خسته شدم
مـــن...
بیـن آدمهـایـی هستمـ کـه اِدعـای انسـانیتـ دارنـد...
سـاز میـزننـد و / بـایـد / بـه سـازشـان یـرقصـی...
رنگـ هـای گـونـاگـونـی میشـونـد ... امـا تـو / بـایـد / یکـرنگـ بـاشـی بـا آنهـا...
دروغ میگـوینـد ... خَـر فـرضتـ میکننـد ..(!).. امـا تـو / بـایـد / صـداقتـ داشتـه بـاشـی...
دَردَتـ میـدهنـد و / نبـایـد / دَمـ بـزنـی...
دردهـایشـان را / بـایـد / درکـ کنـی ... امـا مـرحمـی بـر زخمهـایتـ نمیگـذارنـد...
دوستـی هـایشـان سـاعتـی استـ ... امـا تـو / بـایـد / در همـه حـال بـه یـادشـان بـاشـی...
گیـر کـرده اَمـ بیـن ایـن بــایــد هــا و نبــایــد هــا...
بیـن آدمهـایـی هستمـ کـه اِدعـای انسـانیتـ دارنـد...
سـاز میـزننـد و / بـایـد / بـه سـازشـان یـرقصـی...
رنگـ هـای گـونـاگـونـی میشـونـد ... امـا تـو / بـایـد / یکـرنگـ بـاشـی بـا آنهـا...
دروغ میگـوینـد ... خَـر فـرضتـ میکننـد ..(!).. امـا تـو / بـایـد / صـداقتـ داشتـه بـاشـی...
دَردَتـ میـدهنـد و / نبـایـد / دَمـ بـزنـی...
دردهـایشـان را / بـایـد / درکـ کنـی ... امـا مـرحمـی بـر زخمهـایتـ نمیگـذارنـد...
دوستـی هـایشـان سـاعتـی استـ ... امـا تـو / بـایـد / در همـه حـال بـه یـادشـان بـاشـی...
گیـر کـرده اَمـ بیـن ایـن بــایــد هــا و نبــایــد هــا...
[ سه شنبه 15 بهمن 1392 ] [ 12:21 ب.ظ ] [ معصومه پ ]
[ نظرات() ]