همونه

سلام دوستای گلم
ممنون که به وبلاگم سر میزنیدونظر میزراید
نظراتتون وانتقاد و پیشنهاداتتون با خیلی با ارزشن برام که میزارید
دوستتون دارم
یاحق


بدصفت




گـــــرگــها همیشه زوزه نمیکشند.....


گاهی هم می گویند:

دوســــــــتــت دارم...

وزودتر ازانکه بفهمی بــره ای...

میدرند خاطراتت را...

و تومیمانی باتنی که بوی گـــرگ گرفته....!!!


شنبه 25 آبان 1392 | نظرات ()

بدان

تا در طلب گوهر کانی کانی
تادرهوس لقمه نانی نای
این نکته رمز اگه بدانی دانی
هرچیزی که در جستن انی انی



شنبه 4 آبان 1392 | نظرات ()

عشق

روزی مردی، عقربی را دید که درون آب دست و پا میزند،
او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد،
اما عقرب انگشت اورا نیش زد.
مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد،
اما عقرب بار دیگر او را نیش زد....
رهگذری او را دید و پرسید:
برای چه عقربی را که نیش میزند نجات میدهی؟
مرد پاسخ داد: این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم.


چهارشنبه 27 شهریور 1392 | نظرات ()

حوصلــــﮧ

بنویس چیزی...בیگـــــــــر حوصلـــــــﮧ اـــے نمانــــــــבه استــــــــ... .

راستـــــے ، مـــــــَگر حوصلــــﮧ هـــــــَم جزء آכּ چیزهایــے بــــــوב...

ڪ ـﮧ تـــــــــو آورבه بوבـــے ڪ ـﮧ موقــــــع رفتنـــــــــــ هَمـــــﮧ اش را بـــــــُرב ــے


چهارشنبه 27 شهریور 1392 | نظرات ()

خدا...

میان این مردُم...

 

 

سکوت از همه چیز بهتر است... !

 

 

حتی وقتی فریاد ها در دل داری... !

 

 

همان خدا...

 

 

برای شنیدن حرف هایت کافیست ...+



چهارشنبه 27 شهریور 1392 | نظرات ()

ایـن روزهــا....

ایـن روزهــا....

به قـــــول پنـــاهی

دروغ گفتــــن را خــــــوب یـاد گرفتــــــــــه ام


حــال مـ ــن خــــــــوب است

خــوبِ خــوب

فقـط زیــــاد تا قسمتــی هــــوای دلــ ــم طوفــــانی

همــراه با غبـــارهـای خستگـــــــــــــی ست

و فکـر مـی کنـــم

ایـن روزهـــا...

خــدا هـم از حـــرف هـای تکـــ ــراری مــ ــن خستـــه است

چـه حــس مشتـرکـــی داریــم مــ ــن و خـــدا

او...

از حــرف هـای تکـــ ـــراری مــن خستـــه است

و مـــن...

از تکـــ ــرار غـــــم انگیــز روزهــــایم


یکشنبه 24 شهریور 1392 | نظرات ()

عاشقی

دراینجا عاشقی کـاری مهم نیست

پرازبغضی ومی باری مهم نیست

   بــرای ایـن دل بـی صاحـب مــن 

شکستـن های تکـراری مهم نیست



یکشنبه 24 شهریور 1392 | نظرات ()

دل شب

در سیـنه ی من به اشتـــباه افتادی

با ساز خودت به اشک و آه افتادی

من تازه به خواب رفته بودم ای دل

تو در دل شب تـازه به راه افتادی



یکشنبه 24 شهریور 1392 | نظرات ()

دانشمندان هم نتونستن کاری کنن در این زمینه

ﭘﺴﺮ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺍﻣﺸﺐ ﮐﺠﺎ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ؟

ﺩﺧﺘﺮ : ﻫﺮﺟﺎ ﺗﻮ ﺑﮕﯽ ﻋﺸﻘﻢ !

ﭘﺴﺮ : ﺑﺮﯾﻢ ﭘﯿﺘﺰﺍ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ؟

ﺩﺧﺘﺮ : ﻧــــَـــﻪ ﺭﮊﯾﻤﻢ !

ﭘﺴﺮ : ﺧﺐ ﺑﺮﯾﻢ ﮐﺒﺎﺏ ﺑﺰﻧﯿﻢ ﺍﻣﺸﺐ ؟

ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺧﻮﺭﺩﻡ !

ﭘﺴﺮ : ﺑﺮﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﺗﺎﺯه ﺑﺎﺯ ﺷﺩﻩ ؟

 ﻧﻈﺮﺕ ﭼﯿﻪ ؟

ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﻭﺭﻩ !

ﭘﺴﺮ : ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﺮﯾﻢ ﺳﺎﻧﺪﻭﯾﭽﯽ ﻫﺎﺕ ﺩﺍﮒ ﺑﺰﻧﯿﻢ ؟

ﺩﺧﺘﺮ : ﺍﯾﺸﺸﺸﺶ !! ﻣﻦ ﺳﺎﻧﺪﻭﯾﭻ ﻭ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﭼﯿﺰﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻡ !

ﭘﺴﺮ : ﭘﺲ ﺑالاﺧﺮه ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﯿﻢ ؟

ﺩﺧﺘﺮ : ﻫﺮﭼﯽ ﺗﻮ ﺑﮕﯽ ﻋﺸﻘﻢ !!!

دانشمندان هم نتونستن کاری کنن در این زمینه



یکشنبه 24 شهریور 1392 | نظرات ()

خدایا!!!

خدایا!!!

دستانم را زدم زیر چانه ام .....

مات و مبهوت نگاهت میکنم .....

طلبکارنیستم....

فقط مشتاقم بدانم ته قصه چه میکنی بامن؟؟!!



یکشنبه 24 شهریور 1392 | نظرات ()

دلم کـــــــــــمی خدا میخواد…


دلم کـــــــــــمی خدا میخواد…

کمی سکـــــــــــوت…

کمی دل بریدن میخواد…

کمی اشک…

کمی بهت…

کمی آغوش آسمانی

کمی دور شدن از این آدمها…!

کمی رسیدن به خدا



یکشنبه 24 شهریور 1392 | نظرات ()

دنیا


میدونی از کجا فهمیدم دنیا دو روزه؟

از اونجایی که بهم گفتی، تا آخر دنیا باهاتم


یکشنبه 24 شهریور 1392 | نظرات ()

تقاص

من

گاهی دلم میخواهد...


دست خودم را بگیرم...


موهایم را نوازش کنم...


و کنار گوشم بگویم :


نگران نباش...


تقاص دل شکسته ات را پس میدهند... !


یکشنبه 24 شهریور 1392 | نظرات ()

سنگ صبور

خیلی بده...

سنگ صبور باشی و همه بیان باهات درد و دل كنن،

توأم سعی كنی آرومشون كنی و آخرم بخندونیشون...

اما وقتی خودت دلت گرفت...

كسی نباشه كه با حرفاش حداقل یكمی آرومت كنه ...


یکشنبه 24 شهریور 1392 | نظرات ()

مخلص پدرا

جواب منطقی اکثر پدرهای ایرانی در مقابل اجازه گرفتن فرزندانشان برای انجام کاری :
1) اگر قبلا کسی اون کارو انجام نداده باشه : آخه کی تاحالا همچین غلطی کرده که تو میخوای بکنی ؟
2) اگر قبلا کسی اون کارو انجام داده باشه : حالا هرکی هر غلطی کرد تو هم باید بکنی؟؟؟


یکشنبه 24 شهریور 1392 | نظرات ()

باران

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد....

و اینک باران

بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند


و چشمانم را نوازش می دهد

تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم.


یکشنبه 24 شهریور 1392 | نظرات ()

ارامشم

تو زندگی همه چیز مهمه..!
اماشانس...
تقدیراینا دیگه دست من و تو نیست
چیزیه که نوشته شده
لاک غلطگیر هم نمیشه بهش زد
تاس زندگی من و تو خیلی وقته ریخته شده
یادت هست چند اوردی؟؟
ارامـــــــــــــش زندگیم


شنبه 31 فروردین 1392 | نظرات ()

دلم تنگ شده . . .


دلم تنگ شده . . .
برای عکس هایی که پاره کردم و سوزاندمشان . . .

برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم . . .

حتی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند و خیلی دبر شناختمشان . . . !

برای بی خیالی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش . . .

خنده هایی که دارم فراموششان می کنم . . .

و برای خودم که حالا دیگر خیلی عوض شده ام !


پنجشنبه 30 شهریور 1391 | نظرات ()

خردادیها

سلام بچه ها ببخشید دیر میامو اپ میکنم
یابهتون سرنمیزنم بدلیل برخی مشکلاته
امروز میخوام از خردادی ها تعریف کنیم یخورده چون خودمم خردادی هستم (ای جونم)
خوب بزار براتون بگم


خوب بچه ها حتما بخونید تا باشخصیتشون اشنا شید اگه خواستید مشخصاته ماه های دیگه رو هم مینویسم

ما خــــردادی آ ... مهربونیـــم.... ............... چون قلبمون بزرگـــــــــــ ــــهما خــــردادی آ ... حسود نیستیم......... ...چون دلمون بزرگـــــــــــ ــــهما خــــردادی آ ... خسیس نیستیم........چ ون جیبمون بزرگـــــــــــ ــــهما خــــردادی آ ... خوش صحبتیـم........ ...چون حرفمون بزرگـــــــــــ ـــهما خــــردادی آ ... بـــرترینیم.... ..چونخدامون بزرگـــــــــــ ـــــــه ♥ ♥


اگه شانس آوردی و یه متـــولـــدخــــــرداد عاشقت شد...؛ حواستو جمع کن... !این اتفاق تو زندگی هر شخصی رخ نمیده...اون با تمـــــــام قلبش و روحشمیاد به سمتت و این فرصت رو یکــــ بار بهت میده ...اگه بفهمه تو اونی نیستی که بودنش رو حس کنی و با رویــاهاش به پــرواز در بیای ....؛ برای ابد از دستش میدی...حواستو جمع کن...

باقی متن رادر ادامه مطلب ببینید


ادامه مطلب

جمعه 27 مرداد 1391 | نظرات ()

تنها نیستم

   
   من تنها نیستم, اشکهایم را دارم,

                                    اشکهایی که از غم تو بر گونه هایم جاری است من تنها نیستم,

                               لحظه ها را دارم, لحظه هایی که یکی پس از دیگری عاشقانه می میرند

                                                        تا حجم فاصله را کمرنگ تر کنند.

                                    من تنها نیستم چرا که خیالت حتی یک نفس از من غافل نمی شود.

                                    چقدر دوست دارم لحظه هایی را که دلتنگ چشمانت می شوم.

هر لحظه دوریت برایم یک دنیا دلتنگی است و چقدر صبور است دل من, چرا که به اندازه تمام لحظه های عاشق بودنم از تو دور هستم


پنجشنبه 12 مرداد 1391 | نظرات ()

تنهاااااا

   
 من تنها نیستم , اشکهایم را دارم , اشکهایی که از غم تو بر گونه هایم جاری است .

      من تنها نیستم , لحظه ها را دارم, لحظه هایی که یکی پس از دیگری عاشقانه می میرند تا حجم فاصله را کمرنگ تر کنند .

                                    من تنها نیستم چرا که خیالت حتی یک نفس از من غافل نمی شود .

                                        چقدر دوست دارم لحظه هایی را که دلتنگ چشمانت می شوم .

هر لحظه دوریت برایم یک دنیا دلتنگی است و چقدر صبور است دل من , چرا که به اندازه تمام لحظه های عاشق بودنم از تو دور هستم .

                     ولی من باز چشم براهم... چشم به راهم تا آرامش را به قلب من هدیه کنی مهربان من


چهارشنبه 11 مرداد 1391 | نظرات ()

جعبه ی عشق


مردی دختر سه ساله ای داشت. روزی مرد به خانه آمد و دید که دخترش گرانترین کاغذ زرورق

کتابخانه او را برای آرایش یک جعبه کودکانه هدر داده است . مرد دخترش را به خاطر اینکه کاغذ

زرورق گرانبهایش
را برای آراستن یک جعبه بی ارزش هدر داده تنبیه کرد و دختر کوچک آن شب با

گریه به بستر رفت و خوابید. روز بعد مرد وقتی از خواب بیدار شد دید دخترش بالای سرش نشسته

است و آن جعبه زرورق شده را به سمت او دراز کرده است. مرد تازه متوجه شد که آن روز، روز

تولدش است و دخترش زرورق را برای هدیه تولدش مصرف کرده است. او با شرمندگی دخترش را

بوسید و جعبه را از او گرفت و درب جعبه را باز کرد. اما با کمال تعجب دید که جعبه خالی است. مرد

دوباره به دخترش پرخاش کرد که جعبه خالی هدیه نیست و باید چیزی درون آن قرار داده میشد.اما

دخترک با تعجب به پدر خیره شد و به او گفت که نزدیک به هزار تا بوسه در داخل جعبه قرار داده

است تا پدر هر وقت دلتنگ شد و با باز کردن جعبه یکی از این بوسه ها را مصرف کند. می گویند پدر

آن جعبه را همیشه همراه خود داشت و هر روز که دلش میگرفت درب جعبه را باز میکرد و بطور

عجیبی آرام می شد.


پنجشنبه 22 تیر 1391 | نظرات ()

من خوبم

تو نخوان
با خودم زمزمه میکنم

.
.
.

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط کمی

تو را کم اورده ام

یادت هست؟ میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟
واژه کم می اورم برای گفتن دوستت دارمها؟

حالا تـمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده اند

با این همه واژه چه کنم؟

باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم

باید خوب باشم
اما..
فقط کمی

بی حوصله ام

آسمان روی سرم سنگینی میکند

روزهایم کش امده

هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم

باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم

روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند

چون

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد

اما شبها...

وای از شبها

هوای آغوشت دیوانه ام میکند

دلم بد جوری بهانه ات را میگیرند

کاش لااقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم

لالایی ها پیشکش

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط نمیدانم چرا هی آه میکشم

آه

و

آه

و بازم آه

خسته شدم از این همه آه

شبها تمام آه ها در سینه منند

ان قدر سوزناک هستند که می توانم با این همه آه دنیا را خاکستر کنم

اما حیف که قول داده ام......

فقط کمی دلواپسم

کاش قول گرفته بودم از تو

برای کسی از ته دل نخندی

می ترسم مثل من عاشق خنده هایت شود

حال و روزش شود این...

تو که نمی دانی آنوقت مثل من باید برایش بگویی:

آرام باشد .....خوب باشد..... قول داده باشد

بـــــــــی چاره

نترس باز شروع نمیکنم اصلا تمام نشده که بخواهم شروع کنم

همین دلم برایت تنگ شده را هم به تو نمی گویم

تو راحت باش

من خوبم ....من آرامم......


آخر من قول داده ام که آرام باشم

باورت می شود؟ من خوبـــم!


دوشنبه 19 تیر 1391 | نظرات ()

مترســـــــــک


مترسانم مترسک

باغ بی حاصل که دزدیدن نمی خواهد


چنین ویرانی و زردی


که دیگر اشتیاق چیدن و دیدن نمی خواهد


... مترسانم مترسک

سارها از مرگ و از هجرت نمی ترسند


تو میدانی که هجرت حاصلش مرگ است


ترسیدن نمی خواهد


مترسانم مترسک

تا نپرسم من نگهبان کدامین شاخۀ سبزی؟


سوال بی جواب ای دل!


که پرسیدن نمی خواهد


مترسانم مترسک

تا نترسانم دلت را از هراسی سرد


-نمی فهمی!-


-نگهبانی!-


نگهبانی که فهمیدن نمی خواهد


تو می ترسی مترسک

از هجوم سارها بر باغ «بی برگی »


کمی آرامتر لَختی-


حفاظت از چنین باغی


خروشیدن نمی خواهد


شنبه 17 تیر 1391 | نظرات ()

بدون شرح-ولی خواهشا اگه به وبم سر زدی بخونش ضرر نمیکنی

یك روز آموزگار از دانش آموزانی كه در كلاس بودند پرسید:آیا می توانید راهی غیر تكراری

برای بیان عشق،بیان كنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با "بخشیدن "عشقشان را معنا

می كنند.برخی "دادن گل و هدیه" و "حرف های دلنشین"را راه بیان عشق عنوان

كردند.شماری دیگر هم گفتند "با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی "را راه بیان عشق می دانند.



در آن بین پسری برخاست و پیش از اینكه شیوه ی دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان

كند،داستان كوتاهی تعریف كرد:یك روز زن و شوهر جوانی كه هر دو زیست شناس بودند

طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپه رسیدند در جا میخكوب شدند.



یك قلاده ببر بزرگ،جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر ،تفنگ

شكاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.




رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر،جرات كوچكترین حركتی نداشتند.ببر،آرام

به طرف آنان حركت كرد.همان لحظه مرد زیست شناس فریاد زنان فرار كرد و همسرش را


تنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به


گوش زن رسید.ببر رفت و زن زنده ماند.



داستان كه به اینجا رسید دانش آموزان شروع كردند به محكوم كردن آن مرد.



راوی پرسید:آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگیش چه فریاد می زد؟



بچه ها حدس زدند از همسرش معذرت خواسته كه او را تنها گذاشته است!



راوی جواب داد:نه!آخرین حرف مرد این بود كه"عزیزم،تو بهترین مونسم بودی .از پسرمان

خوب مواظبت كن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود."



قطره های بلورین اشك،صورت راوی را خیس كرده بود كه ادامه داد :همه ی زیست


شناسان می دانند ببر فقط به كسی حمله می كند كه حركتی انجام می دهد یا فرار می

كند .پدر من در آن لحظه ی وحشتناك ،با فداكردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات

داد.این صادقانه ترین و بی ریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود



شنبه 10 تیر 1391 | نظرات ()

چقد دلم تنگ است

چقدر دلم برایت تنگ شده


آنقدر که فقط نام زیبای تو در آن جای می گیرد

عزیز من ، قلب من

ای کاش می شد اشک های طوفانی ام را قطره قطره جمع کرد

تا تو در دریای غم آلود آن غروب چشمانم را نظاره کنی

ای کاش می شد فقط یک بار

فریاد بزنم


دوستـــــــi love uoyــــت داررررررررررررم


و تو صدایم را می شنیدی


نمی دانم چطور ، کجا و چگونه باید به تو برسم؟

ای کاش به جای عکس زیبایت

وجود نازنینت پیش رویم بود

و حرف های نا گفته ام را می شنیدی

به راستی که تو اولین عشق راستینم هستی

شاید در گذشته هرگز اینچنین عاشق نشده بودم
اما؛

حال خوب می دانم که فقط با شنیدن نام زیبایت

چشمانم بی اختیار می بارد

ای امید آخرینم

بدان که هر روز ، هر ساعت و هر لحظه

به در گاه آفریدگار تو دعا می کنم

تا فقط یک بار بتوانم

چشمانم را زندانی نگاهت کنم




دوشنبه 8 خرداد 1391 | نظرات ()

باران...

بزن باران بهاری کن فضا را

بزن باران و تر کن قصه ها را

بزن باران که از عهد اساطیر

کسی خواب زمین را کرده تعبیر

بشارت داده این آغاز راه است

نباریدن دلیل یک گناه است

بزن باران به سقف دل که خون است

کمی آنسوتر از مرز جنون است

بزن باران که گویی در کویرم

به زنجیر سکوت خود اسیرم

بزن باران سکوتم را به هم زن

و فردا را به کام ما رقم زن

بزن باران به شعرم تا نمیرد

در آغوش طبیعت جان بگیرد

بزن باران،بزن بر پیکر شب

بر ایمانی که می سوزد در این تب

به روی شانه های خسته ی درد

به فصل واژه های تلخ این مرد

بزن باران یقین دارم صبوری

و شاید قاصدی از فصل نوری

بزن باران،بزن عاشق ترم کن

مرا تا بی نهایت باورم کن



دوشنبه 8 خرداد 1391 | نظرات ()

پاییز


پاییز را دوست دارم...
 
بخاطر غریب و بی صدا آمدنش
 
بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش

بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش


بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش


بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی


بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها


بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش


بخاطر شب های سرد و طولانی اش


بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام


بخاطر پیاده روی های شبانه ام


           بخاطر بغض های سنگین انتظار


بخاطر اشک های بی صدایم


بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام


بخاطر معصومیت کودکی ام


بخاطر نشاط نوجوانی ام


بخاطر تنهایی جوانی ام


بخاطر اولین نفس هایم


بخاطر اولین گریه هایم


بخاطر اولین خنده هایم


بخاطر دوباره متولد شدن


بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر


بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه


بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه


بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش


پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز


و من عاشقانه پاییز را دوست دارم...



دوشنبه 8 خرداد 1391 | نظرات ()

خدانگه دار عزیزم

پرستو ها چرا پرواز کردید ، جدایی را شما آغاز کردید

خوشا آنانکه دلداری ندارند ،به عشقو عاشقی کاری ندارند

خداحافظ برای تو  رهایی ،برای من فقط درد جدایی

خداحافظ برای تو چه آسان، ولی قلبم ز واژه اش چه سوزان

خداحافظ

خدانگهدار عزیزم اما نمیشد باورم ، توی چشام نگاه نکنی این لحظه های آخرم، آخه چطور دلم بیاد ، چشاتو گریون ببینم.

این دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم ،خداحافظ نا مهربون میخوام ازت دل بکنم

سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم ، این جمله رو اینقد میگم تا که فراموشت کنم

همیشه از همان  ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم  و کابوس خداحافظی

را میدیدم اکنون شد آنچه نباید میشد

خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ . . .

روزی صدبار با هم خداحافظی کردیم اما افسوس معنای خداحافظی را زمانی فهمیدم که تو را به خدا سپردم 

فکر میکردم آنقدر از نگاهم بیزار شده ای که دور دور رفته ای…

اما دور شده بودی تا پا به پا شدنت را نبینم…و اشکهای

خداحافظی را !!

تو که میدانستی با چه اشتیاقی…خودم را قسمت میکنم

پس چرا …زودتر از تکه تکه شدنم…جوابم نکردی…برای

خداحافظی …خیلی دیر بود…خیلی دیر !!       

شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم ،خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم ، در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم

و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد ،و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد

چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ ، چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟

خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی ، خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی

خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم ، خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی ! 

حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات ، باشد، قبول…لااقل این نکته را بدان:

آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم

در سینه می تپید،

دلم بود…

نا مهربان..  خداحافظ

خداحافظ ای قصه ی عاشقانه  خداحافظ ای آبی روشن دل

خداحافظ ای عطر شعر شبانه  خداحافظ ای همنشین همیشه

خداحافظ ای داغ بر دل نشسته  تو تنها نمی مانی ای مانده بی من

تو را می سپارم به دل های خسته

خداحافظ طلوعم ، خداحافظ غروبم

خدا حافظ تو ای تنها امیدم ، خداحافظ تو ای تنها امیدم . . .



جمعه 29 اردیبهشت 1391 | نظرات ()

شاهین نجفی

تصاویر حکم ارتداد شاهین نجفی

 پس از به آتش کشیدن قرآن توسط کشیش جنجالی یک کلیسا در آمریکا
 و بازتاب رسانه ای گسترده این اقدام توسط رسانه های غربی، در

روزهای گذشته یک خواننده رپ ایرانی که در خارج از کشور به سر می

برد با خواندن ترانه ای به سه امام شیعیان (امام رضا (ع)، امام علی

النقی (ع) و امام زمان (عج)) اهانت ها بی سابقه ای نموده است. این

خواننده مورد تشویق BBC و برخی حامیان فتنه ۸۸ قرار گرفته است .


به گزارش صراط، به دنبال جسارت شاهین نجفی، در ترانه ای به اسم

“نقی”، به امام هادی (ع) حکم ارتداد او توسط آیت الله صافی صادر شد.





ادامه مطلب

شنبه 23 اردیبهشت 1391 | نظرات ()



سلام دوستای گلم
ممنون که به وبلاگم سر میزنیدونظر میزراید
نظراتتون وانتقاد و پیشنهاداتتون با خیلی با ارزشن برام که میزارید
دوستتون دارم
یاحق

kami.1467@yahoo.com

کامیار .......

هفته چهارم آبان 1392
هفته اول آبان 1392
هفته چهارم شهریور 1392
هفته چهارم فروردین 1392
هفته چهارم شهریور 1391
هفته چهارم مرداد 1391
هفته دوم مرداد 1391
هفته چهارم تیر 1391
هفته سوم تیر 1391
هفته دوم تیر 1391
هفته دوم خرداد 1391
هفته چهارم اردیبهشت 1391
هفته دوم اردیبهشت 1391
هفته سوم فروردین 1391
هفته اول فروردین 1391
هفته چهارم اسفند 1390
هفته دوم اسفند 1390
هفته اول اسفند 1390
هفته چهارم بهمن 1390
هفته سوم بهمن 1390

بدصفت
بدان
عشق
حوصلــــﮧ
خدا...
ایـن روزهــا....
عاشقی
دل شب
دانشمندان هم نتونستن کاری کنن در این زمینه
خدایا!!!
دلم کـــــــــــمی خدا میخواد…
دنیا
تقاص
سنگ صبور
مخلص پدرا

چوپان دروغگو
(◕‿◕✿) Happy 2 friend(◕‿◕✿)
قیامت.مرگ.زندگی.تولد.قبر.تفریح.شادی.غم.
دل شکســـــــــــــــــــــته
زمونه
...احساسات مهسا...(نانازی)
کلبه ی صفای دل عسل(پرستو)
pegmanmoradi
ஜ█▓ داداشی تو بهترینیஜ█▓
mokhtalef
سایتی پر از شکلک برای وبلاگ شما
بـــــــــــوســــه
ღ♥ღ آوای سکوت...ღ♥ღ
فوشگاه
black heart
”*°•.˜”*°•☂خـــدایـــا دلتـــــــــنگم☂•°*”˜.•°*”˜ .•*˜
عشق و وفا
توت فرنگی
loo0o0o0o0o0ve
بو ے شیرین
დخــــــزون عشــــقდ
حجاب
”*°•.˜”*°•☂خـــدایـــا دلتـــــــــنگم☂•°*”˜.•°
دل شکســـــــــــــــــــــته
زمونه

ساعت دیواری
زرکلیپ | ZarClip.Ir
هر وقت خواستی در کار کسی شیطنت کنی، اول خودت را به جای او بگذار! .
زمونه
قیامت.مرگ.زندگی.تولد.قبر.تفریح.شادی.غم.
حجاب
❁◕ ‿ ◕❁عــروسـک شـکــســـتــنـــے❁◕ ‿
سکوت را فقط با آوازی شیرین بشکن
ღ♥ღ آوای سکوت...ღ♥ღ
ღ♥ღ دخترانــے از جـــنس شیـــشـﮧ ... ღ♥ღ
♥█▓▒ عشق▒▓█♥
❁❀وروجک❁❀
♥فاصله♥
عاشقانه ی دوشیزه لیلی
...حــــــــــس عـجـیـب...
مجله تبلیغاتی تاج

بازدیدهای امروز : نفر
بازدیدهای دیروز : نفر
كل بازدیدها : نفر
كل مطالب : عدد

RSS 2.0
Button Graphics Button Graphics Button Graphics

کلیک کن