کنارم بمان

دلم زیبایی را گدایی میکند.ظهور کن که تشنه ام!!

صب حیاط خلوتمونوحیاط اینوریمونو جارو کردم کللللللللی خسته شدم!فردا صب اگه حوصلم بشه این حیاط جلوییم جارو میکنم
داداشم امروز از سفر برگشت.خدا رو شکر که سالم برگشتن
عصر با مامانم رفتیم کانونو تمیز کردیم
خیلی کثیف بود
بابام آبجیمو دعوا کرده بود که اینقد کانون کثیف شده اینا تمیزش نمیکنن دیگه به ما گفت بریم تمیز کنیم اونا خجالت بکشن!نکشن یه وخ کمرشون درد بگیره!والا!!
هرچی تار عنکبوت پاک میکردم تموم نمیشد!در حدی بروسه کثیف شده بود که به جای اینکه تار عنکبوتای رو دیوارو پاک کنه تار عنکبوت میچسبوند بهش!
یه عنکبوت جدیدم کشف کردم که میخوام برم به نام خودم وکانون ثبتش کنم!شاید اسمشو بذارم کانینیس حورین یا قلمسیس حورایی!!:/
رفتم رو صندلی پلاستیکی وایسادم تا تار عنکبوتارو بزنم همونطوری که بالاتنمو به جلو متمایل کرده بودم صندلیه شکست و به طرز فجیعی خوردم زمین و نزدیک بود سرم بخوره به گوشه ی میز!و با اجازتون شلوار عزیزم خشتکش کاملا جر خورد:/از اون موقه تا حالا دارم به آبجیم فحش میدم:/کمرم خیلی وحشتناک درد میکنه ولی نمیخوام برم بهشون بگم
دیروز با بابام بحثم شد سر پزشکی تعهدی وآزاد و دیگه انتخاب رشته آزاد نمیکنم
حس میکنم کمرم داره میشکنه دقیقا مث شاخه گل رز وقتی خمش میکنی بشکونیش الان دقیقا حس میکنم زیر اون فشار آخریم!
میخواستیم فردا با زینب و انیس بریم شیراز ولی بابام بهم اجازه نداد با اینکه قبلا خودش گفته بود برو اشکالی نداره ولی الان که میخ.ام برم نمیذاره
نه از لحاظ روحی حالم خوبه نه جسمی
از هر دو لحاظ تحت فشارم
و دارم فک میکنم چقد خوب میشد اگه مرگ یه شاخه رز بود که عزرائیل میداد بهمون اینجوری پذیرشش واقعا آسون بود!
نمیدونم چرا از نظر روحی خوب نیستم!واقعا نمیدونم چرا!!شایدم عاشق شدم خودم خبر ندارم!ولی خب اگه عاشق شدم عاشق کی یا چی؟؟شایدم در حسرت فضانورد شدن موندم و از قافله عقب افتادم!یا شایدم از گیر دادنای وقت و بی وقت بقیه خسته شدم!شایدم بخاطر این ناراحتم که قراره یه روزی از همین روزا بهم زنگ بزنن واسه مصاحبه تربیت معلم درصورتی که من اصلا دلم نمیخواد!نمیدونم دقیقاچمه!!
من نت ندارم بچه ها الانم بسته ی یه روزه فعال کردم اومدم واسه همین نمیام وبتون یا جواب کامنتا رو نمیتونم بدم شما منو ببخشین
مریمک میشه مجددا شماره بهم بدی؟البته الان حالم خوب نیس واسه حرف زدن ولی سر فرصت حتما بهت زنگ میزنم

+الان ساعت۷/۳۵ من خونه آبجیمم پیش حسین و داداشی که خوابن
نتونستم حیاطو جارو کنم چون نه وقتشو داشتم(میخواستم بیام اینجا)نه توانشو!!
تموم استخونام درد میکنه ولی بیشترین درد قسمت کمرمه:(

نوشته شده در جمعه 5 شهریور 1395 ساعت 10:24 ب.ظ توسط سنجاب شکمو نظرات |


 Design By : Pichak