با سلام خدمت شما بازدید کننده گرامی
از این پس در این وبلاگ شما میتوانید شبکه های ماهوار ای فارسی زبان را آنلاین مشاهده نمایید . برای شروع هر هفته یک شبکه آنلاین انتخاب کرده و در آینده ای نزدیک شبکه های مختلف را معرفی میکنم البته کلیه ی این شبکه ها در سایت www.jahantv.com قابل مشاهده هست . با امید اینکه وبلاگم با فیلتر مواجه نشه
با تشکر از شما ( شبگرد تنها )اکبر زارعی
این بـــار شهــرام شکــوهی میخــوانــد از آقای خاطـــــره، خسرو شکیباییِ عزیــز
بازَم بگو سلـام آقای خاطره
نقشت محالـه که از خاطرم بـره ...
... سلـام حالِ همه ما خوب است، امـــا تـو بـاور نکــن ...!
(( حضور حادثه ))
ناب تویی ، جعل منم ، اصل تویی ، بدل منم
ای تن تو خاک بهشت ، مظطرب از ازل منم
جنس تو از قصیده هاست ، سفصطه گر دغل منم
ای حس خوش یمن غزل ، آواز مبتذل منم
جای تو رو چشم همه است ، افتاده از چشمها منم
نایاب مرمر تنت ، تن زخمی بلا منم
حضور تو یه حادثه است ، درگیر انزوا منم
تو اول هر آیه ای ، تفسیر انتها منم
بالغ تویی ، عاقل تویی ، صوفی و اهل دل تویی
مشکل منم ، غافل منم ، درمان هر مشکل تویی
خاک تویی ، زمین تویی ، غبار رو هوا منم
منزه و پاک تویی ، به حیله مبتلا منم
( تقدیم به آقا امام زمان )
مرغ ،آهنگ جدایی ساز کرد
ناگهان از سفره ام پرواز کرد
از فراقش قلب بشقابم شکست
... قاشق و چنگال من در غم نشست
دید او فیش حقوقم را مگر؟
کاین چنین از پیش من بگرفت پر
مرغکم رفتی تو از پیشم چرا ؟
کردی از پیش خودت کیشم چرا ؟
من به تو خیلی ارادت داشتم
حشر و نشری با کبابت داشتم
خاطراتت مانده در کنج اجاق
سوخت قلب دیگ تفلون از فراق
ران و بال و سینه ات یادش بخیر
قلب چون آیینه ات یادش بخیر
با سس قرمز چه زیبا می شدی
خوب و دلچسب و دلارا می شدی
ای فدای ژامبون رنگین تو
سوپ های داغ و آن ته چین تو
ناز کم کن پیش ماها هم بیا
لطف کن ،یک شام، اینجا هم بیا
دستمان از گوشت دور است ای نگار
پس تو دیگر اشکمان را در نیار
زندگی بی تو جهنم می شود
سکته ،اسبابش فراهم می شود
ای فدای قُد قُدایت باز گرد
این دل و جانم فدایت باز گرد
بی تو باور کن که مردن بهتر است
از جهان تشریف بردن بهتر است
از خر شیطان بیا پایین عزیز
عشوه کم کن ،زهر در جامم مریز
تازگی از دیگران دل می بری
هرکه بامش بیش ،با او می پری
در نبودِ هیکل زیبای تو
دلخوشم با سنگدان و پای تو
پس چه شد آن بال های خوشگلت
لک زده است این دل برای شنسلت
ذهن یخچالم پُر است از یاد تو
بازگرد ای خوشگل تو دلبرو
تخم خود را لا اقل از ما نگیر
تا که با خاگینه اش گردیم سیر
سلام
سایتی رو میخوام معرفی کنم که خیلی جالبه
البته چیز زیادی توی سایت نیست ولی برای 5 دقیقه دیدن ارزش داره
وارد سایت بشید و داخل کادر Message اسم خودتون یا هرکسی که دوست دارید
رو به انگلیسی بنویسید سپس روی گزینه ی کلیک کنید و منتظر
بمونید . اتفاق جالبی میفته
امید وارم خوشتون بیاد . روی لینک زیر کلیک کنید
http://www.star28.net/snow.html
دانلود کلیپ تصویری بچه های البرز با صدای معین
دسته گل تو
گلانداما! به سویم دستهای گل –
فرستادی، مرا پروانه کردی
مرا کاشانه چون غمخانهای بود
تو این «غمخانه» را «گلخانه» کردی
ز دست قاصدت گل را گرفتم
به هر گلبرگ آن صد بوسه دادم
پس از آن، با دلی آکنده از شوق –
به آرامی به گلدانی نهادم
*
شبانگه گرد گل پروانه گشتم
به یاد تو به گل بس راز گفتم
حکایتها که با تو گفته بودم –
به جای تو به گل ها باز گفتم
*
میان دستهی گل، «زنبقت» را
ز اشک چشم گریان آب دادم
«بنفشه» را به یاد گیسوانت
به انگشتم گرفتم تاب دادم
*
«گل ناز» تو را بوسیدم از شوق
ولی آن گل کجا ناز تو را داشت
نشانی داشت از بوی تو، اما –
کجا چشم فسونساز تو را داشت؟
*
به روی برگ زیبای «گل سرخ»
نهادم با دلی غمگین لبم را
به امیدی که با یاد لب تو –
به صبح آرم به شادی یک شبم را
*
ولی هرچند بوسیدم گلت را
دل تنگم چو غنچه هیچ نشکفت
در آن حالت که گرم بوسه بودم –
گل سرخ تو در گوشم چنین گفت:
*
گل سرخم مخوان ای عاشق مست
که در پیش لب یار تو، خارم
به سرخی گرچه دارم رنگ آن لب
ولی شیرینی و گرمی ندارم
خطاطی نستعلیق آنلاین سایتی است برای گسترش استفاده از خط زیبای نستعلیق. با استفاده از این سایت به راحتی بدون نیاز به استفاده از سیستم عامل فارسی،كیبورد فارسی و یا نصب هیچگونه فونت خاصی با بالاترین سرعت متون خود را به نستعلیق،ثلث،معلی،اردو و یا دستخط نوشته و آن را به صورت تصویر با كیفیت بالا و بافرمت PNG و یا با فرمت معمول JPG دریافت نمایید.
سلام دوستان
وبلاگی برای فرزندانمان
این وبلاگ رو امروز ایجاد کردم تا محیطی برای تفریح و سرگرمی فرزندان دلبندمان
باشد تا آنها هم سهمی در دنیای مجازی اینترنت داشته باشند . لطفا از این وبلاگ
دیدن فرمایید و به آشنایان معرفی کنید . با تشکر ( اکبر زارعی )
http://www.farzandeman.mihanblog.com/
عزیزم!
امروز صبح ، تا کنون ، خیلی دلواپس هستم ! نمی دانم چرا ! مثل مقصری که می خواهند او را به محبس ابدی بسپارند . حس می کنم انقلاباتی در زندگانی من ، به من نزدیک است . بدون سبب دلم می خواهد گریه کنم . شاید خوابهای آشفته ی دیشب سبب شده باشد به هر حال به قلب شاعر چیزهایی می گذرد که در قلب دیگران نمی گذرد
شعر « بوته ضعیف » را بخوان . به واسطه ی مخالفت با باد سرنگون شد
من میل دارم با من دوست باشی نه کسی که به خودت عنوان زن و به من عنوان شوهر را بدهی . من از بچگی از کلمه ی زن و شوهر بیزار بودم . واضع کلمات : احتیاج یا طبیعت ، خوب بود از وضع این دو کلمه خودداری می کرد . به تو گفته ام تو را دوست دارم در صورتی که ...
اگر با من یکی شدی کارهای بزرگ صورت خواهی داد . بین سایر دخترها سر بلند خواهی شد . اگر جز این باشد آگاه باش : پرنده ی وحشی با قفس انس نخواهد گرفت
این کاغذ چندمی است که می نویسم . یا شوخی فرض خواهی کرد یا سرسری خواهی خواند . در مقابل ، من به خودم خواهم گفت : او به طبیعت واگذار کرده است . ولی این خطاست . برای این که انسان عقل دارد تا بر طبیعت غلبه کند و آن را ، تا حدی که ممکن است به دلخواه خود در آورد
کاغذ بعدی را وقتی خواهی خواند که بعد از خواندن آن ، دیگر آن پرنده ی وحشی را در قفس نبینی و در میان یأس و پشیمانی و اندوه ، که ناگهان ضربات قلبت را نامرتب کرده است ، تعجب کنی او از کجای قفس پرید . پرهای او که ابدا با حرف های تو بریده نمی شود . پرهایی که او را تا اعماق روح تو پرواز داده است ، عبارت از خیال و عشق اوست
نیما
و بدان که عشق بازی تو شن های داغ توی ساحل یادم نمی ره
|
به چه مانند کنم
به چه مانند کنم موی پریشان تو را؟
به دل تیره شب؟
به یکی هاله دود؟
یا به یک ابر سیاه-
که پریشان شده و ریخته بر چهره ماه؟
به نوازشگر جان؟
یا به لطفی که نهد گرم نوازی در سیم ؟
یا بدان شهله شمعی که بلرزد به نسیم؟
به چه مانند کنم حالت چشمان تو را؟
به یکی نغمه جادویی از پنجه ی گرم؟
به یکی اختر رخشنده به دامان سپهر؟
یا به الماس سیاهی که بشویندش در جام شراب؟
به غزل های نوازشگر حافظ در شب؟
یا به سرمستی طغیان گر دوران شباب؟
به چه مانند کنم سرخی لبهای تو را؟
به یکی لاله شاداب که بنشسته به کوه؟
به شرابی که نمایان بود از جام بلور؟
به صفای گل سرخی که بخندد در باغ؟
به شقایق که بود جلوه گر بزم چمن؟
یا به یاقوت درخشانی در نور چراغ؟
مرمر صاف تنت را به چه مانند کنم؟
به بلوری رخشان؟
یا به پاکی و دل انگیزی برف؟
به یکی ابر سفید؟
یا به یک مخمل خوشرنگ نوازشگر نرم؟
به یکی چشمه نور؟
یا به سیمای گل انداخته از دولت شرم؟
به پرندی که کند جلوه گری در مهتاب؟
به گل یاس که پاشیده بر آن پرتو ماه؟
یا به قویی که رود نرم و سبک در دل آب؟
به چه مانند کنم؟
من ندانم
به نگاهی تو بگو-
به چه مانند کنم...؟!