▬•♠♣♥ رویاهای من ♥♣♠•▬ این صفحه را باز نکنید!!! چیزی در ▬•♠♣♥ رویاهای من ♥♣♠•▬ من نیست كودكی كه آماده تولد بود ، نزد خدا رفت و از او پرسید : « می گویند كه شما مرا به زمین می فرستید ؛ اما من به این كوچكی و بدون هیچ كمكی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟!» خداوند پاسخ داد : « از میان تعداد بسیاری از فرشتگان ، من یكی را برای تو در نظر گرفته ام او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد كرد » اما كودك هنوز مطمئن نبود كه می خواهد برود یا نه !! « اما اینجا در بهشت ، من هیچ كاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من كافی هستند . » خداوند لبخند زد : « فرشته تو برایت آواز خواهد خواند ، و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواهی كرد و شاد خواهی بود.» كودك ادامه داد : « من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم ؟» خداوند او را نوازش كرد و گفت : « فرشته تو ، زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را كه ممكن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد كرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد كه چگونه صحبت كنی » كودك با ناراحتی گفت : « وقتی می خواهم با شما صحبت كنم ، چه كنم ؟» اما خدا برای این سوال او هم پاسخ داشت : « فرشته ات دستهایت را در كنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد كه چگونه دعا كنی » كودك سرش را برگرداند و پرسید : « شنیده ام كه در زمین انسانهای بدی هم زندگی می كنند . چه كسی از من محافظت خواهد كرد ؟» فرشته ات از تو محافظت خواهد كرد ، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود كودك با نگرانی ادامه داد : « اما من همیشه به این دلیل كه دیگر نمی توانم شما را ببینم ، ناراحت خواهم بود» خداوند لبخند زد و گفت : « فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد كرد و به تو راه بازگشت نزد كن را خواهد آموخت ؛ گرچه من همیشه در كنار تو خواهم بود » در آن هنگام بهشت آرام بود اما صدایی از زمین شنیده می شد . كودك می دانست كه باید به زودی سفرش را آغاز كند . او به آرامی یك سوال دیگر از خداوند پرسید : « خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم ، لطفا نام فرشته ام را به من بگویید » خداوند شانه او را نوازش كرد و پاسخ داد : « نام فرشته ات اهمیتی ندارد . به راحتی می توانی او را مادر صدا كنی .» نوع مطلب : سارا، برچسب ها : فرشته، من، لینک های مرتبط : ![]() دلم تنگ است ، نمی دانم ز تنهایی ... پناه آرم كدامین سوی ! پریشان حالم و بی تاب می گریم ... و قلبم بی امان محتاج مهر توست ... نمی دانی چه غمگین رهسپار لحظه های بی قرارم من ! به دنبال تو همچون كودكی هستم ... و معصومانه می جویم پناه شانه هایت را ... كه شاید اندكی آرام گیرد دل دلم تنگ است و تنهایی به لب می آورد جانم بیا تا با تو گویم از هیاهوی غریب دل كه بی پروا تلنگر می زند بر من و می گوید به من نزدیك نزدیكی به دنبال تو می گردم ، به سویت پیش می آیم !!! چه شیرین است پر از احساس یك خوشبختی نابم نوع مطلب : سارا، برچسب ها : دل، تنگ، لینک های مرتبط : تعطیلات آخر هفته، !!! هزاران دست هم به سویــــــــم دراز شود … پــــــــس خواهم زد … تنــــــــــها … تمنای دستان تـــــــــــو را دارم بــــــاور کن خیلی حـــــــرف است ، وفـــــــــادار دســـــــــت هایی باشی … که یکبار هم لمســـــــشان نکرده ای نوع مطلب : سارا، برچسب ها : دست، تو، عشق، لینک های مرتبط : تعطیلات آخر هفته، برخیز که میرود زمستان بگشای در سرای بستان نارنج و بنفشه بر طبق نه منقل بگذار در شبستان وین پرده بگوی تا به یک بار زحمت ببرد ز پیش ایوان برخیز که باد صبح نوروز در باغچه میکند گل افشان خاموشی بلبلان مشتاق در موسم گل ندارد امکان آواز دهل نهان نماند در زیر گلیم عشق پنهان بوی گل بامداد نوروز و آواز خوش هزاردستان بس جامه فروختست و دستار بس خانه که سوختست و دکان ما را سر دوست بر کنارست آنک سر دشمنان و سندان چشمی که به دوست برکند دوست بر هم ننهد ز تیرباران سعدی چو به میوه میرسد دست سهلست جفای بوستانبان شاعر:سعدی شیرازی
![]() نوع مطلب : دفتر شعر (متفرقه)، برچسب ها : لینک های مرتبط : یا حسین آنکه دل از غیر تو ببرید منم آنکه لاجرعه میء مهر تو نوشید منم
نوع مطلب : بانو شهرزاد، برچسب ها : لینک های مرتبط : پس از ماه ها تلاش و پشت کار، سایت نشریه آنلاین افتتاح شد از دوستان انتظار همکاری و مشارکت را داریم آدرس سایت نوع مطلب : محسن، برچسب ها : نشریه، آنلاین، tract، لینک های مرتبط : نشریه آنلاین، دلم روزهای خوب می خواهد روزهایی که آرزو می شوند روزهایی که یک هفته انتظارش را می کشی روزهایی که مثل سایه ها می آیند و می روند دلم یک روز سفید با رگه هایی از نور می خواهد روزی که انتهایش یک شب روشن باشد یک روز پر لبخند یک روز پر از آرامش یک روز بدون استرس یک روز پر از مداد رنگی!!! نوع مطلب : سارا، برچسب ها : روزهای خوب، لینک های مرتبط : تعطیلات آخر هفته، شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم ...و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد ...و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟ خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!! نوع مطلب : سارا، برچسب ها : برگ، پاییزی، لینک های مرتبط : تعطیلات آخر هفته، شنیده ام از ما دلتنگ تری ِ برای آمدنت شنیده ام دل نگران ِ مایی شنیده ام گریه می کنی برایِ ما کی تمام می شود ؟ غروب هایی که "دلِ" ما "گیر ِ" دلتنگی ات است آقا ! ============= دلم گرفته از این نبضهای تکراری ، دلی که یاد تو را دم نمی زند دل نیست ۩۞۩ ... اللهم عجل لولیک الفرج ... ۩۞۩ ![]() نوع مطلب : سارا، برچسب ها : امام زمان، لینک های مرتبط : تعطیلات آخر هفته، ![]() رویاهای من جای دوری نیست همین نزدیکی هاست پشت تپه هایی از خاطره ها آنجا که خورشیدش رنگ غروب دارد و شعله هایش دم از طلوع می زند رویاهای من نزدیک است آنجا که پروانه پیوند عاشقی با شمع زده است زنبور به عروسی گل رفته است کبوتر با باز هم می تواند باشد رویاهای من شهری ست پر از آدمهای رنگی خانه ی دوست را می توان در کوچه هایش دید و در هر خانه ای بوی نان برشته می آید رویاهای من زیباست همه جایش خوب و قشنگ و پنجره ای که رو به سوی شقایق دارد رویاهای من شهر عشاق است با یک سبد گل لاله و هزاران حرفهای دلپسند به رویاهای من خوش آمدی مدیر وبلاگ : داداش محسن مطالب اخیر موضوعات
آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه
پیوندها
صفحات جانبی آمار وبلاگ
|