پنجره احساس(دەلاقەوهەستی)
ابرهابه آسمان تكیه می كنند، درختان به زمین و انسان ها به مهربانی همدیگر
درباره وبلاگ


به وبلاگ
پنجره احساس
(دەلاقەوهەستی )
خوش آمدید
امیدوارم لحظات خوبی را
در این وبلاگ داشته باشید.
منتظر نظرات شما خوبان
هستم.
شهرام فیضی
faizi.shahram@gmail.com

مدیر وبلاگ : شهرام فیضی
نویسندگان
دوشنبه 2 دی 1392 :: نویسنده : شهرام فیضی
در تابستان گرم سفرم شروع شد. اولین مکان

به ویرانه ایی رسیدم که توان بیرون آمدن

از آن را نداشتم از سایه هایی که کنارم بودند

 آموختم وبیرون آمدم. به بیشه زاری رسیدم

که آنجا با عده ایی بچه کنار گلها و درختان

سرگرم شد یم. فکر کردم بهتر از این

نمی شود. طاقت نیاوردم به سفر ادامه دادم ،

البته یکی از بچه ها با من همسفر شد ،

قرار دوستی گذاشتیم که در سفر یار

 و یاور همدیگر باشیم. اولش خوب بود آما بعدها

به هم عادت کردیم .احساس تنهایی

 شروع شد ، به درختی نزدیک شدیم.کوچولویی

را با خود همسفر کردیم ، ولی این بی وفا

رسم مارا در پیش گرفت و زود یکی دیگر را

 برما ترجیح داد.سفر سخت تر می شد

 توشه راه کم بود . همسفرم توان آمدن نداشت

در کنار ویرانه ایی مجبور شدم تنهایش بگذارم .

اما دوریش برایم غیر قابل تحمل.

باید ادامه می دادم. بعد از این همه

 سختی راه و تلاش فراوان از خود نشانه هایی

به جا نگذاشتم که دیگران پیدا کنند.

 در شبی سرد و تاریک در کنجی نشسته بودم

چیزی برای ادامه راه باخود نداشتم ،

نگران بودم کسی را کنارم 

یافتم . دستی بر سرم کشیدو به خوابی
 
عمیق فرو رفتم .
آخش راحت شدم..........

شهرام





نوع مطلب : متنوع، 
برچسب ها : سفردنیا، پنجره احساس، همسفر، توشه،
لینک های مرتبط :


آمار وبلاگ
  • کل بازدید :
  • بازدید امروز :
  • بازدید دیروز :
  • بازدید این ماه :
  • بازدید ماه قبل :
  • تعداد نویسندگان :
  • تعداد کل پست ها :
  • آخرین بازدید :
  • آخرین بروز رسانی :
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات