چیه .. خو بالاخره ملت باید تفریح کنن یا نه ؟؟ یه پرش وقت یخسته ای خیلیییییییییییییییی میچسبه !! زیاده .. بقیه او ادامه مطبی مشاهده کنین !!! ادامه مطلب طبقه بندی: عکس، طنز، [ سه شنبه 2 مهر 1392 ] [ ساعت 14 و 15 دقیقه و 32 ثانیه ] [ f@temeh ... ]
سرهنگ: اسمت چیه؟ غضنفر: این خواهر و مادر ممده طبقه بندی: طنز،
سلااااااااااااااااااااااااااااااااام ... . . همین جا اعلام میکنم از این به بعد این وبلاگ حیلی آپ نمیشه تا کی .. ؟؟ خدا داند ... . . زهرا هم که نمیاد .. اگه بیادم کمتر میاد .. بابا کنکوریه ها !!! دعا کنین واسش ... خب ؟؟؟ خواست بیادم من سیخش میدم نمیزارم بیاد /.... . . تا دهم مهر پست آینده داریم ... تا اون موقع هر روز اینجا آپه .. قشنگ فیض بردین دیگه ؟؟ این همه آپ اونم هر روز ؟؟ ولی دریغ از نظر ... حتی امروزم که اول مهره ... ساعت یک و نیم اومدم ۸۸ تا بازدید داشت ... واقعا که ... . . زهراممممممممممممممم ... سفر بخیر مشتی ... !! بابا بودی زیارتا ... مجازی یه بغل کنیم .. ماچم نمیخوام ... . . حالا بریم سر عنوان پست .. راحت میشه رفت بهشت .. معلم دین و زندگیمون همین امروز گفته اینو ... . . گفت راحت میتونین برین بهشت .. فقط واجباتو انجام بدین ... همین .. ( نماز ، حجاب ، روزه ) حلا بیشتر حرف زدیما ولی حوصله حرف زدن بیشتر ندارم .. . . خوابم میاد ... یا علی
طبقه بندی: خبر نامه، اندکی تامل، از این به بعد میدونی، [ دوشنبه 1 مهر 1392 ] [ ساعت 14 و 00 دقیقه و 02 ثانیه ] [ f@temeh ... ]
`هیچ دقت کردین برف پاک کن ماشین بیشتر وقتا بارونو پاک میکنه ؟ پس چرا بهش میگن برف پاک کن ؟
.
بقیه ادامه مطلب ادامه مطلب طبقه بندی: طنز، SMS،
گاو ماما می کرد گوسفند بع بع می کرد سگ واق واق می کرد و همه با هم فریاد میزدند حسنک کجایی شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.او هر روز به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند. موهای حسنک دیگر مانند پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند. دیروز که حسنک با کبری چت می کرد.کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد.پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد.پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.او نمی دانست که سد تا چند لحظه دیگر میشکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد. برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود.ریز علی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت.ریزعلی سردش بود و دلش نمیخواست که لباسش را درآورد.ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله دردسر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد و کبری و مسافران قطار مردند . اما ریز علی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و کور بود.الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.او اصلا حوصله مهمان ندارد.او پول ندارد که شکم مهمان ها را سیر کند. او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد. او کلاس بالایی دارد.او فامیل های پولداری دارد . او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت.اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیگر در کتاب های دبستان آن داستانهای قشنگ وجود ندارد.
منبع: http://cute.blogfa.com طبقه بندی: طنز،
زیباترین لذت های دنیا که باعث خر کیف شدن آدم میشه : 1. از خواب پاشی بعد ببینی 1 ساعت دیگه هم میتونی بخوابی !!!
طبقه بندی: طنز، فقط ببینین و حالشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو ببرین ... . . . . همه آماده ... یــــک .. دو.... ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــة .. چون حجم عکسا بالاس باید صبر کنین خب ؟؟ . . چشم بادومیای جو گیر !!! وقتی آخر شانس باشی ... بخوای خودکشی کنی .. میشه این ... بیشرف چرا بچه رو داری له میکنی ؟؟ به نظرتون اگه کسی با زنش این کارو بکنه چه بلایی سرش میاد ؟؟ بزن .. بزن .. چپ .. راست /.. اه چلمن ... بزن دیگه .. یا مولا ... چه فوت کوزه گری ... این چشم بادومیا جو گیرنا !! ضایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــع!! در نهایت آرامشو بهتون تقدیم میکنم ... منبع : http://montazranyar90.blogfa.com/tag طبقه بندی: طنز، عکس، [ شنبه 30 شهریور 1392 ] [ ساعت 01 و 54 دقیقه و 21 ثانیه ] [ f@temeh ... ]
گوگل:
من صاحب همه چیم طبقه بندی: طنز، یک شبی مجنون نمازش را شکست عشق آن شب مست مستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای نشتر عشقش به جانم می زنی خسته ام زین عشق، دل خونم مکن مرد این بازیچه دیگر نیستم گفت: ای دیوانه لیلایت منم سال ها با جور لیلا ساختی عشق لیلا در دلت انداختم کردمت آوارهء صحرا نشد سوختم در حسرت یک یا ربت روز و شب او را صدا کردی ولی مطمئن بودم به من سرمیزنی حال این لیلا که خوارت کرده بود مرد راهش باش تا شاهت کنم طبقه بندی: شعر، عکس، [ جمعه 29 شهریور 1392 ] [ ساعت 09 و 52 دقیقه و 43 ثانیه ] [ f@temeh ... ]
[ پنجشنبه 28 شهریور 1392 ] [ ساعت 00 و 23 دقیقه و 48 ثانیه ] [ f@temeh ... ]
1-یک پسر خوب امضاء گواهی نامه اش خشک نشده به رانندگی خانمها گیر نمیدهد. ۲ـ یک پسر خوب تنها جوکهایی را بیان میکند که مورد تائید وزارت 1) ارشاد اسلامی2) وزارت بهداشت3) وزارت مبارزه با تبعیضات استانی و ... باشد. ۳ـ یه پسر خوب کمتر با این جمله مواجه میشود"مشتری گرامی دسترسی شما به این سایت مقدور نمی باشد..." ۴ـ یه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نمیره. ۵ـ یه پسر خوب عکس الکساندرگراهام بل رو قاب نمیکنه بزنه تو اتاقش. ۶ـ یه پسر خوب پشت چراغ قرمز با دیدن یه خانم ردیف چشماش مثه چراغهای فولکس نمیزنه بیرون.طبقه بندی: طنز، من خودم هم چادریم .. درسته توی خانواده ای بزرگ شدم که همه چادرین و قبل از انتخابم برای حجاب باید چادر سرم میکردم .. .اما باور کنین چادر یه حس امنیتی بهتون میده که خیلییییی سخت میشه اونو پیدا کنین توی خیابونای دنیای امروز /... این متن خاطره یک روحانی جوان است. که پیشنهاد میدهیم تا انتها آنرا بخوانید. بگذارید از اول سفر برایتان بگویم سفری
که با خواهران دانشجو جهت زیارت مشهد مقدس برگزار شده بود از میان اتوبوسی
که ما با آنها همسفر بودیم حداکثر چند نفر انگشت شمار با چادر الفت
داشتند.
لذا وقتی وارد اتوبوس شدم کمی ترسیدم از
اینکه عجب سفر سختی در پیش دارم. نمیدانستم با این همه بیحجاب و...
چگونه باید برخورد کنم مخصوص چند نفر از آنها که خیلی شیطنت داشتند ناچار
مثل همیشه به ناتوانی خود در محضر حضرت وجدان عزیز اعتراف کرده و دست به
دامن صاحب کرامت امام ثامن حضرت رضا (ع) شدم.
یکی از اتفاقاتی که باعث شد خستگی سفر را به طور کلی فراموش کنم لطف خدا در اجرای امر به معروف و نهی از منکر بدون چماق بود.
داستان از اینجا شروع شد روز اول تصمیم
گرفتم برای چادر سخت گیری شدید نکنم لذا چند نفر از دختران دانشجو که سوئیت
آنها معروف به سوئیت اراذل و اوباش بود (اسمی که بچهها بخاطر شیطنت بیش
از اندازه برایشان انتخاب کرده بودند و خودشان هم خوششان میآمد) و به قول
همه همسفران دردسر سازهای سفر بودند تصمیم گرفتند به صورت دسته جمعی برای
خرید به بازار بروند اما چون تا به حال به مشهدمقدس نیامده بودند و به قول
یکی از آنها فقط به خاطر تفریح سفر مشهد آمده بودند؛ لذا از من خواستند که
به عنوان راهنما با آنها بروم من هم با تردید قبول کردم وقتی که به
راهروخروجی هتل آمدند متوجه وضعیت و پوشش بسیار نامناسب آنها شدم لذا سرم
را پایین انداختم و کمی خودم را ناراحت و خجالت زده نشان دادم.
سرگروه بچه هاکه متوجه قضیه شده بود با تعجب گفت: حاج اقا مگر چادر برای بازار رفتن هم الزامی است؟
گفتم: از نظر من نه! ولی به نظر شما اگر مردم یک روحانی را با چند نفر دختر بدون چادر ببینند چه فکری میکنند؟
یکی از بچهها بلند گفت: حق با حاج آقا
است خیلی وضعیت ما نامناسب است هرکس ما را با این پوشش با حاج آقا بیند یا
گریه میکند یا میخندد و یا از تعجب اشتباهی با تیر چراغ برق تصادف
میکند
بقیه غیر از دو نفر حرف او را تایید
کردند ولی یکی از مخالفان گفت: حاج آقا من و مادرم و تمام خانواده ما در
عمرمان یکبار هم چادر نپوشیدهایم لذا نه تنها بلد نیستم! بلکه از چادر
متنفرم! من دوست ندارم با چادر خودم را زندان کنم! حیف من نیست که زیر چادر
باشم اصلا وقتی چادریها را میبینم حالم به هم میخورد و دلم میخواهد
دختران چادری را خفه کنم.
گفتم: به فرض که حق با شما است ولی خود
شما هم اگر یک روحانی را با دختران مانتویی ببینی در بازار تعجب نمیکنی؟
اصلا برای تو قابل تصور است یک روحانی مسوول دختران بیچادری باشد؟ گفت:
قبول دارم ولی سخت است چادر پوشیدن!
گفتم: حالا شما یکبار امتحان کنید یکبار
که ضرر ندارد تا بعد از آنکه میخواهید وارد حرم امام رضا بشوید و چادر
الزامی است حداقل یاد گرفته باشید که چگونه چادر سر کنید.
بالاخره با بیمیلی تمام چادر بر سر کرد
و گروه 7 نفره اراذل اوباش که 4 نفر آنها شاید اولین بارشان بود چادر بر
سر میکردند مثل بچههای خوب و مثبت همراه من به راه افتادند.
اگر کسی اولین بار آنها را میدید میگفت گروه امر به معروف خواهران هستند!
اما اصل قضیه از وقتی شروع شد که یک دزد
کیف قاپ به کیف همان دختر مخالف چادرکه میخواست دختران چادری را با
دست خود خفه کند! حمله کرد.
ولی وقتی آن آقا دزده میخواست کیف دستی
آن خانم را که پر پول بود بدزدد به علت اینکه آن دخترخانم چادر بر سر داشت
موفق به گرفتن کیف او که قسمتی از آن زیر چادر بود نشد و قضیه به خوبی
تمام شد.
همین که این اتفاق به ظاهر ساده افتاد همان خانم پیش من آمد و گفت:
حاج اقا چادر هم عجب چیز خوبی است و من نمیدانستم.
فکر نمیکردم چادر اینقدر بهدردم
بخورد. حاج آقا بخدا هیچ وقت در عمرم به اندازهای امروز که با چادر به
بازار آمدم احساس امنیت نکرده بودم.
وقتی این حرفها را به من میگفت من در رویای خودم غرق شده بودم و پیش خودم میگفتم:
خدایاای کاش همه بچه مذهبیها که خاک
پای همه آنها طوطیای چشم من است میدانستند که لذت و اثر امر به معروف و
نهی از منکر بدون چوب و چماق چقدر زیاد است و برعکس اثر معکوس تذکر دادن با
تندی و خشونت و چوب و چماق چقدر زیاد است.
منبع :http://komiteefafohejab.blogfa.com/ طبقه بندی: اندکی تامل، خاطره و دل نوشته ، [ چهارشنبه 27 شهریور 1392 ] [ ساعت 02 و 36 دقیقه و 37 ثانیه ] [ f@temeh ... ]
ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﺍﻭﻥ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ۱۰ ﺳﺎﻟﺶ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ ﻫﯿﭽﯽﻧﮕﻔﺖ. ۲۰ ﺳﺎﻟﺶ ﺷﺪ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ ﻫﯿﭽﯽﻧﮕﻔﺖ ۳۰ ﺳﺎﻟﺶ ﺷﺪ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ هیچی نگفت . تو 30 سالگی فهمیدن کلا بچه لال بوده... طبقه بندی: طنز،
پیامبر "ص" سفارش كرده اند كه هیچگاه نوزاد خود را بخاطر گریه اش تنبیه نكنید چرا كه:
*گریه 4ماه اول نوزاد : شهادت به یگانگی خداوند است.
*گریه 4ماه دوم نوزاد :صلوات برمن و اهل بیتم است.
*گریه 4ماه سوم نوزاد :دعا برای پدر و مادرش است. منبع :http://yasetanha1.blogfa.com/ طبقه بندی: از این به بعد میدونی، [ سه شنبه 26 شهریور 1392 ] [ ساعت 01 و 34 دقیقه و 17 ثانیه ] [ f@temeh ... ]
امام رضا علیه السلام : هر كه در مجلسى بنشیند كه در آن یاد ما زنده مى شود، قلبش در روزى كه قلبها مى میرند، نمى میرد. (بحارالأنوار: 44/278) بگذار ز شبنمی چو گل تر گردیم از عطر ولایتت معطر گردیم گویند که ایام کرامت شده است آقا نکند دست تهی برگردیم
طبقه بندی: مناسبت، [ دوشنبه 25 شهریور 1392 ] [ ساعت 18 و 59 دقیقه و 47 ثانیه ] [ f@temeh ... ]
[ دوشنبه 25 شهریور 1392 ] [ ساعت 04 و 05 دقیقه و 05 ثانیه ] [ f@temeh ... ]
صبر...
طبقه بندی: طنز، یه عالمه دیدم و چند تایی که جالب تر بودنو انتخاب کردم ... امیدوارم خوشتون بیاد ... بقیه ادامه مطلب //// ادامه مطلب طبقه بندی: طنز، عکس، [ یکشنبه 24 شهریور 1392 ] [ ساعت 03 و 04 دقیقه و 04 ثانیه ] [ f@temeh ... ]
|
ابزار پرش به بالا
|
|
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |