کنارم بمان
دلم زیبایی را گدایی میکند.ظهور کن که تشنه ام!!
آبجیم اینا با خانواده همسرش رفتن سفر و از تشنج پریشب عموم خبر نداشتن دیشب که رسیدن شیراز رفتن خونه خاله فرشته فهمیدن بعد آبجیم توو گروه فرستاده چرا خدا جوابمونو نمیده؟!منم درجوابش گفتم اگه خدا میخواست جوابتو نده همون یک مهر سیاه پوشت میکرد!
درست میگم دیگه مگه نه؟؟
خدا جواب داده که عموم هنوز کنار ما نفس میکشه!
من شب یک مهرو یادم نمیره که مامانم اومد خونه و پرسیدم مامان عمو حالش چطوره و درجوابم گفت برین دعا کنین خدا یه بار دیگه عمو رو بهمون بده!خب الانم قربونش برم جوابمونو داده که یه بار دیگه این عموی نازنازیو بهمون داده!
هیچ کار خدا بی حکمت نیست و اینکه ما حکمت ها رو درک نمیکنیم مشکل از ماهست نه خدا!
خدا میخواد ما هممون بزرگ شیم!خدا میخواد ما یاد بگیریم شاکر باشیم!همیشه اتفاقای بدی که میفته برامون دلیل بر این نیست که ما کار بدی کردیم یا ناشکر بودیم شاید خدا بخواد امتحانمون کنه یا دلش بخواد بیشتر وقتمونو با اون بگذرونیم!
قراره ما بفهمیم که چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار!
ما هنوز خیلی مونده تا بزرگ شیم و درک کنیم و الا این همه مشکل پیش نمیومد واسمون!
بدبین نمیشدیم نسب به هم!
همدیگه رو قضاوت نمیکردیم
بقیه رو مقصر اشتباهات خودمون نمیدونستیم
پشت سر همدیگه حرف نمیزدیم
به هم بد نسبت نمیدادیم!!
خیلی مشکلات پیش اومده برامون بعد از اون اتفاق و بعضی وقتا میترسم که نکنه به جای باریک بکشه و خونوادم از هم بپاشه!
سر عروسی آبجیم خیلی الکی سنگ مینداختن جلو پاش و آبجی من حتی خود شب عروسیشم گریه کرد و الانم خیلی توو دلشه درحدی که یه بار ازش شنیدم که گفت عروسی ابوذر نمیام!
نمیخوام قضیه عروسی آبجیمو بازش کنم ولی خب آبجی منم مث بقیه دل داشت و دلشو شکوندن الکی الکی
نوشته شده در پنجشنبه 4 شهریور 1395 ساعت
07:01 ق.ظ توسط سنجاب شکمو نظرات |
Design By : Pichak |