در حسرتش خواهم ماند
همیشه حسرت داشتن برادر داشتم. یک برادر بزرگ تر
...
هنوز هم دیوونه می شم وقتی یه خواهر و برادر را
می بینم که با هم حرف می زنن، هوای همدیگه را دارن یا حتی توی سر و کله ی هم می
زنن. یا...
نخندی ها!من آرزوی نوازش دستان یک برادر را
دارم.و دل داری اش بین هق هق هایم.
حسرتم خیلی هم عجیب نیست... خوب می دانم از کجا
نشاط گرفته و خوب می دانم که یک دوست خوب!!!!!! هم می تواند جای خالی اش را پر
کند.اما کجاست این دوست خوب؟
بماند که ما عادت نداریم از آنچه داریم راضی
باشیم و خوب استفاده کنیم.من هم شکایت نمی کنم از نداشته هایم .فقط
"برادر"برایم شده آرزویی دور که...