طرح و نقش یاس دنبال چی میگردی؟؟ اینجا هست !! درباره وبلاگ موضوعات مطالب اخیر آرشیو وبلاگ نویسندگان پیوندهای روزانه پیوندها صفحات جانبی آمار وبلاگ
یكی از كشاورزان منطقه ای، همیشه در مسابقهها، جایزه بهترین غله را به دست میآورد و به عنوان كشاورز نمونه شناخته شده بود. رقبا و همكارانش، علاقهمند شدند راز موفقیتش را بدانند. به همین دلیل، او را زیر نظر گرفتند و مراقب كارهایش بودند. پس از مدتی جستجو، سرانجام با نكته عجیب و جالبی روبرو شدند. نوع مطلب : بیشتر بدانید، برچسب ها : گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول به بازی کردن بودند. نوع مطلب : عمومی، برچسب ها : مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است. نوع مطلب : داستان، برچسب ها : عاشقش بودم عاشقم نبود نوع مطلب : داستان، برچسب ها : تا بحال خیلی در مورد باورها و اعتقادات و اینکه چطور میتوانید برای داشتن زندگی بهتر آنها را تغییر دهید حرف زدهایم. باورها و اعتقادات خاصی هستند که افراد زیادی را اسیر خود کردهاند و امروز میخواهیم آن باورها را بررسی کنیم. اعتقادات ما در قدم اول از والدین، معلمین، همسالان، تلویزیون و رسانهها نشات میگیرد. وقتی سنمان کم است فکر میکنیم بزرگترهایمان بیشتر از ما میدانند به همین خاطر به هرچه که میگویند اعتماد میکنیم. نوع مطلب : بیشتر بدانید، برچسب ها : ما حیوانات را خیلی دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات حرف میزنیم ، بابایمان هم همینطور. بابایمان همیشه وقتی با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد میکند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ طوله (توله) سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟ و هر وقت ما پول می خواهیم می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟ نوع مطلب : كنایه زن، برچسب ها : اخیرا جریانی بنام جداسازی خانمها ، آقایان ، بانوان ، مردان ، دوشیزگان ، مردانگان (!) و پسران و دختران و مذکران و مونثان و ... خلاصه کلام ماده گان و نران بخصوص در دانشگاههای کشور به وجود اومده و شنیدیم که از مهر ماه قرار شده کلیه کلاسهای دانشگاههای کشور بصورت جدا برگزار شود ... شمایی که آقا پسری احیانا اگر جنسی از جنس "اناث" در دانشگاه خود دیدید گناه مرتکب شدید و باید یا توبه کنید یا برید بمیرید و یا برید پیش رفیقاتون پز (POZ) بدید و بگید که حال کردی دید زدم 1 نمونه جنس مونث رو ...!!!! شمایی که دختر خانمی احیانا اگر جنسی از جنس "اذکار" در دانشگاه خود دیدید نه تنها گناه مرتکب شدید بلکه داری سوء سابقه و تعهد کتبی شده اید و مستقیما تشریف میبرید داخل دستگاههای جالبی به اسم ون (VAN) تا ارشاد شوید از 20 تیر 90 یعنی همین پس فردا هم کلیه اجناس مونث ایرانی حق ورود به سفره خانه های سنتی و بقول برو بکس GHELIOON CENTER رو ندارند ... و آقایان عزیز میتونند با خودشون و خودش (!) به این مراکز تشریف ببرند و دود رو هوا کنند و جوکهای خار مادری که جلوی Girls نمیتونستند تعریف کنند هم تا خرتناق تعریف کنند بانوان عزیز هم که اخیرا پارک بانوان میرن و عکس بی حجاب هم میتونند بندازن و به فاصله نور در مجذور ثانیه در فیس بوک آپلود کنن و .... این رو بدونید که طرح جدا سازی بانوان و آقایان همچنان " سفت - SEFT " در حال اجراء در کشور میباشد و خب این طرح پس از دانشگاهها به محل کار شما و نیز بزودی در اینترنت و ... ضمن اینکه طرج زوج و فرد بین خانمها و آقایان محرم به همدیگه مثل زنها و شوهران نیز به شرح زیر اعمال میگردد : روزهای زوج : زوجهای محرم به هم میتوانند 24 ساعت در هر جا باهم تردد نمایند روزهای فرد : زوجهای محرم به هم از ساعت 7 عصر به بعد میتوانند در هر جا باهم تردد نمایند و قبل از آن باید از هم جدا باشند ! جمعه ها و روزهای تعطیل : بدلیل تعطیل بودن این روزها کلا زوجها هم تعطیل میباشند و باید جدا باشند ضمن اینکه این طرح به زودی شامل خواهران و برادران نسبی ، سببی ، دینی و اخروی نیز خواهد شد ... بزن کف قشنگه رو به افتخار طرحهای دوست داشتنی نوع مطلب : كنایه زن، برچسب ها : حتما تا آخر بخونید لطفا بعد اسم انتخاب كنید ! یکی بود یکی نبود.زیر گنبد کبود غیر از خدا و دو- سه تا موجود میکروسکوپی ابتدایی و یه پیرمرد نحیف و لاغر هیچ کسی نبود . طبق معمول سایر داستان های ادبی در یک شهر دور افتاده و پرت دختری زندگی می کرد که اسمش «قزی» بود. قزی دختری بود حدوداً بیست و سه ساله و مطابق همه دخترای بیست و سه ساله عاشق مد و خیابون و نشستن روی صندلی جلوی ماشین های گرون قیمت! در ضمن قزی خانوم دانشجوی ترم چهارم دانشگاه آزاد هم بود. رشته اش هم زیاد فرقی نمی کنه . به هر حال دانشگاه دولتی که نبوده!!! داستان ما از جایی شروع میشه که قزی افسرده بود . دلیلشم این بود که دو هفته بود از خونه خارج نشده بود . نه دانشگاه می رفت . نه با دوستاش باشگاه می رفت و خلاصه صبح تا شب تو خونه بود و از خونه خارج نمی شد . طبیعتا" حوصله اش سر رفته بود و افسرده شده بود. مامان قزی هر روز صبح میومد بهش می گفت: - قزی میای بریم خرید؟ -نه نمیام نه نمیام. -چرا نمیای؟ -موی بلوند،مانتو کوتاه،تیریپ جیگر ،گشت ارشاد ،و.... ادامه مطلب نوع مطلب : كنایه زن، جالب و خواندنی، برچسب ها : |
||