اشک لطیف پایگاه جامع آثار استاد علی اکبر لطیفیان
|
بسم
رب الجواد(ع) آبـاء
و اجـدادت هـمه یک یک جـوادنـد پس
می نویسیمت جواد بن الجوادت سلام! با
خبر شدیم که سایت رسمی اشعار آیینی استاد و شاعر گرامی، جناب آقای علی اکبر لطیفیان با نام «روضه»
به مناسبت ولادت امام جواد(ع) افتتاح
گردیده است. در معرفی نامه این پایگاه آمده است: "پایگاه «روضه»، پایگاه
رسمی آثار و اشعار آیینی علی اکبر لطیفیان می باشد. این پایگاه زیر نظر مستقیم ایشان
به روز رسانی می شود و تنها مرجع رسمی اشعار ایشان می باشد. طبیعی است اشعاری که با
نام ایشان در پایگاه های دیگر درج شده مورد تایید ایشان نمی باشد." ضمناً پایگاه اشک لطیف زین پس دیگر به روز نمی شود. دوستان برای استفاده از اشعار استاد به سایت روضه مراجعه نمایند. از
خداوند برای ایشان سلامتی و مزید توفیقات روز افزون را مسئلت داریم. ××× آدرس
سایت روضه: تنها امام سامره تنها
چه می كنی؟ در كاروان سرای گداها
چه می كنی؟ دارم برای رنگِ تنت
گریه میكنم پایِ نفس نفس زدنت
گریه میكنم باور كنیم حرمت تو
مستدام بود؟ یا بردن تو بردنِ با
احترام بود؟ باور كنیم شأن تورا
رَد نكرده است؟ این بد دهانِ شهر به
تو بد نكرده است؟ گرد و غبار، روی تو
ای یار ریختند روی سرِ تو از در و
دیوار ریختند مردِ خدا كجا و این
همه تحقیر وایِ من بزم شراب و آیه ی تطهیر
وایِ من هر چند بین ره بدنت
را كشید و بُرد دستِ كسی به رویِ زن
و بچه ات نخورد باران نیزه، نیزه نصیب
تنت نشد دست كسی مزاحم پیراهنت
نشد این سینه ات مكان نشست
كسی نشد دیگر سر تو دست به
دست كسی نشد علی اكبر لطیفیان طبقه بندی: امام هادی(ع)، هر که با زهراست احساس سخاوت می کند «مور این وادی سلیمان
را ضیافت می کند»1 دست پخت فاطمه نان است و نانش جذبه است هر که شد یک بار سائل کم کم عادت می کند حضرت جبریل یک جلوه است، ذاتاً وحی را.... ....فاطمه تا قلب
پیغمبر هدایت می کند فرشیان... نه عرشیان هم رو به او می ایستند در میان خانه اش وقتی عبادت می کند مرتضی بر فاطمه یا فاطمه برمرتضی! کیست که بر دیگری دارد امامت می کند؟! هر چه مولا مدح خود را کرد مدح فاطمه است آینه از شان همتایش حکایت می کند روز محشر که بیاید کار دست فاطمه است مرتضی می ایستد، زهرا قیامت می کند *** رشته ای از چادرش هم دست ما باشد بس است رشته ای از چادرش؟!... آری... شفاعت می کند علی اکبر لطیفیان ** مصراع از صائب طبقه بندی: حضرت زهرا(س)-مدح، عروج كردن سمت كمال یعنی تو نشسته ام بنویسم تصورت، هیهات فراتر از جریان خیال یعنی تو محبت تو همان آیینه است و مهرت آب تو آب و آیینه ای پس زلال یعنی تو ز برگ های تو بوی رسول می آید گل محمدی بی مثال یعنی تو مسیر رد شدنت را كسی نگاه نكرد جمال زیر نقاب جلال یعنی تو تو نور و نورٌ علی نور و خالق النوری تو از تصور خاكی نشین ما دوری تو آن دعای رسولی كه مستجاب شدی برای خانه ی خورشید آفتاب شدی یگانه دختر احمد شدن مراد نبود برای ام ابیهایی انتخاب شدی تو مرتضی نشده این همه صدا كردی تو مصطفی نشده صاحب كتاب شدی علی به پای تو شد ذره ذره آب و سپس تو هم به پای علی ذره ذره آب شدی تو عادلانه ترین فیضی و دو تا نه سال نصیب روح نبی و ابوتراب شدی تو آفتاب رسولی و آسمان علی تو روح سینه ی پیغمبری و جان علی ادامه این شعر طبقه بندی: حضرت زهرا(س)-مدح، فاطمه پروانۀ مدار خودش بود منحصراً تحت انحصار خودش بود فاطمه مخدوم خویش و خادم خویش است کعبۀ خود بود و پرده دار خودش بود نان کسی بر لبش حلال نباشد فاطمه هر روز نان بیار خودش بود روح خودش را گرفت در تن خود ریخت خلقت زهرا در اختیار خودش بود گفت: اَنا مِن فاطمةُ ، فاطمه مِنّی فاطمه پس سال ها کنار خودش بود این که ولایت چنین به نام علی شد کار علی هم نبود، کار خودش بود هیچ زمان رو نزَد به غیرت شمشیر تکیه ی زهرا به ذوالفقار خودش بود نَه که بخواهد نبی مقام بگیری بوسه به دست تو افتخار خودش بود نیست عجب گر علی به خاک تو افتاد چون که مزار تو نَه، مزار خودش بود علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت زهرا(س)-مدح، فاطمه آیینه زلال علی بود عکس جمالیه جلال علی بود فاطمه نه
سال اول نفسش هم مال پیمبر
نبود مال علی بود هیچ نیازی
به قرب عرش ندارد فاطمه دیدن
خودش کمال علی بود مثل پیمبر
یکی دو مرتبه، نه! نه! بوسه به دستش
زدن روال علی بود نیست عجب ذوالفقار را بفروشد فاطمه شمشیری
از جلال علی بود شیر خدا دست
نزد به پختن غیری سفره زهرا
فقط حلال علی بود تار شد و
کم نشد تلاءلو نورش فاطمه خورشید
لم یزال علی بود خورد زمین
و بلند کرد علی را با پر و بال
شکسته بال علی بود گفت که بارم امانت است نیفتد بسکه به فکر علی و آل علی بود علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت زهرا(س)-مدح، طعنه زده به عرش و تمامی گوهرش او را خدا برای خودش آفریده
است تا این که هر سحر بنشیند برابرش شرط پیمبری به پسر داشتن که
نیست «مردی» پیمبر است که زهراست دخترش مانند احترام خداوند واجب است حفظ مقام فاطمه حتی به همسرش یک نیمه اش نبوت و نیمش ولایت
است حالا علی صداش کنم یا پیمبرش دست توسل همه انبیاء بود بر رشته های چادری صبح محشرش ما بچه های فاطمه ممنون فضه
ایم از این که وا نشد پس در پای
دخترش مسمار در اگر چه برایش مزاحم
است اما مجال نیست که بیرون بیاورش علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت زهرا(س)-مدح، زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت توحید انعکاس نمایان تری نداشت جز در مقام عالی زهرا فنا شدن مُلک وجود فلسفه دیگری نداشت زهرا اگر در اول خلقت ظهور داشت دیگر خدا نیاز به پیغمبری نداشت فرموده اند در برکات وجود او زهرا اگر نبود علی همسری نداشت محشر بدون مهریه همسر علی سوگند می خوریم شفاعت گری نداشت حتی بهشت با همه نهرهای خود چنگی به دل نمی زد اگر کوثری نداشت دیروز اگر به فاطمه سیلی نمی زدند دنیا ادامه داشت دگر محشری نداشت علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت زهرا(س)-مدح، پیش مشتاقی ما چاک گریبان
هیچ است کرم اهل کرم بیشتر از خواهش
ماست خواهش دست گدا نزد کریمان
هیچ است آن قدر معجزه ها از هنر تو
دیدیم که بنا کردن این دل دل
ویران هیچ است سربلندیم اگر سایه ی تو بر
سر ماست پیش این سایه ی تو تاج
سلیمان هیچ است خِلقت طینت تو بس که لطافت
دارد گر بریزند به پای تو گلستان
هیچ است ما به جمهوری زهرایی خود می
نازیم وَر نه بی فاطمه که خطه ی
ایران هیچ است مِهر زهراست به ما رنگ و
بویی بخشیده نام زهراست به ما آبرویی
بخشیده زیر پای تو می افتد سر اگر
بنویسند در هوای تو می افتد پَر اگر
بنویسند نسبت ام ابیهاست که شایسته
ی توست اشتباه است تو را دختر اگر
بنویسند باز قرآن کریم است ندارد
فرقی جای هر سوره فقط کوثر اگر
بنویسند قصد کردم پس از امروز
هزاران دفعه بنویسم زهرا، مادر اگر
بنویسند بی گمان یاد نخ چادر تو می
افتیم از مقامات تو در محشر اگر
بنویسد به مقام تو اضافه نشود نام
تو را یا نبی یا علی دیگر اگر
بنویسند نه نبی، بلکه نبوت شده
عزتمندت نه علی، بلکه ولایت شده گردنبندت ادامه این شعر طبقه بندی: حضرت زهرا(س)-ولادت، حضرت زهرا(س)-مدح، دست خدا در خلقت زهرا چه ها
کرد سر تا به پا اعجاز را بر او
عطا کرد تا این که گنج مخفی اش پنهان
نماند طرح جدیدی از خداوندی به پا
کرد نوری سرشت و مدتی بعد از سرشتن او را به نام حضرت زهرا صدا
کرد وقتی برای بار اول، فاطمه گفت آن جا حساب "فاطمیون"
را جدا کرد او جای خود دارد کنیز خانه ی
او با یک نگاهی خاک را مثل طلا
کرد حوریه بود و دست هایش پینه می
بست از بس که در این خانه گندم آسیا
کرد نان شبش در دست مسکین مدینه... ... می رفت یعنی روزه را با آب وا کرد امشب دخیل چادری پر وصله هستم آن چادری که بی خدا را با خدا
کرد این هم یکی از معجزات درب خانه
است در سینه چندین استخوان را جا
به جا کرد علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت زهرا(س)-مدح، بدون عطر خوشِ یاس
تو بهاری نیست بدون محور خورشیدی
ات مداری نیست تو پشت گرمی
پیغمبر مباهله ای شکست دادن این قوم
با تو کاری نیست به خانه داری ات
بیتِ وحی محتاج است و گر نه شان بلند
تو خانه داری نیست اگر تو بانوی شهر
منی فقیری نیست اگر تو روزی شهر
منی نداری نیست مباد صبح قیامت
شفاعتم نکنی به غیر عاطفه از
مادر انتظاری نیست **** تو خانه دار علی
هستی و پریِ علی تویی کمال عروج
کبوتریِ علی نشان دهنده ی
بالایی تکاملِ توست همین روایت با تو
برابریِ علی علی به همسری ات
باید افتخار کند و یا تو فخر بورزی
به همسریِ علی؟ هزار سال دگر هم
نمی بریم از یاد حماسه ای که تو
دادی به حیدریِ علی قسم به حرمت تو
مثل تو نمی خواهیم حکومتی که نباشد
به رهبریِ علی علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت زهرا(س)-مدح، پرواز می دهیم كه بال و پرت كنیم معراج می بریم كه پیغمبرت كنیم دیگر بس است خلوت چله نشینی ات وقتش رسیده است مقرب ترت كنیم دسته گل قدیمی خود را از این به بعد دست تو می دهیم كه تاج سرت كنیم حالا نماز شكر بخوان فدیه ات بده تا صاحب زلال ترین كوثرت كنیم می خواستیم فرق كنی با پیمبران می خواستیم آینه ی
دیگرت كنیم این سیب را بگیر و برای خودت ببر وقتش شده است فاطمه را دخترت كنیم شایسته است با پدر فاطمه شدن از خانواده ی پسری ابترت كنیم می خواستیم نسل تو زهرا نسب شود ضرب المثل برای عجم تا عرب شود خورشید، آفتابی انوار فاطمه است صبحی اگر كه هست بدهكار فاطمه است آیینه اش سه مرتبه خود را ظهور داد پیغمبر و علی همه تكرار فاطمه است هر جلوه ای كه جلوه ی نوری نمی شود زهرا شدن فقط و فقط
كار فاطمه است شام زفاف پیرهن كهنه می برد این تازه اولین شب ایثار فاطمه است فردا اسیر دست جهنم نمی شود امروز هر كسی كه گرفتار فاطمه است زهرا اگر نبود ولایت نداشتیم گمراه می شدیم و هدایت نداشتیم ادامه این شعر طبقه بندی: حضرت زهرا(س)-ولادت، ای نخست همیشگی یكتا آفتاب قدیمی دنیا سیب سرخ بهشت پیغمبر یك سبد یاس بر جمال شما ابتدایت همیشه نامعلوم انتهای تو نیز ناپیدا راستی گر نباشی ای بانو چه غریب است حرف های خدا خانه ات پایتخت این عالم حجت من حدیث سبز كسا فاطمه ای فرشته خیرات! بر تو و خاندان تو صلوات چشم هایت ستاره می بارد مثل خورشید روشنی دارند نور ماه و ستاره و خورشید چقدر پیش چشم تو تارند جلوه كردی و از مكان خودت آمدی و فرشته ها دارند ... از بلندای عرش تا مكه سر راه تو یاس می كارند آمدی و تمام هر چه كه هست به مقام تو سجده می آرند فاطمه ای فرشته خیرات! بر تو و خاندان تو صلوات ادامه این شعر طبقه بندی: حضرت زهرا(س)-ولادت، شان تو والاست، نه والاتر از این حرف هاست چشم تو دریاست، نه دریاتر از این حرف هاست ابتدایت انتها و انتهایت ابتداست
آن سر پیدات، ناپیداتر از این حرف هاست بهر تو انسیه الحورا مثالی بیش نیست
خلقت انسانی ات، حوراتر از این حرف هاست جلوه ات را مصطفی و مرتضی دیدند و بس
چشم های خلق نابیناتر از این حرف هاست با همین سن كمت هم نوح هجده ساله ای
عمر كوتاه تو با معناتر از این حرف هاست تو سه شب كه هیچ هر شب شهر را نان می دهی سفره ی افطاری ات، آقاتر از این حرف هاست سایه ها كوچكتر از آنند تاریكت كنند
فاطمه جان روی تو زهرا تر از این حرف هاست ................ دست بردار ای حبیبه، دست بر معجر مبر
ارزش نفرین تو بالاتر از حرف هاست
علی اكبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت زهرا(س)-مدح، بدون ماه قدم می زنم سحر ها را گرفته اند از این آسمان قمرها را چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است رسانده است به خانم کسی خبرها را نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده گرفته اند از این پیر زن پسر ها را چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش بیاورند برایش فقط سپرها را نشسته است سر راه، روضه می خواند که در بیاورد آه ...آه رهگذرها را ندیده است اگر چه، ولی خبر دارد سر عمود عوض کرده شکل سرها را کنار آب دو تا دست بر روی یک دست رسانده است به ما خانم این خبرها را بشیر آمد و گفتی که از
حسین بگو ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو علی اکبر لطیفیان ادامه مطلب طبقه بندی: حضرت ام البنین(س)، گفتم ام البنین، دلم پا شد گره هایی که داشتم وا شد مادر آب را صدا زدم و ... خشکسالم شبیه دریا شد سوره ی حمد نذر او کردیم گم شده داشتیم و پیدا شد با ادب بود و روی دامانش تا گل نازدانه ای جا شد... ...به مدینه نگفت مادر شد گفت، مولای شهر بابا شد با کنیزیّ خانواده ی عشق در دو عالم عزیز زهرا شد خادمی کرد تا که عباسش از ازل تا همیشه آقا شد همه ی بچه هاش عیسایند گر چه عباس او مسیحا شد آن قَدَر خرج گریه شد افتاد آن قَدَر خرج گریه شد تا شد تا قیامت به احترام حسین ذکر لب هاش واحسینا شد گفت، گفتند: روز عاشورا در غروبی که خیمه غوغا شد بین تقسیم آبروی حرم مشک بی آب سهم سقّا شد کاش دست عمود نخلستان سدّ راهش نمی شد امّا شد گفت، گفتند: بعد آنی که علیِ اکبر ارباً اربا شد قد سقّا شبیه قاسم شد قدّ قاسم شبیه سقّا شد گفت، گفتند: بر سر نیزه سر عبّاس من تماشا شد بسته بودند اگر نمی افتاد بسته بودند اگر به نی جا شد ××× خوب شد همره حسین نرفت در مسیری که سر به نی ها شد خوب شد مجلس شراب نرفت در همان جا که جشن بر پا شد زینب و چشم های بی غیرت که به روی ستاره ای وا شد علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت ام البنین(س)، آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف چادر تو یک طرف افتاده معجر یک طرف هر چه این جا هست چشمان مرا خون کرده است رنگ این دیوار خانه یک طرف، در یک طرف گاه دل خون توایم و گاه دل خون پدر وای بابا! "یک طرف «ای وای مادر!» یک طرف" از کنار تو که می آید به خانه ناگهان بر سر زانو می افتد مرد خیبر یک طرف من چگونه پیرهن کهنه تن یارم کنم غُصه ی تو یک طرف داغ برادر یک طرف مثل آن روزی که افتادی می افتد بر زمین پیکر من یک طرف، او یک طرف، سر یک طرف من دو بوسه می زنم جای تو و جای خودم زیر گردن یک طرف، رگ های حنجر یک طرف وای از آن لحظه که می ریزند بین خیمه ها گوشواره یک طرف خلخال و معجر یک طرف طبقه بندی: حضرت زینب(س)، حضرت زهرا(س)، چند تایی زدند با پا در تا که افتاد روی زهرا، در گیرم از دست سنگ ها نشکست! چه کند بار شیشه اش با، در همه کج رفته اند... حتی میخ همه لج کرده اند... حتی در کم نیاورده است، اما شال... کم نیاورده است، اما در... سرش از ازدحام ناچاراً... یا به دیوار می خورد یا در می کشیدند از توی کوچه فاطمه را یکی یکی تا در دختری داد می زند: بابا دختری داد می زند: مادر علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت زهرا(س)، خادمت جبریل شد بال
و پری پیدا کند خاک پایت شد مَلَک
تاج سری پیدا کند مصطفی از اولش هم در
پی دختر نبود بلکه بابای تو شد تا
مادری پیدا کند آن همه معراج رفتن
علتش یک سیب بود با همان تثبیت شد پیغمبری
پیدا کند بعد تو پیغمبری هم
جمع شد اصلاً چه کَس می تواند در کنار تو
سَری پیدا کند در همین سجاده هم در
مَسندِ، الله باش فاطمه، باید خدا هم
مظهری پیدا کند مرتضی با آن مقامش
تازه گردنبند توست تا که هم تو هم خودش
یک زیوری پیدا کند بیشتر دنبال کسب فیض
از قرب تو بود نه که با وصلت بخواهد
همسری پیدا کند هر که از باب العطایت
وارد جنت نشد از محالات است باب
دیگری پیدا کند بی گمان محشر خودش
اهل شفاعت می شود هر که از تو رشته های
معجری پیدا کند از مباهات خدا پیداست
که امکان نداشت از نماز تو نماز بهتری
پیدا کند تو دعا کن تا بیاید
مهدی ات با ذوالفقار قبر پنهان گل نیلوفری
پیدا کند علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت زهرا(س)-مدح، مصحفی اعجاز دارد که کلامش فاطمه است آن نمازی قرب دارد که قیامش فاطمه است آن که من هستم فقیر ابن الفقیر خانه اش آن که من هستم غلام ابن الغامش، ...فاطمه است دست بوس فاطمه بودن کمال مصطفاست در مقامات نبی این بس مقامش فاطمه است حکم زهرا بر تمام انبیا هم واجب است شرع ما پیغمبری دارد که نامش فاطمه است حج زهرا ظاهراً بیت الحرامش مرتضاست حج مولا باطناً بیت الحرامش فاطمه است فاطمه امر خداوند است و مأمورش علی ست پس امام اول عالم امامش فاطمه است مصطفی؟ یا مرتضی؟ یا فاطمه؟ یا هر سه تا؟ مانده ام از این سه تا اصلاً کدامش فاطمه است رشته های چادرش بازار گرمی خداست صبح محشر هم دلیل ازدحامش فاطمه است عقل ها راهی ندارند و زبان ها الکنند در مقام اهل بیتی که تمامش فاطمه است علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت زهرا(س)-مدح، قصد كرده است خدا جلوه ی دیگر بكشد سوره یِ مریمی از سوره یِ كوثر بكشد بگذارید همین جا به قدش سجده كنم نگذارید دگر كار به محشر بكشد دختر این است اگر، فاطمه پس حق دارد از خداوند فقط مِنَّت دختر بكشد مادرِ دَهر نزائید و نخواهد زائید آن كه را از سرِ این آینه معجر بكشد بالِ جبریل به این قُبه تمایل دارد تا دمشق ست چرا جای دگر پر بكشد؟! زینب آنقَدر بزرگ است كه آماده شده است یكسره جام بلای همه را سر بكشد قبل از اینی كه خودش جلوه كند آماده ست عالمی را به تماشایِ برادر بكشد علی اكبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت زینب(س)، اول
عشق تو «لَن» بود نمی دانستم علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: امام حسین(ع)-مناجاتی، امام زمان(عج)-مناجاتی، اهل بیت(ع)-مناجاتی، مثل گذشته بال و پر
دارم ؟... ندارم حالِ بپر، بالِ بپر،
دارم؟... ندارم بی اطلاعم این که این
مردم چه کردند... ...با معجرم، اما خبر
دارم ندارم گفتند: می آید پدر،...
یعنی می آید؟ اصلاً مجالی تا سحر
دارم؟ ندارم؟!! *** عمه کمک کن آن توانی
را که با آن این پرده را از طشت
بردارم ندارم *** سر را گرفت و با خودش
هی فکر می کرد یعنی دوباره من پدر
دارم؟... ندارم هر چند زخمی ام ولی از زخم هایت زخمی بگویی بیشتر دارم
ندارم با دیدن تو دردها از
یاد من رفت پس بعد از این دردی
اگر دارم ندارم علی اكبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت رقیه(س)، ای سایه ی بالا سرِ
خواهر، برادر! ای جانِ از جانِ خودم
بهتر، برادر! خواهر همان احساس مادر
بر برادر دارم برایت می شوم
مادر، برادر!
ای سوره چشمی بر منِ
آیه بیانداز یعنی نگاهی هم به همسایه
بیانداز یك بارِ دیگر بر سرم
سایه بیانداز بر خواهرانش سایه دارد
هر برادر چیزی به غیر از چشم
تر دارم، ندارم از گوشه ی زندان خبر
دارم؟ ندارم اصلاً نمی دانم پدر
دارم-ندارم دیدم كمالاتِ پدر را
در برادر از جانب زُلفت صبایی
می فرستی؟ با التماس من دعایی
می فرستی؟ دارالشِفای من دوایی
می فرستی؟ افتاده ام در گوشه
ی بستر، برادر! این جا مسیرِ كوچه
ها خوب است خوب است وقتی نگاهِ مردها خوب
است خوب است حالا كه احوالِ رضا
خوب است خوب است از بس فنا گردیده ام
من در برادر
در كوچه ها با حالِ
بیمارم نبردند وقتی رسیدم، سمتِ بازارم
نبردند این معجری را كه سرم
دارم نبردند این جا چه شأنی دارد
این معجر، برادر! ای كاش مرغی را كسی
بی پَر نبیند جسمِ برادر را كسی
بی سر نبیند هر كس ببیند كاش كه
خواهر نبیند افتاده روی تلِّ خاكستر
برادر نه تو جسارت دیده ای
نه من جسارت نه تو اسارت دیده ای
نه من اسارت نه تو به غارت رفته
ای نه من به غارت پس ما دو تا قربانِ
آن خواهر-برادر با نیزه ای تا شاه
را از حال بردند یك یك تماماً رو سوی
اموال بردند هر آن چه را كه بود
در گودال بردند تسبیح، عبا، عمامه،
انگشتر، برادر! علی اكبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت معصومه(س)، آفریدند آفرینش را برایِ پنج تن پس همه هستند خلق ماجرایِ پنج تن مثل جبرائیل تا عرش بالا می روم آن زمان هایی که می افتم به پایِ پنج تن نذر ِ اهل بیت، اهل بیت باید ذبح کرد بچه های ما فدای بچه هایِ پنج تن استجابت در قسم دادن به نام فاطمه ست پس بدون او نمی گیرد دعایِ پنج تن فاطمه در عین وحدت گاه کِثرَت می شود می رسد از جانب یک تن صدایِ پنج تن یک بدن که طاقت روح وسیعش را نداشت لاجرم تکثیر شد در جای جایِ پنج تن هم رضای پنج تن یعنی رضای فاطمه هم رضای فاطمه یعنی رضایِ پنج تن ما در این دنیا و آن دنیا یکی از این دوایم: یا غلام پنج تن یا که گدایِ پنج تن علی اكبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت زهرا(س)، حضرت زهرا(س)-مدح، چشم خشک از چشم های
تر خجالت می کشد چشمه وقتی خشک شد،
دیگر خجالت می کشد سوختن در شعلۀ دل،
کمتر از پرواز نیست هر که این جا نیست
خاکستر، خجالت می کشد بستن در بهر
شرمنده شدن بی فایده ست این گدا وقت کرم
بهتر خجالت می کشد لطف این خانه زیاد
و خواهش ما نیز کم دست های سائل از
این در خجالت می کشد طفل بازیگوش را
شرمی نباشد از کسی بیشتر با دیدن
مادر خجالت می کشد تا عروج فاطمه
جبریل را هم راه نیست در مسیر عرش، بال
و پر، خجالت می کشد حتم دارم که قیامت
هم از او شرمنده است با ورود فاطمه،
محشر خجالت می کشد نامۀ اعمال نوکرها
به دست فاطمه ست آن قدر می بخشد
و.... نوکر خجالت می کشد ××× آن چه مادر می
کشد، دردش به دختر می رسد گر بیفتد مادری،
دختر خجالت می کشد دست این از دست آن
و... دست آن از دست این.... آه....دارد همسر
از همسر خجالت می کشد ××× هر کجا حرف
"در" و "دیوار" و... از این چیزهاست چشم خشک از چشم های
تر خجالت می کشد علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت زهرا(س)، حضرت زهرا(س)-مدح، وقتی گدای
فاطمه بودن برای ماست احساس می
کنیم که دو عالم گدای ماست با گریه بهر
فاطمه آدم عزیز شد این گریه
خانه نیست که دولت سرای ماست این جا به
ما حسین حسین وحی می شود پیغمبریم
و مجلس زهرا حرای ماست سلمان شدن
نتیجه همسایگی اوست زهرا برای
سیر کمال ولای ماست تنها وسیله
ای که نخش هم شفاعت است چادر نماز
مادر ارباب های ماست باران به
خاطر نوۀ فضه می رسد ما خادمیم
و ابر کرم در دعای ماست فرموده اند
داخل آتش نمی شویم فردا اگر
شفاعت زهرا برای ماست علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت زهرا(س)-مدح، روی قبرم بنویسید که خواهر بودم سال ها منتظر
روی برادر بودم روی قبرم
بنویسید جدایی سخت است این همه راه
بیایم، تو نیایی سخت است یوسفم رفته
و از آمدنش بی خبرم سال ها می
شود از پیرهنش بی خبرم روی قبرم
بنویسید ندیده رفتم با تن خسته
و با قد خمیده رفتم بنویسید همه
دور و برم ریخته اند چقدر دسته
ی گل روی سرم ریخته اند چقدر مردم
این شهر ولایی خوبند که سرم را
نشکستند خدایی خوبند بنویسید در
این شهر سرم سنگ نخورد به خداوند
قسم بال و پرم سنگ نخورد چادرم دور
و برم بود و به پایی نگرفت معجرم روی
سرم بود و به جایی نگرفت ...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟ من کجا بام
کجا کوچه و بازار کجا؟ بنویسید که
عشّاق همه مال هم اند هر کجا نیز
که باشند به دنبال هم اند گر زمانی
به سوی شاه خراسان رفتید من نبودم
به سوی مرقد جانان رفتید... روی قبرش
بنویسید برادر بوده سال ها منتظر
دیدن خواهر بوده روی قبرش
بنویسید که عطشان نشده بدنش پیش
نگاه همه عریان نشده بنویسید کفن
بود، خدایا شکرت هر چه هم
بود بدن بود خدایا شکرت یار هم آن
قدری داشت که غارت نشود در کنارش
پسری داشت که غارت نشود او کجا نیزه
کجا گودی گودال کجا؟ او کجا نعل
کجا پیکر پامال کجا؟ ... بنویسید سری
بر سر نی جا می کرد خواهری از جلوی خیمه تماشا می کرد علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت معصومه(س)، جود و کرامت از کرمش جاودان شده
هر چه دخیل هست به سویش روان شده
جبریل هم اگر برسد در حریم او
حس می کند که وارد صحن جنان شده
او ظاهرش بتول ولی باطنش علی است
در پشت آن جمال، جلالی نهان شده
از چه تمام فاطمه ها عمرشان کم است
دنیا چرا به "فاطمه " نامهربان شده خواهر حریف هجر برادر نمی شود
بیهوده نیست این همه قدش کمان شده
با احترام آمد و با احترام رفت
هر آن چه شان اوست در این جا همان شده دور و برش فرشته نگهبان معجرش
پس ما فدای زینب بی پاسبان شده
گاهی میان محمل نامحرمان شهر
گاهی میان محمل بی سایبان شده
شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد
شکر خدا برادر تو خیزران نخورد علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت معصومه(س)، آه... در می زدند... آه... آه... آه چهل نفر می زدند... آه... آه... آه هرکه را بیشتر آینه داشت بیشتر می زدند... آه... آه... آه از خدا بی خبرهای کوچه بی خبر می زدند... آه... آه... آه دست و پا می زد و بچه ها هم بال و پر می زدند...آه... آه... آه دست ها را نمی شد بگیرند هی به سر می زدند... آه... آه... آه تازیانه به پهلو به بازو... ...شانه،
سر می زدند... آه... آه... آه وضع او را کنیزان که دیدند سر به در می زدند... آه... آه... آه علی اکبر لطیفیان طبقه بندی: حضرت زهرا(س)، |
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |