دنیای عجیبی است؛ وقتی می خواهی گریه کنی، شانه ای نداری تا سر بر آن گذاری و غم دلت را زار زار اشک بریزی و وقتی شانه ای برای گریستن داری دیگر اشکی برای ریختن نداری، و نه حتی نیازی به ریختن اشک
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
باران! تو ای فراتر از همه ی وجود و ای پاک ترین مقدسات آسمانی امشب بر من ببار می خواهم امشب از تمام شبهای عمرم پاک تر بشوم.... بر من ببار می خواهم امشب آخرین شب دلتنگیم باشد.
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
برای خریدن عشق هر کس هرچه داشت آورد، دیوانه هیچ نداشت و گریست، گمان کردند چون هیچ ندارد می گرید، اما هیچکس ندانست که قیمت عشق اشک است
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
قاصدک !
شعر مرا باور کن
برو آن گوشه باغ
سمت آن گل مست
و بخوان درگوشش
و بگو باور کن
یک نفر یاد تو را
دمی از دل نبرد.....
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
آنچه نامـش زنــــدگی بـود مارا کشــــت،،،من مـانده ام آنچه نامـش مـــــرگ است با ما چه میــــــــکند...
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
دست به صورتم نزن !
می ترسم بیفتد . . .
نقاب خندانی که بر چهره دارم! و بعد . . .
سیل اشک هایم تو را با خود ببرد . . .
و باز من بمانم و تنهایی . . .
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
من به انداز چشمان تو غمگین ماندم و اندازه هر برق نگاهت نگران . . .
تو به اندازه تنهایی من شاد بمان . . .
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
میدانی تنهایی کجایش درد دارد ؟ انکارش !
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
گر بدانم نیستی ، غمی نیست ز تنهایی / اینکه هستی و تنهایم ، غم دارم
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
وقتی که تنهایی میاد ، حس می کنم که بی کسم
ثانیه ها نمی گذرن ، هیچ موقع فردا نمیآد
دلم دیگه زندگی رو با اینهمه درد نمیخواد
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
به هم میرسیم ۳ نفر میشیم
من و تو و شادی
از هم دور میشیم ۴ نفر میشیم
تو و تنهایی، من و خاطره
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
میروم تا در آغوش خاک قرار گیرم ، و تمام خاطراتمان را به خاک بسپارم
چون دیگر بعد تو پناهی بهتر از آغوش خاک ندارم . . .