خالق باران؛خدای من...
خـدای نازنیـنم!
تا یادت می کنم باران می آید...
نمی دانستم لمس خیالت هم وضو می خواهــد!
تمام شهرازبس عاشقی کرده اند قهارند...
من اما...
ناشیانه دوستت دارم!!!
من اما...
ناشیانه دوستت دارم!!!
چه سالها به من دروغ گفتی " از دوست داشتن آیینه و آفتاب "
حتی آن لحظهای که سر به سر واژههای بیقافیه میگذاشتی
هیچ به فکر زخم عاشق بودی...
حتی آن لحظهای که سر به سر واژههای بیقافیه میگذاشتی
هیچ به فکر زخم عاشق بودی...
گاهی لــحظه های ســــکوت
پــر هیاهو ترین دقـایق زندگی هستند
مــملو از آنــــــچـــه مــــی خواهیم بـگوییم ولی نــمی توانیم ...
پــر هیاهو ترین دقـایق زندگی هستند
مــملو از آنــــــچـــه مــــی خواهیم بـگوییم ولی نــمی توانیم ...
دعاهایمان با سقف گناهانمان برخورد میکند
و دلمان را خوش می کنیم که صلاح نبود!
و دلمان را خوش می کنیم که صلاح نبود!
برای روزهایی ک دلخوشه ماندن بودم میروم...
اما تو...
با حسرت تکرارنشدن حماقت های من چه میکنی...???
اما تو...
با حسرت تکرارنشدن حماقت های من چه میکنی...???
روزگاری نازک اندامی ز من طاقت ربود
دل ربود و عقل و هوشم را زدود
آن سیه زلفی که شب را در دلم بیتوته کرد
درد هجرانش سیاهی را ز موهایم ربود
دل ربود و عقل و هوشم را زدود
آن سیه زلفی که شب را در دلم بیتوته کرد
درد هجرانش سیاهی را ز موهایم ربود
گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که
درب را باز نمیکنم...
حتی برای " تو "
که سالها منتطر در زدنت بودم
درب را باز نمیکنم...
حتی برای " تو "
که سالها منتطر در زدنت بودم
لحظه ای مکث نما، آرزویم این است " نرود دلخوشی از عمق وجودت هرگز "...