خنجر
کلافه ام!اندازه غربت زنی که دلش بغل کردنه بچه اش
را میخواهد اما دست ندارد….
دوستم !
پیراهنم را بزن بالا !
کمرم را دیدی ؟
نترس چیزی نیست . . . !
اینها فقط جای خنجرند ، من نفهمیدم در رفاقت چه شد !
“ تو مواظب باش ”
یادته آرزوت بود ،،
توی خیابون بغلم کنی ؟
میگفتی : گور پدر حسودها
امروز همون حسودها ،،
منو فاحشه خطاب میکنن
برگرد نامرد ...
را میخواهد اما دست ندارد….
دوستم !
پیراهنم را بزن بالا !
کمرم را دیدی ؟
نترس چیزی نیست . . . !
اینها فقط جای خنجرند ، من نفهمیدم در رفاقت چه شد !
“ تو مواظب باش ”
یادته آرزوت بود ،،
توی خیابون بغلم کنی ؟
میگفتی : گور پدر حسودها
امروز همون حسودها ،،
منو فاحشه خطاب میکنن
برگرد نامرد ...
[ پنجشنبه 30 خرداد 1392 ] [ 10:36 ق.ظ ] [ بهار تنها ]
[ ღ♥ღحرف دلღ♥ღ() ]