نحوه شهادت شهید مخلص و بی ریا مهدی طهماسبی
برچسب ها:
شهید ،
مهدی طهماسبی ،
سوخته ،
اخلاص ،
بی ریا ،
حضرت زهرا سلام الله علیها ،
شهید عارف جاویدالاثر ابراهیم عشریه
برچسب ها:
شهید ابراهیم عشریه ،
شهید مهدی طهماسبی ،
جاویدالاثر ،
سوخته ،
عارف ،
مخلص ،
شهدای مدافع حرم........ابراهیم عشریه و مهدی طهماسبی
شهدای مدافع حرم ....... کلنا عباسک یا زینب
برچسب ها:
مدافع حرم ،
کلنا عباسک ،
شهید مهدی طهماسبی ،
پلاک سوخته ،
شهید ابراهیم عشریه ،
عارف ،
جاویدالاثر ،
آرزوهای بر باد رفته
شهدا چراغ فروزان صراط مستقیم
پیر سفر کرده......
حضرت آیت الله العظمی بهجت(رضوان الله تعالی علیه)
رابطه ما با امام زمان (عج) قوی نشود،کار ما درست نخواهد شد و قوت رابطه ما با ولی امر(عج) در اصلاح نفس است
اللهم عجل لولیک الفرج
برچسب ها:
آیت الله بهجت ،
بهجت ،
امام زمان ،
امام زمان عج ،
رابطه ،
وصال ،
گناه ،
صحبت امام حسین(ع) با مردم
خطبه حضرت در مكانی بهنام"بی ضه"، در بیان علت قیام، توصیف خود و توصیف اهل كوفه
از طبری نقل است كه أبو مِخْنَف از عَقَبه بن أبیالعِیزاز روایت كرده است كه حسین علیه السّلام اصحاب خود و اصحاب حرّ را در بیضَه مخاطب قرار داده و بدین خطبه مشغول شد:
« پس حمد خداوند را بجای آورد و ثنا بر او فرستاد، و سپس فرمود:
ای مردم! رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: هر كسی ببیند سلطان ستمگری را كه حرام خدا را حلال شمرد، و عهد خدا را بشكند، و خلاف سنّت رسول خدا صلّی الله علیه وآله رفتار كند، و در میان بندگان خدا به گناه و ستم عمل كند؛ و آن شخص بیننده سكوت اختیار كند، ونه از راه كردار و نه از راه گفتار، او را سرزنش نكند و در مقام انكار و عیب گوئی بر نیاید؛ بر خداوند واجب است كه او را به همان جائی ببرد كه آن سلطان جائر را میبرد.
آگاه باشید كه این طائفه ستمگر و حكّام جائر بنی اُمیّه، پیوسته از شیطان پیروی نموده و طاعت او را بر خود لازم دانستند، و اطاعت خداوند رحمن را ترك گفتند، و زشتی و فساد را ظاهر نمودند، و حدود خدا را تعطیل كردند، و غنائم و فَیْء را كه متعلّق به همه مسلمین است اختصاص به خود دادند، و حرام خدا را حلال شمردند؛ و حلال خدا را حرام شمردند. و من از غیر خودم سزاوارترم (به جلوگیری از این امور و نهی كردن از آنها و زمام امور مسلمانان را به دست گرفتن، تا به احكام قرآن و سنّت رسول الله عمل شود).
نامههای شما به من رسید! و رسولان شما نزد من آمدند! كه شما همه با من بیعت كردهاید كه مرا تسلیم دشمن نكنید، و مرا تنها و بی یاور نگذارید و مخذول و منكوب ننمائید! اگر حال بر بیعت خود پایداری میكنید، راه رشد و صواب همین است!
من حسین فرزند علیّ هستم. من پسر فاطمه دختر رسول الله صلّی الله علیه وآله هستم. جان من با جانهای شماست! و اهل من با اهل شماست!( از نقطه نظر تعیّن و تشخّص زندگی، برای خود مزیّتی قائل نشدم، و در جاه و مال چیزی را به خود منحصر ننمودم! خودم و اهلم مانند شما و اهل شماست.) لیكن من اُسْوه و الگو و سرمشق شما هستم(كه باید از من پیروی كنید و مرا امام و مقتدای خود بدانید! و در دور بودن از زندگانی متجمّلانه، و ترك تبذیر و اسراف، و دست نبردن به فَیْء و غنیمت، به من تأسّی كنید!) و اگر این كار را نكنید، و عهد و پیمان خود را بشكنید، و بیعت را از ذ مّههای خود بردارید؛ به جان خودم سوگند كه این عمل از شما بدیع و تازه نیست!شما با پدر من، و برادر من، و پسر عمّ من مسلم بن عقیل نیز چنین كردید. پس شخص مغرور و گول خورده، كسی است كه به اقبال شما و توجّه شما فریب خورد! چون شما از بهره خود روی گردانیده و بخت خود را واژگون نمودهاید! و نصیب خود را ضایع و تباه ساختهاید!
و بدانید: هر كس كه پیمان بشكند، عواقب وخیم و عكس العمل پیمان شكنی بر عهده خود اوست. و البتّه خداوند بزودی از شما بینیاز میگرداند. و سلام خداوند و رحمت و بركات خداوند بر شما باد!»
و چون حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام به كربلا وارد شدند، دوات و كاغذ طلبیده و نظیر همین خطبهای را كه بیان شد، برای بزرگان و اشراف كوفه، آنانكه گمان میرفت در خطّ مشی آن حضرت هستند نوشتند. و پایان نامه را به خاتَم شریف مُهر زده و نامه را پیچیدند و به قَیس ابن مُسْهر صَیداوی دادند تا به كوفه برساند.
برگرفته از كتاب
لمعات الحسین علیهالسلام نام مؤلف: سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی
برچسب ها:
مردم ،
ولایت ،
امام حسین(ع) ،
آموزه ،
نصیحت ،
محرم ،
محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر
روز سوم محرم عمر بن سعد به سرپرستى چهار هزار سواره از كوفه حركت كرد و در نینوا وارد شد بمجرد ورود به عروة بن قیس دستور داد حضور حسین ع رفته سؤال كند براى چه مقصودى به این سرزمین وارد شدى و هدف شما چیست؟ عروه از همان عده بود كه دعوت نامه براى حسین (ع) نوشته بود بهمین مناسبت از انجام امریه پسر سعد خوددارى كرده و بالاخره عمربن سعد بهر یك از رؤسائى كه به آن حضرت نامه نوشته بودند همین امریه را نمود. لیكن تیرش بخطا خورده و غرضش عملى نشد و تنها كسى كه براى این كار پیش قدم شد كثیر بن عبد اللَّه شعبى است كه سوارى دلاور و از هیچ چیزى رو گردان نبود براى شرفیابى حضور اقدس پیشنهاد داده و گفت من بجانب حسین خواهم رفت و هر گاه دستور باشد مىتوانم او را ناگهان بقتل برسانم.
عمر گفت نمىخواهم او را بقتل آورى بلكه مأموریت تو آنست كه پیش وى رفته و بپرسى براى چه هدفى بدین صوب آمده.
كثیر طبق مأموریت به سمت خیام طاهرات (خیمه های کاروان امام حسین(ع)) حرکت کرد ابو ثمامه صائدى بمجردى كه او را دید به حضرت ابا عبد اللَّه عرضه داشت اینك بدترین و خونریزترین مردم روى زمین بجانب شما مىآید آنگاه به طرف او توجه كرده چون نزدیك خیام طاهرات رسید گفت هر گاه مىخواهى بحضور اقدس حسینى شرفیاب شوى شمشیرت را بمن بده گفت سوگند بخدا چنین كارى نخواهم كرد و مناسب هم نمیدانم و من فرستاده ای بیش نیستم اگر حاضر شدید سخن مرا بپذیرید مأموریتم را انجام میدهم و گر نه بازمىگردم ابو ثمامه گفت هر گاه حاضر نمىشوى شمشیرت را بمن بدهى اجازه بده تا وقتى مشغول ابراز مأموریت هستی من قائمه شمشیر ترا بدست بگیرم گفت هیچ گاه بدان دست پیدا نخواهى كرد(یعنی هرگز).
ابو ثمامه گفت اكنون مأموریتت را بمن بگو تا بحضور مبارك(امام حسین(ع ))عرضه بدارم و من ترا براى آنكه آدم بدكار و خونریزى هستی اجازه نمیدهم با این حال بحضور مبارك (امام حسین(ع)) شرفیاب شوى، كثیر متغیر شده و بیكدیگر ناسزا گفتند و باز گشت و پیشآمد را باطلاع پسر سعد رسانید.پسر سعد قرة بن قیس حنظلى را بحضور خوانده و گفت واى بر تو بدون چون و چرا بحضور مبارك حسینى شرفیاب شده سبب آمدن او را باین سرزمین جویا شو.
قره بر حسب امر بجانب خیام طاهرات روان شد بمجردى كه حسین (ع) او را دید از یاران خود پرسید آیا این مرد را مىشناسید؟
حبیب بن مظاهر بعرض رسانید آرى این مرد پسر خواهر ما و از مردم حنظله تمیم است و من كاملا با او آشنائى دارم و او را آدمى راستگو میدانم و خیال نمىكردم جزء یاران پسر زیاد باشد خلاصه قرة بن قیس وارد شد و سلام كرد و خواسته پسر سعد را بعرض مبارك رسانید.
حضرت فرمود سبب نزول من آن بوده كه همشهریهاى شما دعوت نامهها براى من نوشتند و مرا باین سرزمین دعوت كردند اینك هر گاه از آمدن من اكراه دارید باز میگردم.(شاید امام حسین(ع) با بیان این جمله قصد اثبات ظالم بودن ابن زیاد را برای اطرافیان او داشته چرا که در ادامه میخوانیم که ابن زیاد بعد از خواندن نامه عمربن سعد جمله ای میگوید که به وضوح بیانگر ظالم بودن ابن زیاد است)
حبیب در بازگشت قرة بن قیس با وى ملاقات كرد و گفت واى بر تو چگونه از یارى این مرد كه خداى متعال ترا ببركت وجود پدرانش هدایت كرده و لباس بزرگوارى بر اندام تو پوشانیده دست بر- میدارى و بجانب مردم ستمگر بازمىگردى؟ پاسخ داد من اینك مأمورم باید بروم نتیجه مأموریتم را معروض بدارم آنگاه در كار خود اندیشه خواهم كرد.
قره پیش پسر سعد آمده نتیجه را بازگفت پسر سعد اظهار داشت امید است خداى متعال مرا به نبرد با او دچار نفرماید آنگاه نامه ذیل را به پسر زیاد نوشت.
بنام خدا بمجردى كه در برابر حسین فرود آمدم رسولى فرستادم تا از هدف او اطلاع حاصل
كرده و بدانم براى چه بصوب عراق آمده در نتیجه معلوم شد مردم عراق او را باین صوب دعوت كرده و او طبق درخواست نامبردگان بسرزمین عراق وارد شده و اضافه كرده: هر گاه از آمدن من ناراحتید و رأیتان برگشته بمحل خود بازگشت خواهم كرد.
این نامه را براى پسر زیاد فرستاد. حسان عبسى مىگوید من در حضور پسر زیاد بودم نامه پسر سعد رسید وى پس از مطالعه نامه او گفت «الان كه چنگالهاى كینه ما بر گردن او فرورفته آرزومند است كه رهائى پیدا كند خیال نابجائى است و راه فرارى ندارد» آنگاه این نامه را به پسر سعد نوشت:
نامه تو بما رسید و مضمون آن را ملاحظه كردیم اینك پس از رسید این نامه بحسین پیشنهاد كن او و یارانش با یزید بیعت كنند و اگر براى انجام این خواسته اقدام كردند و به بیعت یزید درآمدند ما پس از این در باره آنها اندیشه خواهیم كرد.
بر گرفته از کتاب
ارشاد ترجمه ساعدى خراسانى فصل - 3 آغاز حركت حسین(ع)
حرّ بن یزید ریاحی نمونه یک انسان عاقبت به خیر
خطبه حضرت در وقت ممانعت حُرّ
و چون حرّ بن یزید ریاحی از حركت آن حضرت به كوفه و یا مراجعت به مدینه بشدّت منع كرد، آن حضرت در ذِی حَسَم بپاخاست، و طبق روایت طبری در «تاریخ» از عَقَبه بن أبی العیزاز:
پس حمد خداوند را بجای آورد و ثنای او بگفت، و سپس فرمود: امّا بعد، این شدّت و بلائی كه بر ما فرود آمده است، شما خود میبینید؛ دنیا و جریان امور روزگار واژگونه شده و چهره زشت و كریه خود را نشان داده است. نیكوئیهای دنیا همه پشت كردهاند، و دنیا بر همین روش شتابان میگذرد؛ و چیزی از آن نمانده است مگر اندكی كه مانند قطراتِ آب در ته ظرف جمع شود؛ یا زندگی پست و ناچیزی كه چون چراگاه دِرو شده، خراب و درهم باشد. آیا نمیبینید كه به حقّ عمل نمیشود؟! و از باطل جلوگیری به عمل نمیآید؟! و در این صورت حتماً باید مؤمن حقّ جو، طالب دیدار خدا و لقای حقّ بوده باشد. من مرگ را جز سعادت نمیبینم، و زندگی با ستمكاران را جز ملالت و خستگی و كسالت نمینگرم.
در كتاب «تحف العقول» پس از ذكر این جملات از خطبه، این جمله را نیز افزوده است كه حضرت فرمودند:
« مردم بندگان دنیا هستند، و دین چون آب دهانیست كه بر روی زبانهای آنان جاری است، و تا جائیكه معیشتهای آنان فراوان است، متعهّد و حافظ دین هستند؛ امّا زمانیكه به بلایا و مشكلات آزمایش شوند، دینداران حقیقی به شماره اندك خواهند بود.»
و در این حال زُهَیر بن القَین و نافِع بن هِلال و بُرَیر بن خُضَیر هریك جداگانه برخاستند و مراتب تأیید و تثبیت خود را به آن حضرت ابراز داشتند.
برگرفته از كتاب
لمعات الحسین علیهالسلام نام مؤلف: سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی
برچسب ها:
حرّ(ره) ،
عاقبت به خیری ،
امام حسین(ع) ،
خدا ،
محرم ،
سخنان امام حسین (ع) با حرّ(ره)
گفتار حضرت در پاسخ تهدید حُرّ و بیان آمادگی برای شهادت
حرّ بن یزید با آن حضرت همراه بود؛ و در راه و حركت جدا نمیشد و میگفت:
ای حسین! من با این گفتارم خدا را درباره خودت به یادت میآورم، كه من گواهی میدهم كه اگر جنگ كنی كشته خواهی شد!
«حضرت در پاسخ حرّ فرمود: آیا از مرگ مرا میترسانی؟! وآیا اگر مرا بكشید، از پدیدهها و عواقب ناپسند آن رها میشوید؟!
من همان كلامی را میگویم كه برادر أوسیِ ما به پسر عموی خود گفت در وقتیكه میخواست برای نصرتِ رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم برود؛ و پسر عمویش او را میترسانید و میگفت: كجا میروی؟ تو حتماً كشته خواهی شد! او در جواب گفت: من حتماً میروم و جوانمرد را از مرگ ننگ و عاری نیست؛ اگر عملش برای حقّ باشد و از روی حال تسلیم و رضا مجاهدت كند. و با بذل جان و نفس خود با مردمان صالح و نیكوكار مواسات كند؛ و از مردم مَطرود و ملعون جدا شود، و با مُجرم و گناهكار، طریق ستیز و مخالفت پیشه سازد. پس اگر من زنده بمانم پشیمان نگشتهام؛ و اگر بمیرم مردم مرا ملامت نكنند، و این خواری و ذلّت برای تو بس است كه زنده بمانی، و مورد ظلم و تعدّی و تجاوز قرار گیری و نتوانی از حقّ خود دفاع كنی!»
و شاید آن كلمات دُرَربار كه علاّمه معاصر توفیق أبوعلم در كتاب خود موسوم به «أهل البیت» آورده است، پاسخ حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام در همین جا به حُرّ بن یزید ریاحی بوده است؛ آنجا كه فرماید:
« شأنِ من شأن كسی نیست كه از مرگ بترسد! چقدر مرگ در راه وصول به عزّت و احیای حقّ، سبك و راحت است. نیست مرگ در راه عزّت مگر زندگانی جاویدان؛ و نیست زندگانی با ذلّت مگر مرگی كه با او حیاتی نیست. آیا مرا از مرگ میترسانی؟! هیهات؛ تیرت به خطا رفت! و گمانت واهی و تباه شد! من آن كسی نیستم كه از مرگ بترسم! نفس من از این بزرگتر است، و همّت من عالیتر است از آنكه از ترسِ مرگ، بار ستم و ظلم را بدوش بكشم؛ وآیا شما بر بیشتر از كشتن من توانائی دارید؟! مرحبا و آفرین به كشته شدن در راه خدا! ولیكن شما توانائی بر نابودی مَجد من، و محو و نیستی عزّت و شرف من ندارید! پس در این صورت، من باكی از كشته شدن ندارم«
و سیّد الشّهداء علیه السّلام همان كسی است كه میفرمود:
« مردن در راه عزّت وبا عزّت بهتر است از زندگی با ذلّت«
و همان كسی است كه در موقع جنگ نمودن، و حملهور شدن بر سپاه دشمن رَجَز میخواند و میفرمود:
« مرگ بهتر است از مرتكب عار و ننگ شدن؛ و عار بهتر است از دخول در آتش«
(یعنی آنچه مرا به آن امر میكنید كه تسلیم شدن به حكم یزید و عبیدالله بن زیاد باشد، برای من عار است؛ و مرگ برای من بهتر از مرتكب عار شدن من است. و اینكه شما دست از جنگ بر نمیدارید و آن را عار میپندارید، غلط است؛ زیرا این مرتكب عار شدن بهتر از دخول در آتش جهنّم است. و این فرمایش حضرت در مقابل كلام عمر است كه در وقت مردن چون أمیرالمؤمنینعلی علیهالسّلام به او فرمودند: اعتراف كن بر غصب خلافت من، در پاسخ گفت: این اقرار و اعتراف برای منعار است؛ النّارُ وَ لا الْعارُ؛ من راضی دارم داخل آتش جهنّم گردم و چنین اعترافی را كه برای من عار است نكنم.)
برگرفته از كتاب
لمعات الحسین علیهالسلام نام مؤلف: سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی
برچسب ها:
موعظه ،
عاقبت به خیر ،
حرّ ،
امام حسین(ع) ،
یا حسین مظلوم
خطبه سیّد الشّهداء راجع به اصلاح مردم و بیان علت قیام خود
« بار پروردگارا! حقّاً تو میدانی كه آنچه از ما تحقّق یافته (از میل به قیام و اقدام و امر به معروف و نهی از منكر و نصرت مظلومان و سركوبی ظالمان) بجهت میل و رغبت رسیدن به سلطنت و قدرت مفاخرتانگیز و مبارات آمیز نبوده است؛ و نه از جهت درخواست زیادیهای اموال و حُطام دنیا !
بلكه به علّت آنست كه نشانهها و علامتهای دین تو را ببینیم، و در بلاد و شهرهای تو صَلاح و اصلاح ظاهر سازیم؛ و تا اینكه ستمدیدگان از بندگانت در امن و امان بسر برند، و به واجباتِ تو و سنّتهای تو و احكام تو رفتار گردد.
پسهان ای مردم! اگر شما ما را یاری ندهید و از درِ انصاف با ما در نیائید؛ این حاكمان جائر و ستمكار بر شما چیره میگردند، و قوای خود را علیه شما بكار میبندند، و در خاموش نمودن نور پیغمبرتان میكوشند.
میگردیم، و به سوی اوست همه بازگشتها.» و خدا برای ما كافی است، و بر او توكّل مینمائیم، و به سوی او باز
وصیّت حضرت به محمّد بن حنفیّه
و در وقتی كه آن حضرت میخواستند از مدینه منوّره به مكّه مكرّمه حركت كنند، وصیّت نامهای نوشته و آن را به خاتم خود ممهور نمودند؛ و سپس آن را پیچیده و به برادر خود محمّدبن حنفیّه تسلیم نمودند. و پس از آن با او وداع نموده و در جوف شب سوّم شعبان سنه شصت هجری با جمیع اهل بیت خود به سمت مكّه رهسپارشدند. و آن وصیّت چنین است:
« بسم الله الرّحمن الرّحیم. اینست آن وصیّتی كه حسینبنعلیّ بن أبیطالب به برادرش؛ محمّد كه معروف به ابن حنفیّه است مینماید:
حقّاً حسین بن علیّ گواهی میدهد كه هیچ معبودی جز خداوند نیست؛ اوست یگانه كه انباز و شریك ندارد. و بدرستیكه محمّد صلّی الله علیه وآله، بنده او و فرستاده اوست كه به حقّ از جانب حقّ آمده است. و اینكه بهشت و جهنّم حقّ است، و ساعت قیامت فرا میرسد و در آن شكّی نیست . و اینكه خداوند تمام كسانی را كه در قبرها هستند برمیانگیزاند .
من خروج نكردم از برای تفریح و تفرّج؛ و نه از برای استكبار و بلندمنشی، و نه از برای فساد و خرابی، و نه از برای ظلم و ستم و بیدادگری! بلكه خروج من برای اصلاح امّت جدّم محمّد صلّی الله علیه وآله میباشد. من میخواهم امر به معروف نمایم، و نهی از منكر كنم؛ و به سیره و سنّت جدّم، و آئین و روش پدرم علیّ بن أبی طالب علیه السّلام رفتار كنم. پس هر كه مرا بپذیرد و به قبولِ حقّ قبول كند، پس خداوند سزاوارتر است به حقّ. و هر كه مرا در این امر ردّ كند و قبول ننماید، پس من صبر و شكیبائی پیشه میگیرم، تا آنكه خداوند میان من و میان این جماعت، حكم به حقّ فرماید؛ و اوست كه از میان حكم كنندگان مورد اختیار است.
و این وصیّت من است به تو ای برادر! و تأیید و توفیق من نیست مگر از جانب خدا؛ بر او توكّل كردم، و به سوی او بازگشت مینمایم. و سلام بر تو و بر هر كه از هدایت پیروی نماید. و هیچ جنبش و حركتی نیست، و هیچ قوّه و قدرتی نیست؛ مگر به خداوند بلند مرتبه و بزرگ.»
علیهالسلام درباره: علم، تجربه، شرافت، قناعت، دوستی، تدبیر و مظلوم پند و اندرزهای امام حسین
« حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام چنین فرمود: تدریس و تدرّس علم، پیوند معرفت است، و درازای مدّت تجربه موجب زیادی عقل است. و شرف انسان تقوای اوست، و قناعت پیشگی، راحت بدن است، و كسیكه تو را دوست دارد از ناشایستگی تو را منع میكند؛ و كسیكه تو را دشمن دارد تو را بكار زشت ترغیب مینماید.»
و نیز از مواعظ آن حضرت است كه:
« و حضرت فرمودند: بپرهیز از انجام كاری كه موجب پوزش و عذرخواهی تو گردد؛ مؤمن كسی است كه بدی نمیكند و عذرخواهی نیز نمینماید، و امّا منافق كسی است كه هر روز بدی میكند و سپس پوزش میطلبد.»
«و به فرزندش حضرت سجّاد، علیّ بن الحسین علیهما السّلام چنین پند میدهد: ای نور دیده من! بپرهیز از ستم بر كسیكه غیر از خداوند جلَّ و عزّ یار و یاوری ندارد.»
برگرفته از كتاب
لمعات الحسین علیهالسلام نام مؤلف: سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی
برچسب ها:
امام حسین(ع) ،
روز اول ،
خطبه ،
وصیت ،
محرم ،
اعمال ماه محرم
اعمال ماه محرم ( از کتاب مفاتیح الجنان )
بدان كه این ماه ماه حُزن اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان است (و از حضرت امام رضا علیه السلام روایت است كه: چون ماه محرم داخل می شد پدرم را كسى خندان نمی دید و اندوه و حزن پیوسته بر او غالب می شد تا روز دهم چون روز عاشورا می شد آن روز روز مصیبت و حُزن و گریه او بود و می فرمود امروز روزى است كه حسین علیه السلام شهید شده است)
شب اول
سید در اقبال براى این شب چند نماز ذكر فرموده اول صد ركعت در هر ركعت حمد و توحید بخواند دوم دو ركعت در ركعت اول حمد و انعام و در دوم حمد و یس سوم دو ركعت در هر ركعت حمد و یازده قل هو الله أحد در روایت است از حضرت رسول صلى الله علیه و آله كه هر كه در این شب این دو ركعت نماز را بجا آورد و صبحش را كه اول سال است روزه بدارد مثل كسى است كه تمام سال را مداومت به خیر كرده و در آن سال محفوظ باشد و اگر بمیرد به بهشت برود) و نیز سید براى هلال این ماه دعاى مبسوطى ذكر فرموده و اگر ممكن شود احیا بدارد این شب را به دعا و نماز و خواندن قرآن
روز اول بدان كه اول محرم اول سال است و در آن دو عمل وارد است
اول روزه است
(و در روایت ریان بن شبیب از حضرت امام رضا علیه السلام مروى است كه: هر كه در این روز روزه بدارد و خدا را بخواند خداوند دعاى او را مستجاب كند چنانكه دعاى زكریا را مستجاب نمود)
دوم
از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است كه: حضرت رسول صلى الله علیه و آله روز اول محرم دو ركعت نماز می كرد و چون فارغ می شد دستها را بلند می كرد و این دعا را سه دفعه می خواند اللَّهُمَّ أَنْتَ الْإِلَهُ الْقَدِیمُ وَ هَذِهِ سَنَةٌ جَدِیدَةٌ فَأَسْأَلُكَ فِیهَا الْعِصْمَةَ مِنَ الشَّیْطَانِ وَ الْقُوَّةَ عَلَى هَذِهِ النَّفْسِ الْأَمَّارَةِ بِالسُّوءِ وَ الاشْتِغَالَ بِمَا یُقَرِّبُنِی إِلَیْكَ یَا كَرِیمُ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ یَا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ یَا ذَخِیرَةَ مَنْ لا ذَخِیرَةَ لَهُ یَا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ یَا غِیَاثَ مَنْ لا غِیَاثَ لَهُ یَا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ یَا كَنْزَ مَنْ لا كَنْزَ لَهُ یَا حَسَنَ الْبَلاءِ یَا عَظِیمَ الرَّجَاءِ یَا عِزَّ الضُّعَفَاءِ یَا مُنْقِذَ الْغَرْقَى یَا مُنْجِیَ الْهَلْكَى یَا مُنْعِمُ یَا مُجْمِلُ یَا مُفْضِلُ یَا مُحْسِنُ أَنْتَ الَّذِی سَجَدَ لَكَ سَوَادُ اللَّیْلِ وَ نُورُ النَّهَارِ وَ ضَوْءُ الْقَمَرِ وَ شُعَاعُ الشَّمْسِ وَ دَوِیُّ الْمَاءِ وَ حَفِیفُ الشَّجَرِ یَا اللَّهُ لا شَرِیكَ لَكَ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَیْرا مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لا یَعْلَمُونَ وَ لا تُؤَاخِذْنَا بِمَا یَقُولُونَ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّكَّرُ إِلا أُولُوا الْأَلْبَابِ رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ؛ شیخ طوسى فرموده كه مستحب است روزه دهه اول محرم و لكن روز عاشورا امساك نماید از طعام و شراب تا بعد از عصر آن وقت به قدر كمى تربت تناول نماید و سید روایت كرده فضیلت روزه تمام ماه را و آنكه روزه او نگه می دارد صائم آن را از هر گناهى روز سوم روزى است كه حضرت یوسف علیه السلام از زندان بیرون شده
هر كه آن روز را روزه دارد آسان فرماید حق تعالى بر او كارهاى مشكل را و برطرف كند از او اندوه را و در روایت نبوى صلى الله علیه و آله است كه دعایش مستجاب شود .
روز نهم روز تاسوعا
است (از حضرت صادق علیه السلام روایت است كه فرمود: تاسوعا روزى بود كه جناب امام حسین علیه السلام و اصحابش را در كربلا محاصره كردند و سپاه شام بر قتال آن حضرت اجتماع كردند و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند به سبب كثرت سپاه و بسیارى لشكر كه براى آنها جمع شده بود و جناب امام حسین علیه السلام و اصحابش را ضعیف شمردند و یقین كردند كه یاورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند نمود پس فرمود پدرم فداى آن ضعیف غریب)
شب دهم شب عاشورا
است و سید در اقبال از براى این شب دعا و نمازهاى بسیار با فضیلتهاى بسیار نقل كرده از جمله صد ركعت نماز هر ركعت به حمد و سه مرتبه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و بعد از فراغ از جمیع بگوید سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ هفتاد مرتبه و در روایت دیگر بعد از العلی العظیم استغفار نیز ذكر شده و از جمله چهار ركعت در آخر شب در هر ركعت بعد از حمد هر یك از آیة الكرسى و توحید و فلق و ناس را ده مرتبه بخواند و بعد از سلام صد مرتبه توحید بخواند و از جمله چهار ركعت نماز در هر ركعت حمد و پنجاه مرتبه توحید و این نماز مطابق است با نماز امیر المؤمنین علیه السلام كه فضیلت بسیار دارد و بعد از نماز فرموده ذكر خدا بسیار كند و صلوات بسیار بفرستد بر رسول خدا صلى الله علیه و آله و لعن كند بر دشمنان ایشان آنچه می تواند و در فضیلت احیاى این شب روایت كرده كه مثل آن است كه عبادت كرده باشد به عبادت جمیع ملائكه و عبادت در آن مقابل هفتاد سال است و اگر كسى را توفیق شامل حال شود در این شب در كربلا باشد و زیارت امام حسین علیه السلام كند و بیتوته نزد آن جناب نماید تا صبح خدا او را محشور فرماید آلوده به خون امام حسین علیه السلام در جمله شهدا با آنحضرت
روز دهم روز شهادت ابو عبد الله الحسین علیه السلام
و روز مصیبت و حزن ائمه اطهار علیهم السلام و شیعیان ایشان است و شایسته است كه شیعیان در این روز مشغول كارى از كارهاى دنیا نگردند و از براى خانه خود چیزى ذخیره نكنند و مشغول گریه و نوحه و مصیبت باشند و تعزیت حضرت امام حسین علیه السلام را اقامه نمایند و به ماتم اشتغال نمایند به نحوى كه در ماتم عزیزترین اولاد و اقارب خود اشتغال می نمایند و زیارت كنند آن حضرت را به زیارت عاشورا كه بعد از این بیاید إن شاء الله تعالى و سعى كنند در نفرین و لعن بر قاتلان آن حضرت و یكدیگر را تعزیت گویند در مصیبت آن جناب و بگویند أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ وَ جَعَلَنَا وَ إِیَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِیِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِیِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ [عَلَیْهِ] السَّلامُ و شایسته است در این روز مقتل بخوانند و یكدیگر را بگریانند (روایت شده كه: چون حضرت موسى علیه السلام مأمور شد به ملاقات جناب خضر و تعلم از او اول چیزى كه در وقت ملاقات بین ایشان مذاكره شد آن بود كه آن عالم حدیث نمود براى حضرت موسى مصیبتها و بلاهایى كه بر آل محمد علیهم السلام وارد می شود پس گریستند هر دو و سخت شد گریستن ایشان) (و روایت شده از ابن عباس كه گفت: در ذیقار خدمت امیر المؤمنین علیه السلام رسیدم صحیفه اى بیرون آورد به خط خود و املاى پیغمبر صلى الله علیه و آله و خواند براى من از آن و در آن صحیفه بود مقتل امام حسین علیه السلام و آنكه چگونه كشته می شود و كى می كشد او را و كى یارى می كند او را و كى با او شهید می شود پس گریه كرد آن حضرت گریه سختى و مرا به گریه درآورد) فقیر گوید كه اگر مقام را گنجایش بود مختصر مقتلى در اینجا ذكر می كردم لكن محل را گنجایش نیست هر كه خواهد رجوع كند به كتب ما در مقتل و بالجملة اگر كسى در این روز نزد قبر امام حسین علیه السلام باشد و مردم را آب دهد مثل كسى باشد كه لشكر آن حضرت را آب داده باشد و با آن جناب در كربلا حاضر شده باشد و خواندن هزار مرتبه توحید در این روز فضیلت دارد و روایت شده كه خداوند رحمان نظر رحمت بسوى او كند و سید براى این روز دعایى نقل كرده است شبیه به دعاى عشرات بلكه ظاهر آن است كه خود آن دعا باشد موافق بعضى روایات آن و شیخ از عبد الله بن سنان از حضرت صادق علیه السلام چهار ركعت نماز و دعایى نقل كرده كه در این روز در وقت چاشت باید به عمل آورد ما به ملاحظه اختصار ذكر نكردیم هر كه طالب است به زاد المعاد رجوع نماید و نیز شایسته است كه شیعیان در این روز امساك كنند از خوردن و آشامیدن بى آنكه قصد روزه كنند و در آخر روز بعد از عصر افطار كنند به غذایى كه اهل مصیبت می خورند مثل ماست یا شیر و امثال آنها نه مثل غذاهاى لذیذه و آنكه جامه هاى پاكیزه بپوشند و بندها را بگشایند و آستینها را بالا كنند به هیئت صاحبان مصیبت و علامه مجلسى در زاد المعاد فرموده و بهتر آن است كه روز نهم و دهم را روزه ندارد زیرا كه بنى امیه این دو روز را براى بركت و شماتت بر قتل آن حضرت روزه می داشتند و احادیث بسیار در فضیلت این دو روز و روزه آنها بر حضرت رسول صلى الله علیه و آله بسته اند و از طریق اهل بیت علیهم السلام احادیث بسیار در مذمت روزه این دو روز خصوصا روز عاشورا وارد شده است و ایضا بنى امیه علیهم اللعنة از براى بركت آذوقه سال را در روز عاشورا در خانه ذخیره می كرده اند لهذا (از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است كه: هر كه ترك كند سعى در حوایج خود را در روز عاشورا و پى كارى نرود حق تعالى حوایج دنیا و آخرت او را برآورد و هر كه روز عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه او باشد حق تعالى روز قیامت را روز فرح و سرور و شادى او گرداند و دیده اش در بهشت به ما روشن گردد و هر كه روز عاشورا را روز بركت نامد و از براى منزل خود در آن روز چیزى ذخیره كند خدا آن ذخیره را براى او مبارك نگرداند و در روز قیامت با یزید و عبید الله بن زیاد و عمر بن سعد علیهم اللعنة محشور گردد) پس باید كه در روز عاشورا آدمى مشغول كارى از كارهاى دنیا نگردد و مشغول گریه و نوحه و مصیبت باشد و امر كند اهل خانه خود را كه تعزیه آن حضرت را بدارند و مشغول ماتم باشند چنانكه در ماتم عزیزترین اولاد و اقارب خود می باشند و در آن روز امساك كند از خوردن و آشامیدن بى آنكه قصد روزه كند و در آخر روز بعد از عصر افطار كند اگر چه به شربت آبى باشد و روزه تمام ندارد مگر آنكه در خصوص آن روز روزه واجبى داشته باشد كه به نذر یا مثل آن بر او واجب شده باشد كه آن روز را روزه باید بگیرد و در آن روز آذوقه در خانه ذخیره نكند و نخندد و مشغول لهو و لعب نگردد و هزار مرتبه بر قاتلان آن حضرت لعنت كند و بگوید اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ مؤلف گوید از كلام این بزرگوار معلوم شد كه احادیثى كه در فضیلت روز عاشورا است مجعول و بر حضرت رسول صلى الله علیه و آله بسته اند و صاحب شفاء الصدور در شرح این فقره از زیارت عاشورا اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا یَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنُو أُمَیَّةَ كلام را در این مقام بسط داده ملخصش آنكه تبرك بنى امیه به این یوم مشئوم بر چند وجه است یكى آنكه ذخیره قوت و آذوقه را در این روز سنت شمردند و آن آذوقه را تا سال دیگر مایه سعادت و سعه رزق و رغد عیش دانستند چنانچه در اخبار اهل بیت از باب تعریض به ایشان نهى از این مطلب مكرر وارد شده است و دیگر اقامه مراسم عید است از توسعه رزق بر عیال و تجدید ملابس و قص شارب و تقلیم اظفار و مصافحه و تعییدات دیگر كه طریقه بنى امیه و اتباع ایشان بر او جارى است و دیگر التزام بر روزه این روز است كه اخبار كثیره در فضل او وضع كرده اند و ملتزم به صیام این روزند امر چهارم از وجوه تبرك به یوم عاشورا اینكه دعا و طلب حوائج را در این روز مستحب دانسته اند و به جهت این كار مناقب و فضائلى براى این روز به جعل و وضع افترا كردند و دعاهایى چند تلفیق كرده تعلیم عاصیان نمودند تا امر ملتبس و كار مشتبه شود چنانچه در خطبه اى كه در بلاد خود در این روز می خوانند براى هر نبى وسیله و شرفى در این روز زیاد می كنند مثل إخماد نار نمرود و قرار سفینه نوح و إغراق جند فرعون و إنجاء عیسى از دار یهودان چنانچه (شیخ صدوق از جبله مكیه نقل كرده كه شنیدم از میثم تمار رضی الله عنه كه فرمود و الله می كشند این امت پسر پیغمبر خود را در محرم در روز دهم و هر آینه اعداء حق سبحانه و تعالى این روز را روز بركت قرار دهند و همانا این كار شدنى است و پیشى گرفته است در علم خداى تعالى و من میدانم او را به عهدى كه از مولایم أمیر المؤمنین علیه السلام به من رسیده تا آنكه جبله می گوید گفتم چگونه مردم روز قتل حسین را روز بركت قرار دهند پس میثم بگریست و فرمود حدیثى وضع كنند كه او روزى است كه خداى تعالى در او توبه آدم را قبول كرد با اینكه خداى تعالى در ذیحجه توبه آدم را قبول كرد و گمان می كنند كه او روزى است كه خداى تعالى یونس را از شكم ماهى بیرون آورد با اینكه خداى تعالى یونس را در ذیقعده از شكم ماهى بر آورد و گمان می كنند كه او روزى است كه سفینه نوح بر جودى قرار گرفت با اینكه استواء سفینه در روز هیجدهم ذیحجه بوده و گمان می كنند كه او روزى است كه خدا دریا را براى موسى در او بشكافت با اینكه این كار در ربیع الاول بود) و بالجملة با این همه تصریح و تاكید كه در خبر میثم شده و در حقیقت از علائم نبوت و امامت و دلیل حقیت طریقه شیعه است كه اخبار یقینى چنان داده است و مضمون او مطابق با واقع محسوس است عجب است كه دعایى بر طبق این اكاذب تلفیق شده و در كتب بعض بیخبران كه غافل بوده اند مذكور و به دست عوام داده شده و البته خواندن آن دعا بدعت و محرم است و آن دعا این است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سُبْحَانَ اللَّهِ مِلْءَ الْمِیزَانِ وَ مُنْتَهَى الْعِلْمِ وَ مَبْلَغَ الرِّضَا وَ زِنَةَ الْعَرْشِ بعد از دو سه سطر دارد ده مرتبه صلوات بفرستد و بگوید یَا قَابِلَ تَوْبَةِ آدَمَ یَوْمَ عَاشُورَاءَ یَا رَافِعَ إِدْرِیسَ إِلَى السَّمَاءِ یَوْمَ عَاشُورَاءَ یَا مُسَكِّنَ سَفِینَةِ نُوحٍ عَلَى الْجُودِیِّ یَوْمَ عَاشُورَاءَ یَا غِیَاثَ إِبْرَاهِیمَ مِنَ النَّارِ یَوْمَ عَاشُورَاءَ إلخ و شك نیست كه این دعا را یكى از نواصب مدینه یا خوارج مسقط یا امثال اینها جعل كرده و تتمیم ظلم بنى امیه را نموده تمام شد ملخص كلام صاحب شفاء الصدور بالجمله در آخر روز عاشورا سزاوار است كه یاد آورى از حال حرم امام حسین علیه السلام و دختران و اطفال آن حضرت كه در این وقت در كربلا اسیر اعداء و مشغول به حزن و بكاء بودند و مصیبتهایى بر ایشان گذشته كه در خاطر هیچ آفریده خطور نكند و قلم را تاب نوشتن نباشد و لقد أجاد من قال (فاجعة إن أردت أكتبها مجملة ذكرة لمدكر جرت دموعی فحال حائلها ما بین لحظ الجفون و الزبر و قال قلبی بقیا علی فلا و الله ما قد طبعت من حجر بكت لها الارض و السماء و ما بینهما فی مدامع حمر) (من از تحریر این غم ناتوانم كه تصویرش زده آتش به جانم ترا طاقت نباشد از شنیدن شنیدن كى بود مانند دیدن) پس برخیز و سلام كن بر رسول خدا و على مرتضى و فاطمه زهراء و حسن مجتبى و سایر امامان از ذریه سید الشهداء علیه السلام و ایشان را تعزیت بگو بر این مصائب عظیمه با دل بریان و چشم گریان و بخوان این زیارت را السَّلامُ عَلَیْكَ یَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا وَارِثَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا وَارِثَ مُوسَى كَلِیمِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا وَارِثَ عِیسَى رُوحِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا وَارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا وَارِثَ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا وَارِثَ الْحَسَنِ الشَّهِیدِ سِبْطِ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا ابْنَ الْبَشِیرِ النَّذِیرِ وَ ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا خِیَرَةَ اللَّهِ وَ ابْنَ خِیَرَتِهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الْوِتْرُ الْمَوْتُورُ السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْهَادِی الزَّكِیُّ وَ عَلَى أَرْوَاحٍ حَلَّتْ بِفِنَائِكَ وَ أَقَامَتْ فِی جِوَارِكَ وَ وَفَدَتْ مَعَ زُوَّارِكَ السَّلامُ عَلَیْكَ مِنِّی مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ فَلَقَدْ عَظُمَتْ بِكَ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّ الْمُصَابُ فِی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ فِی أَهْلِ السَّمَاوَاتِ أَجْمَعِینَ وَ فِی سُكَّانِ الْأَرَضِینَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ وَ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ عَلَیْكَ وَ عَلَى آبَائِكَ الطَّاهِرِینَ الطَّیِّبِینَ الْمُنْتَجَبِینَ وَ عَلَى ذَرَارِیِّهِمُ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا مَوْلایَ وَ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى رُوحِكَ وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ وَ عَلَى تُرْبَتِكَ وَ عَلَى تُرْبَتِهِمْ اللَّهُمَّ لَقِّهِمْ رَحْمَةً وَ رِضْوَانا وَ رَوْحا وَ رَیْحَانا السَّلامُ عَلَیْكَ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَا ابْنَ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ وَ یَا ابْنَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا شَهِیدُ یَا ابْنَ الشَّهِیدِ یَا أَخَ الشَّهِیدِ یَا أَبَا الشُّهَدَاءِ اللَّهُمَّ بَلِّغْهُ عَنِّی فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی هَذَا الْوَقْتِ وَ فِی كُلِّ وَقْتٍ تَحِیَّةً كَثِیرَةً وَ سَلاما سَلامُ اللَّهِ عَلَیْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْعَالَمِینَ وَ عَلَى الْمُسْتَشْهَدِینَ مَعَكَ سَلاما مُتَّصِلا مَا اتَّصَلَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَى الْعَبَّاسِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدَاءِ مِنْ وُلْدِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدَاءِ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدَاءِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدَاءِ مِنْ وُلْدِ جَعْفَرٍ وَ عَقِیلٍ السَّلامُ عَلَى كُلِّ مُسْتَشْهَدٍ مَعَهُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَلِّغْهُمْ عَنِّی تَحِیَّةً كَثِیرَةً وَ سَلاما السَّلامُ عَلَیْكَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَحْسَنَ اللَّهُ لَكَ الْعَزَاءَ فِی وَلَدِكَ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَیْكِ یَا فَاطِمَةُ أَحْسَنَ اللَّهُ لَكِ الْعَزَاءَ فِی وَلَدِكِ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَحْسَنَ اللَّهُ لَكَ الْعَزَاءَ فِی وَلَدِكَ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ أَحْسَنَ اللَّهُ لَكَ الْعَزَاءَ فِی أَخِیكَ الْحُسَیْنِ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَنَا ضَیْفُ اللَّهِ وَ ضَیْفُكَ وَ جَارُ اللَّهِ وَ جَارُكَ وَ لِكُلِّ ضَیْفٍ وَ جَارٍ قِرًى وَ قِرَایَ فِی هَذَا الْوَقْتِ أَنْ تَسْأَلَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى أَنْ یَرْزُقَنِی فَكَاكَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ إِنَّهُ سَمِیعُ الدُّعَاءِ قَرِیبٌ مُجِیبٌ .
روز بیست و پنجم
به قول جمعى از علما در سال نود و چهار یا روز دوازدهم سال نود و پنج كه آن سال را سنة الفقهاء می گفتند حضرت امام زین العابدین علیه السلام از دنیا رحلت فرموده.
برچسب ها:
محرم ،
یا حسین(ع) ،
اعمال ،
گریه حضرت ابراهیم(ع) برای امام حسین(ع)
ماجرای قربانی دادن حضرت ابراهیم (ع) و گریه برای امام حسین (ع)
امام رضا علیه السلام فرمودند: هنگامی که حق تعالی حضرت ابراهیم را امر فرمود که جای فرزندش اسماعیل بره ای را که برایش فرستاده بود قربانی نماید، ابراهیم (ع) غمگین شد و به درگاه خداوند عرضه داشت: بار پروردگارا! ای کاش فرزندم اسماعیل را به عنوان قربانی از من قبول می نمودی تا هدیه ای ناقابل در محضر حضرتت تقدیم کرده بودم و به سبب صبر در مصیبت از دست دادن فرزند در نزد تو مقربتر می گشتم. پس خداوند به سوی ابراهیم وحی فرستاد که ای ابراهیم از میان مخلوقاتم چه کسی را بیشتر دوست داری؟ ابراهیم عرض کرد: پروردگارا احدی را بیشتر از حبیب تو محمد مصطفی (ص) دوست تر ندارم. پس به سویش وحی شد: آیا محمد (ص) را بیشتر دوست داری یا خودت را؟ ابراهیم عرضه داشت: او را از خودم هم بیشتر دوست دارم. وحی شد: آیا فرزند محمد (ص) را بیشتر دوست داری یا فرزند خودت را؟ ابراهیم عرضه داشت: بلکه فرزند او را. پس به سویش وحی شد: آیا قربانی شدن فرزند او به دست دشمنانش از روی ظلم تو را بیشتر ناراحت می سازد یا قربانی شدن فرزند خود به دست خودت در راه اطاعت امر من؟ ابراهیم گفت: بلکه قربانی شدن فرزند محمد (ص) بر دست دشمنان دلم را بیشتر بدرد می آورد. پس حق تعالی فرمود: بدان ای ابراهیم در آینده می آیند گروهی که ظاهراً از امت محمد (ص) هستند و ظالمانه و نامردانه فرزند او حسین بن علی (ع) را مظلومانه همچون برّه ای سر می برند و به این کارشان خوشحالی نمایند. وقتی جناب ابراهیم این قضیه را شنید ناله ای زد و فریاد او بلند شد و دل او به درد آمد و شروع کرد به گریه کردن. پس از جانب حق تعالی خطاب رسید ای ابراهیم به خاطر این ناله و گریه ای که بر حسین (ع) زدی پاداشی همچون بریدن سر اسماعیل به تو عطا می کنم و مقامی بالاتر از مقامی را که در راه از دست دادن او صبر بر مصائب او به تو می رسید برایت در نظر می گیرم و ای ابراهیم بدان به خاطر این گریه ای که بر مصیبت قتل حسین بن علی (ع) نمودی بر ذات خودم واجب نمودم که تو را به بلندترین درجات کسانی که به آنها ثواب داده ام برسانم.
و این است معنی قول خدای عظیم الشان سورة صافات آیة 107 : «و فدیناه بذبح عظیم» «و فدا نمودیم و بخشیدیم سر بریدن اسماعیل را بر ابراهیم به خاطر ذبحی عظیم تر»
عیون اخبار الرضا جلد 1 صفحه 151
برچسب ها:
امام حسین(ع) ،
حضرت ابراهیم(ع) ،
گریه ،
اشک ،
قربانی ،