تلــــخ نوشتــه های یه ذهن تاریـــک
 
*به امیــد دنیایـــــی عاری از جنـگ و خشونـــت*

اللّهمّ صَلِّ على مُحمُدٍ و على آلِ مُحمّدٍ كَمَا صَلَّیتَ عَلى آلِ اِبراهیمَ اِنَّكَ حَمیدٌ مجیدٌ اللّهمّ بارِك علَى مُحَمّدٍ و على آل محمد كما باركتَ على آل ابراهیمَ اِنّكَ حمیدٌ مجیدٌ

بســــــم الله الرحمـــــن الــــــرّحیم

سلامـــ دوستــآن

به وب  من خوش اومدین


همکاری کنین وبم رو معرفی کنید


cafe-webniaz.irاین وب برای پرسش مهر17 رئیس جمهور ساخته شدهcafe-webniaz.ir


به منو های سمت راست و چپ هم مراجعه کنید کلی آموزش و مطلب هست

かわいい のデコメ絵文字かわいい のデコメ絵文字دوست داشتید اهنگ هم پلی کنیدかわいい のデコメ絵文字かわいい のデコメ絵文字

スイートラブ 見てね(^◇^)┛ 前にも少し載せたかな のデコメ絵文字خوشحال میشوم در نظرسنجی هم شرکت کنیدスイートラブ 見てね(^◇^)┛ 前にも少し載せたかな のデコメ絵文字



با تچکل:مدیـــر وبــــ








برچسب ها: تلخ نوشته های یک ذهن تاریک،  
نوشته شده در تاریخ جمعه 28 آبان 1395 توسط مهدیه نوروزی

در خانواده ای که وضع مالی مناسبی نداشتند ، پدر آن خانواده یک «میز» می خرد که آن را خیلی دوست داشته است . روزی پسرش وارد اتاق می شود و کاری می کند که منجر به شکسته شدن میز می شود .

پدر بسیار ناراحت می شود و غضب می کند و ضربه ای به صورت کودک می زند که منجر به كر شدن کودک می شود .

چند روز بعد وقتی پدر به دیدن کودک خود در بیمارستان می رود کودک به او می گوید : پدر جان اگر من بزرگ شدم و کار کردم و پول میز را به تو دادم ، تو گوشهایم را به من بر می گردانی؟

پدر تا این را می شنود از بغض نمی تواند جلوی گریه خویش را بگیرد و از بیمارستان خارج می شود .

روز بعد هم خود کشی می کند .

در نتیجه یک غضب به خاطر یک مال دنیا منجر به نا شنوا شدن کودک و یتیم شدن و بی سر پرست شدن یک خانواده می شود.





برچسب ها: داستان درباره ی خشم، داستان های کوتاه درباره خشم،  
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 3 آذر 1395 توسط مهدیه نوروزی



زمانی مردی در حال پاک كردن اتومبیل جدیدش بود كودك 4 ساله اش  تكه سنگی را برداشت و برروی بدنه اتومبیل خطوطی را انداخت.
مرد آنچنان عصبانی شد كه دست پسرش را گرفت و چند بار محكم پشت دست او زد بدون آنكه به دلیل خشم متوجه شده باشد كه با آچار پسرش را تنبیه نموده است.

در بیمارستان به سبب شكستگی های فراوان چهار انشگت دست پسر قطع شد.

وقتی كه پسر چشمان اندوهناك پدرش را دید از او پرسید "پدر كی انگشتهای من در خواهند آمد" !

آن مرد آنقدر مغموم بود كه هیچ چیز نتوانست بگوید. به سمت اتومبیل برگشت وچندین باربا لگد به آن زد.

حیران وسرگردان ازعمل خویش روبروی اتومبیل نشسته بود و به خطوطی كه پسرش روی آن انداخته بودنگاه می كرد . او نوشته بود " دوستت دارم پدر"

روز بعد آن مرد خودكشی كرد.

خشم و عشق حد و مرزی ندارند. ( عشق) را انتخاب كنید تا زندگی دوست داشتنی داشته باشید و این را به یاد داشته باشیدكه: 

اشیاء برای استفاد شدن و انسانها برای دوست داشتن می باشند.

در حالیكه امروزه از انسانها استفاده می شود و اشیاء دوست داشته می شوند.

مراقب افكارتان باشیدكه تبدیل به گفتارتان میشوند

مراقب گفتارتان باشید كه تبدیل به رفتار تان می شود

مراقب رفتار تان باشیدكه تبدیل به عادت می شود

مراقب عادات خود باشیدشخصیت شما می شود

مراقب شخصیت خود باشیدكه سرنوشت شما می شود





برچسب ها: داستان های کوتاه درمورد خشم، داستان های کوتاه درباره ی خشم،  
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 2 آذر 1395 توسط مهدیه نوروزی

بالای صفحه



تمامی حقوق این وبلاگ برای تلخ نوشته های یک ذهن تاریک محفوظ است.

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات