روباه و زاغ شیرازی

زاغو رو درخت نارنجو نشسه بود.

روبو اومد گفت:ای ولو.
سی چه دمی.
چه رنگی.
عجب چنگی....
آمو ناموسن یی دهن بوخون حال کنیم.....
زاغو پنیرو زد زیر چلش و گفت:
آمو پوشو برو جمش کنا ما خودمون دم دروازه کازرون کوپن پنیر میدزیم.!!!



[ یکشنبه 31 فروردین 1393 ] [ 10:24 ق.ظ ] [ asemoon 19 ] [ نظرات() ]
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات