تبادل لینک
هر کی دوست داره تبادل لینک انجام بده
پیام بذاره تا وبلاگش رو لینک کنم!
آدرس همین وبلاگ تو بلاگفا
طبقه بندی: خبری،
برچسب ها: تبادل، تبادل لینک، باصفاترین و تبادل لینک، شرایط تبادل لینک، آمادگی برای تبادل لینک، تبادل پیوند، با ما تبادل لینک کنید،
مترسک
از مترسکی سوال کردم: آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشدهای ؟
پاسخم داد : در ترساندن دیگران برای من لذتی به یاد ماندنی است پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمیشوم!
اندکی اندیشیدم و سپس گفتم : راست گفتی! من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم!
گفت : تو اشتباه می کنی!
زیرا کسی نمی تواند چنین لذتی را ببرد مگر آنکه درونش مانند من با کاه پر شده باشد!!!
از (جبران خلیل جبران)
آخرین آرزوی سقراط
پیش از آنکه سقراط را محاکمه کنند از وی پرسیدند: بزرگترین آرزویی که در دل داری چیست؟
پاسخ داد: بزرگترین آرزوی من این است که به بالاترین مکان آتن صعود کنم و با صدای بلند به مردم بگویم: ای دوستان، چرا با این حرص و ولع بهترین و عزیزترین سال های زندگی خود را به جمع ثروت و سیم و طلا می گذرانید، در حالیکه آنگونه که باید و شاید در تعلیم و تربیت اطفالتان که مجبور خواهید شد ثروت خود را برای آنها باقی بگذارید، همت نمی گمارید؟!
غیر عشق رخ دلدار غلط بود غلط
هر چه گفتیم و شنیدیم خطا بود خطا
جز حدیث لب دلدار غلط بود غلط
کاش اول شدمی از دو جهان بیگانه
آشنائی بجز آن یار غلط بود غلط
اینکه گفتند وفائی بجهان میباشد
ما ندیدیم وفادار غلط بود غلط
یار غمخوار وفادار بجز دوست نبود
سخن یاری اغیار غلط بود غلط
هوس گلشن فردوس سبک بود سبک
عشوه دنیی غدار غلط بود غلط
ای برادر ز من راست شنو حرف درست
هر چه جز یار و غم یار غلط بود غلط
(فیض) جز عشق و غم عشق دگر چیزی نیست
کار دیگر بجز این کار غلط بود غلط
شعر از (فیض کاشانی)
طبقه بندی: ادبی، شعر،
برچسب ها: فقیض کاشانی، غلط بود غلط، شعر فیض کاشانی، سخن یاری اغیار غلط بود غلط، هر چه کردیم جز این کار غلط بود غلط،
توی مملکتهای مختلف، اگه دو تا مرد طالب یه زن باشن، چی به سر این سه نفر میاد؟
توی ژاپن: جوان اولی از عشق جوان دومی نسبت به دختر محبوبش متاثر میشه و خودکشی می کنه جوان دومی هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگین میشه که خودکشی می کنه بعدش برای دختر ژاپنی هم چاره ای جز خودکشی نیست.
توی اسپانیا: مرد اولی توی دوئل ، مرد دومی رو از پای در میاره و با زن محبوبش به آمریکای جنوبی فرار می کنن.
توی انگلستان: دو تا عاشق با کمال خونسردی حل قضیه رو به یه شرط بندی توی مسابقه ء اسب سواری موکول می کنن اسب هر کدوم برنده شد ، معشوق مال اون میشه.
توی فرانسه: خیلی کم کار به جاهای باریک می کشه دو تا مرد با همدیگه توافق می کنن که خانم مدتی مال اولی و مدتی مال دومی باشه.
توی استرالیا: دو تا مرد بر سر ازدواج با معشوق مشترک سالها مشاجره می کنن این مشاجره اونقدر طول می کشه تا یکی از طرفین پیر بشه و بمیره ، یا از یه مرضی بمیره اونوقت
اونکه زنده مونده با خیال راحت به مقصودش می رسه.
توی قفقاز: جوان اولی دختر محبوب رو بر می داره و فرار می کنه دومی هم دختر رو از چنگ اولی می دزده و پا به فرار می ذاره باز اولی همین کار رو می کنه و این ماجرا دائما تکرار میشه.
توی نروژ: معشوقه ء دو مرد برای اینکه به جدال و دعوای اونها خاتمه بده خودشو از بالای ساختمون مرتفعی میندازه پایین و غائله ختم میشه.
توی آفریقا: قضیه خیلی ساده ست و جای اختلاف نیست دو تا مرد ، زنی رو که می خوان عقد می کنن و علاده بر اون ، بیست تا زن دیگه هم می گیرن.
توی مکزیک: کار به زد و خورد خونینی می کشه و یکی از طرفین کشته میشه ولی بعدش اونکه رقیبش رو کشته از دختر مورد نظر دلسرد میشه و دخترک بی شوهر می مونه.
توی آمریکا: حل قضیه بستگی به زن داره و هر کس رو انتخاب کرد با اون ازدواج می کنه.
توی ایران: فقط پول موضوع رو حل می کنه پدر و مادر دختر می شینن با همدیگه مشورت می کنن و خواستگاری که پولدار تر و گردن کلفت تره رو انتخاب می کنن عاشق شکست خورده اگه توی عشقش جدی باشه یا باید خودشو بکشه یا رقیب رو از میدون به در کنه یا افسردگی می گیره.
طبقه بندی: حکایت و داستان، فرهنگی، اجتماعی،
برچسب ها: رقیب، رقابت، دو خواستگار، دو مرد و یک زن، خواستگاری در کشورهای مختلف، دو نفر عاشق یک نفر،
تا باشه از این حکایتها
روزی شخصی نزد بزرگی رفت
و گفت سوالی دارم که نمیتوانم جلوی جمع بگویم.
بزرگ حاضران را بیرون کرد و شخص سوالش را پرسید.
ولی چون همه رفته بودند بیرون
کسی نمیدونه چه سوالی کرد و چه جوابی شنید!!
شرمندتون شدم ببخشید!!
طبقه بندی: حکایت و داستان، طنز، پیامک طنز، پیامک ، اس ام اس،
برچسب ها: چه سوالی، سوال از یک بزرگ، عقرب خطرناک،
به ابرهای مهاجر بگو که برگردند
من به خاک افتادم اما این جوانمردى نبود
مى توانستى نتازى بر من اما تاختى،
اى که گفتى عشق را ازیاد بردن سخت نیست
عشق را شاید ولى هرگز مرا نشناختى..
...................
چـــایــت را بــــنوش ..
نگــــرانِ فـــــردا نــــــباش !
از گنــــدمـــزارِ مـن و تــــو ..
کـــاهــی مــی مــانـــد !
بـــــــرایِ بـــــادهــــا !
طبقه بندی: شعر، ادبی،
برچسب ها: به ابرها بگو، چایت را بنوش، مرا نشناختی، کاهی خواهد ماند،
خر چه داند قیمت نقل و نبات!
رفیقم زنگ زده بی مقدمه میپرسه میدونی قیمت نبات چنده؟
میگم : نه! چطور؟
پرسید : نقل چی؟
گفتم : نه بابا نمیدونم! میخوای عروسی کنی؟
گفت : نه…
فقط می خواستم ثابت کنم خیلی خری!
آخه از قدیم گفتن خر چه داند قیمت نقل و نبات!!!
خیلی ناراحت شدم، رفتم تو اینترنت سرچ کردم تا معنی این ضرب المثل را بهتر متوجه بشم، رسیدم به این شعر:
خــَــــــــــر چه داند قیمت نقل و نبات
خــَــــــــــر نشد حلٌال حـلٌ ِمشکلات !
خــَــــــــــر فقط بین اَهَــــــمّ و اُمّهات
هست در فکــــــــــــر شکار مؤمِنات !
پس اگـــَــــــــر با لعبتی هم بستری
عَرعَـــرونی ، عَرعَـرانی ، عَرعَــــــری!
خر کسی باشد که بی بال و پَر است
یا خوراکش یونجه ،کاه و شبدر است !
خر از این خرها گه گفتی بــرتر است
آنکه شد غرق خریٌت خَــــــــرتر است !
بشنو اینک ، این کلام آخـــــــــــــــری
عرعــرونی ، عرعـــــرانی ، عرعـــــری !
هر که باشد اهل بیگاری خر است
هر که می نالد ز ناداری خر است !
هر کسی دارد هواداری خـر است
تا نگیرد هیچ اخطاری خــــر است !
خر جگر دارد ، نگیری سرســــری
عَرعرونی ، عَرعرانی ، عَرعَـــری !
[نظر بدهید]طبقه بندی: حکایت و داستان، طنز، شعر،
برچسب ها: خر چه داند، خر چه داند قیمت نقل و نبات، شعر خر، شعر الاغ، قیمت نقل، قیمت نبات، قیمت قند،
دست بکشیم ...
چه جالب…
ناز را میکشیم
آه را میکشیم
انتظار را میکشیم
فریاد رامیکشیم
درد را میکشیم
ولی بعد از این همه سال انقدر نقاش خوبی نشده ایم که بتوانیم
دست بکشیم…از هر انچه آزارمان میدهد…
طبقه بندی: پیامک ، اس ام اس، جملات عارفانه ، عاشقانه، شعر،
برچسب ها: آه بکشیم، انتظار، دست بکشیم، شعر سپید، شعر کوتاه،
دنیای آدم برفی ها
دنیای آدم برفی ها دنیای ساده ایست..
اگر برف بیاید هست..
اگر برف نیاید نیست..
مثل دنیای مــن
اگر تــو باشی هستم
اگر نباشی نیستـــــــــــــــــم ...
[نظر بدهید]طبقه بندی: جملات عارفانه ، عاشقانه،
برچسب ها: آدم برفی، برف، زمستان، وقتی تو باشی، من و تو،
داستان تأثیر تورم بر رزق پشه ها
دیشب یه پشه رو تو هوا گرفتم، تا اومدم تو مشتم لهش كنم دیدم دستم خیس شد…
فك كردم خونه، دستمو وا كردم دیدم داره گریه میكنه، گفتم چته؟! خودتو زدی به موش مردگی؟
یهو بغضش تركید و گفت: ای بابا! گوشت كه خیلی وقته نمیخورید،
مرغ هم كه شده كیلیوئی 11000 تومن، اونم دیگه كسی نمیتونه بخوره، به همین دلیل خوناتون مزه ترب سفید میده …
ما خودمون میخوریم ولی بچه هامون یه هفتهاس لب به خون نزدن …
دیگه بغض امونش نداد مـُرد…
طبقه بندی: حکایت و داستان، طنز،
برچسب ها: پشه، طنز پشه، گرانی و پشه، مزه خون، تورم و پشه، قتل پشه،
ریسک چارلی
از همان روزی که شرلی با حیله و نیرنگ ثروت شوهرش را بالا کشید، یقین داشت که شوهرش چارلی به فکر کشتن او و پس گرفتن ثروت خود، تحت عنوان ارثیه همسر، است. به همین خاطر تمام اقدامات امنیتی را انجام می داد تا از شوهرش رو دست نخورد.
آن روز وقتی چارلی دو فنجان قهوه را گذاشت توی سینه و داخل بالکن شد تا در کنار زنش میل کند، شرلی طبق معمول و برای اینکه احتیاط را از دست ندهد، همین که شوهرش را فرستاد تا کمی شکر بیاورد، بلافاصله جای فنجان خودش و او را عوض کرد و سپس با خیال راحت شروع به خوردن قهوه کرد.
ده دقیقه بعد جنازه شرلی روی مبل افتاده بود.
در همین حال چارلی داشت با خود فکر می کرد: عجب ریسکی کردم. اگر شرلی امروز مثل همیشه فنجان مرا با خودش عوض نمی کرد، آن وقت من مرده بودم.
[نظر بدهید]طبقه بندی: حکایت و داستان،
برچسب ها: چارلی، شرلی، قتل همسر، ریسک خطرناک،
دوستان سلام
سلام و سلام و صدتا سلام
یه مدتی رو نبودیم.
یعنی نشد که باشیم. از بابت نبودن باور کنید خودم مقصر نیستم اما به هر حال بخاطرش پوزش می طلبم از دوستانی که جویای حال بودند
اما باور کنید دل ما با شما بود
حالا برگشتیم تا دوباره شروع کنیم و این خبر خیلی خوبیست برای کسانی که خیلی کامنت گذاشتند که «ای وای چرا جواب نمیدی مگه تو نت نیستی؟؟!!»
خودم اونهمه پیام رو دیدم تعجب کردم . به همه پیامها طی چند روز پاسخ خواهم داد و حتما به وبلاگهای عزیزان سر خواهم زد و پیام خواهم گذاشت.
خودم نمیدونستم که باصفاترین اینهمه طرفدار داره
[نظر بدهید]طبقه بندی: خبری،
همین عقل است ...
همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می سازد
زمانی از حقیقت های ما افسانه می سازد
سر مغرور من! با میل دل باید کنار آمد
که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می سازد
مرنج از بیش و کم ، چشم از شراب این و آن بردار
که این ساقی به قدر "تشنگی" پیمانه می سازد
مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم
که عشق از پیله های مرده هم پروانه می سازد
به من گفت ای بیایان گرد غربت! کیستی ؟
گفتم : پرستویی که هر جا می نشیند لانه می سازد
مگو شرط دوام دوستی دوری ست٬ باور کن
همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می سازد
شعر از : فاضل نظری
[نظر بدهید]طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: شروده ای از فاضل نظری، فاضل نظری، همین عقل است، با دیوانه میسازد،
مگسی را کشتم
مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من می چرخید
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم
(مرحوم حسین پناهی)
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: مگس، مگس کش، مگسی را کشتم، حسین پناهی و مگس، بخاطر تو کشتم،