آسمــــان ابـــری | صفحه اصلی
|
گنجشك
پرسیدند : چه می کنی ؟
پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم …
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد !
[ پنجشنبه 10 اسفند 1391 ] [ 07:36 ب.ظ ] [ معصومه پ ]
[ نظرات() ] زندگی رسم خوشایندیست...
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق زندگی، فهم نفهمیدن هاست زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ زندگی پرشی دارد اندازه عشق زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد زندگی سوت قطاریست که در خواب پلی میپیچد زندگی گـل به توان ابدیت زندگی ضرب زمین در ضربان دلهاست زندگی هندسه ساده تکرار نفسهاست هر کجا هستم باشم هر کجا هستم باشم آسمان مال من است پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است
[ پنجشنبه 10 اسفند 1391 ] [ 07:07 ب.ظ ] [ معصومه پ ]
[ نظرات() ] من
سلام بچه ها خوب هستین!توجشنواره ی وبلاگ نویسی شركت كردم برام دعا كنید كه ایشاا... اول بشم اخه خیلی برا وبلاگم زحمت می كشم دعا یادتون نره ها...
![]() [ سه شنبه 8 اسفند 1391 ] [ 10:06 ق.ظ ] [ معصومه پ ]
[ نظرات() ] حرف....
خداوندا عقیده هایم را از عقده هایم مصون بدار ... برایت دعا می کنم تا ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد....... دوست داشتن؛تشنگی غرق شدن در دوست است ( دکتر شریعتی)
[ یکشنبه 6 اسفند 1391 ] [ 06:39 ب.ظ ] [ معصومه پ ]
[ نظرات() ] عكس های جالب البته باتشكر از وبلاگ دقیقه ها
![]() [ یکشنبه 6 اسفند 1391 ] [ 12:01 ق.ظ ] [ معصومه پ ]
[ نظرات() ] آرمان
شنیده ام چند مدتی است دلت گرفته و زانوی غم بغل گرفته ای این روزها صدای اه کشیدنت را می شنوم نمی پرسم چه شده چون... من میدانم دلت از کسانی گرفته که میخواهند چادر عفت و حیا را از سرت بکشند دلت از کسانی گرفته که ادعا میکنند از رحم چند هزار ساله تو متولد شده اند ولی خود آیینه تمام قد فرهنگ چند روزه غرب هستند... دلت از کسانی گرفته که میخواهند با استفاده از تاریخت آرمانت را عوض کنند.... میترسی آرزوهایت بر باد رود... نترس شیرزن...
من، فرزند کوچک تو قسم میخورم پای آرمان های تو می ایستم ... غم به دلت راه
نده مادر دست به زانو بگیر و بلند شو تو هنوز ما را داری...
[ شنبه 5 اسفند 1391 ] [ 01:48 ب.ظ ] [ معصومه پ ]
[ نظرات() ] ***
اگـــر عقــیده مخــالف ، شــما را عصـــبانی مـــی کند ؛ نشـــان آن اســـت که ناخـــود آگاه مــی دانید دلیــــل مناســـبی بــرای دفـــاع از آنـــچه فکـــر مــی کنیـــد ، نـــدارید! [ چهارشنبه 2 اسفند 1391 ] [ 06:07 ب.ظ ] [ معصومه پ ]
[ نظرات() ] ارامش
اگر انسان بدون رشدکردن و خودشناسی پیر شود پیری بسیاربی حوصله و خرفت و غیر قابل تحمل خواهد شد اما اگر رشد کند و به خود شناسی برسد ؛ پیری فرزانه می شود که هم خود و هم به اطرافیان خود آرامش و شادمانی خواهد بخشید . و هیچ کس آرزوی مرگ او را نخواهد کرد. [ چهارشنبه 2 اسفند 1391 ] [ 06:06 ب.ظ ] [ معصومه پ ]
[ نظرات() ] رهایم نكن
خدایا . . . ! ! ! می دانم که می دانی . . .
حتی بهتر از خود من . . .
اما می نویسم. . .
می نویسم تا امواج دریای دلم را کمی آرام کنم . . .
خدایا . . . ! ! ! خستگــی همیـشه به کـــوه کنـدن نیستـــ خستگــی گـاهــی همــین سنگینی بغضی است که نفس کشیدن را برایت دشوار می کند خستگی گاهی انتظاری است که پایانش را نمی دانی خستگی گاهی دلتنگیست [ چهارشنبه 2 اسفند 1391 ] [ 05:41 ب.ظ ] [ معصومه پ ]
[ نظرات() ] خدایا
![]() گفتم : خدایا از همه دلگیرم گفت : حتی من ؟ گفتم : خدایا دلم را ربودند ! گفت : پیش از من ؟ گفتم : خدایا چقدر دوری ؟ گفت : تو یا من ؟ گفتم : خدایا تنهاترینم ! گفت : پس من ؟ گفتم : خدایا کمک خواستم . گفت : از غیر من ؟ گفتم : خدایا دوستت دارم . گفت : بیش از من ؟ گفتم : خدایا انقدر نگو من ! گفت : من توام ، تو من [ چهارشنبه 2 اسفند 1391 ] [ 05:25 ب.ظ ] [ معصومه پ ]
[ نظرات() ] جعبه ها
در دستانم دو جعبه دارم که خدا به من داده است.خدا به من گفت: غصه هایت را درون جعبه سیاه بگذار و شادیهایت را درون جعبه طلایی به حرف خدا گوش کردم.شادیها و غصه هایم را درون جعبه ها میگذاشتم جعبه طلایی روز به روز سنگینتر میشد و جعبه سیاه روز به روز سبکتر روزی از روی کنجکاوی جعبه سیاه را باز کردم تا علت را بفهمم.در کمال ناباوری دیدم که ته جعبه سوراخ است و غصه هایم از آن بیرون میریزد با تعجب رو به خدا کردم و گفتم:خدایا چرا این جعبه ها را به من دادی؟ و چرا ته جعبه سیاه سوراخ است؟و خدا با لبخند دلنشینی جواب داد:ای بنده ی من جعبه طلایی را به تو دادم تا لحظه های شاد زندگیت رابشماری و جعبه سیاه را دادم تا تلخی های زندگیت را دور بریزی و همیشه با شادی هایت شاد زندگی کنی..... [ چهارشنبه 2 اسفند 1391 ] [ 05:03 ب.ظ ] [ معصومه پ ]
[ نظرات() ] |
|