اداره فرهنگی دانشكده دختران خرم آباد
خدایا : به همه ی آنانی که باعث تعالی دنیوی واخروی من شدند ، خیر ونیکی دنیا وآخرت عطا بفرما . شهید دکتر چمران
درباره وبلاگ


آنان که به من بدی کردند ، مرا هشیار کردند
آنان که از من انتقاد کردند ، به من راه و رسم زندگی آموختند
آنان که به من بی اعتنایی کردند ، به من صبر وتحمل آموختند
آنان که به من خوبی کردند ، به من مهر و وفا ودوستی آموختند
پس خدایا :به همه ی آنانی که باعث تعالی دنیوی واخروی من شدند ،
خیر ونیکی دنیا وآخرت عطا بفرما .شهید دکتر چمران


مدیر وبلاگ : واحد فرهنگی دانشكده فنی وحرفه ای خرم آباد
چهارشنبه 19 اسفند 1394 :: نویسنده : مریم گرامی


حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از پدرى بزرگوار همچون پیامبر اسلام و مادرى فداكار مانند حضرت خدیجه پاى به این عرصه خاكى نهاد. مختصرى از زندگانى رسول الله در بخش مربوط به ایشان گفته آمد.در اینجا فقط اشاره‏اى مى‏كنیم به زندگى مادر گرامى حضرت زهرا(س). 


خدیجه پیش از ظهور اسلام از زنان برجسته قریش بشمار مى‏رفته است تا آنجا كه او را طاهره و سیده زنان قریشش مى‏خواندند.بنا بر یك قول پیش از پیامبر شویى نداشته ولى بنا بر قول مشهور پیش از آنكه به عقد رسول اكرم درآید نخست زن ابوهاله هند بن نباش بن زراره و پس از آن زن عتیق بن عائذ از بنى‏مخزوم گردید. وى از ابوهاله صاحب دو پسر و از عتیق صاحب دخترى گردید.اینان برادر و خواهر مادرى فاطمه‏اند.

پس از این دو ازدواج، با آنكه زنى زیبا و مالدار بود و خواهان فراوان داشت، شوى نپذیرفت و با مالى كه داشت به بازرگانى پرداخت.تا آنگاه كه ابوطالب از برادرزاده خود خواست او هم مانند دیگر خویشاوندانش عامل خدیجه گردد و از سوى او به تجارت شام رود و چنین شد.پس از این سفر تجارتى بود كه به زناشویى با محمد(ص)مایل گردید، و چنانكه میدانیم او را به شوهرى پذیرفت.

چنانكه بین مورخان شهرت یافته و سنت نیز آنرا تأیید میكند، خدیجه به هنگام ازدواج با محمد(ص)چهل سال داشت.ولى با توجه به تعداد فرزندانى كه از این ازدواج نصیب او گشت، مى‏توان گفت تاریخ‏نویسان رقم چهل را از آن جهت كه عدد كاملى است انتخاب كرده‏اند.در مقابل این شهرت، ابن سعد به اسناد خود از ابن عباس روایت مى‏كند كه سن خدیجه هنگام ازدواج با محمد(ص)بیست و هشت سال بوده است.

جز ابراهیم كه از كنیزكى آزاد شده بنام ماریه قبطیه متولد شد، دیگر فرزندان پیغمبر: زینب، رقیه، ام كلثوم، فاطمه(ع)، قاسم و عبد الله همگى از خدیجه‏اند.قاسم در سن دو سالگى پیش از بعثت و عبد الله در مكه پیش از هجرت مرد.اما دختران به مدینه هجرت كردند و همگى پیش از فاطمه(ع)زندگانى را بدرود گفتند.

خدیجه نخستین زنى است كه به پیغمبر ایمان آورد.هنگامى كه پیغمبر دعوت خود را آشكار كرد و ثروتمندان مكه روى در روى او ایستادند و به آزار پیروان او و خود وى نیز برخاستند، ابوطالب برادرزاده خود را از گزند این دشمنان سرسخت حفظ مى‏كرد، اما خدیجه نیز براى او پشتیبانى بود كه درون خانه بدو آرامش و دلگرمى مى‏بخشید.براى همین خوى انسانى و خصلت مسلمانى است كه رسول خدا پیوسته یاد او را گرامى مى‏داشت.

ولادت 

روایات در مورد تاریخ ولادت حضرت زهرا(س) مختلف است و بحث در این روایات جز از نظر روشن شدن تاریخ، فایده‏اى ندارد.دختر پیغمبر پنج سال پس از بعثت یا پیش از بعثت متولد شده باشد، در بیستم جمادى الثانیه متولد شده باشد یا در روز دیگر، نه ساله شوهر كرده باشد یا هجده‏ساله، هجده ساله بجوار پروردگار رفته باشد یا بیست و هشت ساله، او دختر پیغمبر اسلام و نمونه كامل زن تربیت شده و برخوردار از اخلاق عالى اسلامى است.آنچه هر زن و مرد مسلمان باید از زندگانى دختر پیغمبر بیاموزد، پارسایى، پرهیزگارى، بردبارى، فضیلت، ایمان به خدا و ترس از پروردگار و دیگر خصلت‏هاى عالى انسانى است كه در خود داشت. 

نام و القاب ایشان 

نام او فاطمه است.فاطمه وصفى است از مصدر فطم. این ماده در لغت عرب به معنى بریدن، قطع كردن و جدا شدن آمده است.این صیغه كه بر وزن فاعل معنى مفعولى مى‏دهد، به معنى بریده و جدا شده است.فاطمه از چه چیز جدا شده است؟در كتاب‏هاى شیعه و سنى روایتى مى‏بینیم كه پیغمبر فرمود او را فاطمه نامیدند، چون خود و شیعیان او از آتش دوزخ بریده‏اند.

نویسندگان سیره و محدثان اسلامى براى دختر پیغمبر لقب‏هایى چند نوشته‏اند: 

زهرا، صدیقه، طاهره، راضیه، مرضیّه، مباركه، بتول و لقب‏هاى دیگر.از این جمله لقب زهرا از شهرت بیشترى برخوردار است، و گاه با نام او همراه مى‏آید«فاطمه زهرا»و یا بصورت تركیب عربى«فاطمة الزّهراء».

مادرِ پدر

بارى پرورش زهرا در كنار پدرش رسول خدا و در خانه نبوت بود. تربیت دینى را هم از آموزگارى چون محمد(ص) فراگرفت. در این خانه بود كه تكبیر گفتن و روى به خدا ایستادن آغاز شد.

او در خانه تنها بود و همبازى نداشت. دو خواهر او سالیانى چند از او بزرگتر بودند.شاید این تنهایى هم یكى از انگیزه‏هایى بوده است كه باید از دوران كودكى همه توجه وى به ریاضت هاى جسمانى و آموزشهاى روحانى معطوف گردد.

اندك اندك آیه‏هاى دیگر مى‏رسد و درسهاى وسیعتر آغاز مى‏گردد: كسى بر دیگرى برترى ندارد، برده و ارباب در پیشگاه حق تعالى برابرند...

این سخنان مكیان را خوش نیامد و موج آزارها و سخنان ناروا را در حق پیامبر واپسین باعث شد.او در این میان به دو یار وفادار دلگرم بود: ابوطالب و خدیجه، ولى قضاى الهى چنان بود كه این دو را نیز با فاصله اندكى از دست بدهد.

فاطمه(ع) چنانكه از قرآن درس گرفته است باید این آزمایش را هم ببیند. مرگ خویشان براى او آزمایش دگرى است. علاوه بر تحمل فراق مادر باید سنگ صبور پدر باشد.اكنون فاطمه فقط دختر خانواده نیست. او جانشین عبدالله، آمنه، ابوطالب و خدیجه است. او «ام ابیها» است، آرى او مام پدر است. 

هجرت 

با وجود همه دشمنیها اراده الهى بر این قرار گرفته بود كه دین حق در گیتى منتشر شود و اولین گام در این مسیر، هجرت بود. پیامبر(ص) با هجرت به یثرب توطئه قریش را براى قتل وى خنثى نمود.على نیز پس از فداكارى عظیمى كه در شب هجرت انجام داد موظف بود بعد از رد امانات به همراه فاطمه و چند تن دیگر راه مدینة النبى را در پیش گیرد و به رسول الله بپیوندد و چنین كرد.

ازدواج 

چنانكه كتاب‏هاى محدثان و مورخان طبقه اول و سندهاى اصلى شیعه و سنى به صراحت تمام نوشته‏اند، و آنچنانكه قرینه‏هاى خارجى نوشته این مورخان را تأیید مى‏كند، دختر پیغمبر خواستگاران سرشناسى داشت، لیكن پدرش از میان همه پسرعموى خود على بن ابى‏طالب را براى شوهرى او برگزید و به دخترش گفت ترا به كسى به زنى مى‏دهم كه از همه نیكوخوى‏تر و در مسلمانى پیش قدم‏تر است.

ابن سعد نویسد: چون ابوبكر و عمر از پیغمبر پاسخ موافق نشنیدند على را گفتند تو بخواستگارى او برو!و هم او نویسد: تنى چند از انصار على را گفتند: فاطمه را خواستگارى كن!وى بخانه پیغمبر رفت و نزد او نشست، پیغمبر پرسید: 

-پسر ابوطالب براى چه آمده است؟

-براى خواستگارى فاطمه!

-مرحبا و اهلا!

و جز این جمله چیزى نفرمود.

چون على نزد آن چند تن آمد پرسیدند: 

-چه شد؟

-در پاسخ من گفت، مرحبا و أهلا.

-همین جمله بس است.به تو اهل و رحب بخشید.

گویا این اختصاص كه نصیب على(ع)گردید و امتیاز قبول كه در خواستگارى فاطمه یافت بر تنى چند گران افتاده است.

مجلسى به نقل از امالى شیخ طوسى چنین نویسد: 

على(ع)گفت: ابوبكر و عمر نزد من آمدند و گفتند چرا فاطمه را از پیغمبر خواستگارى نمى‏كنى؟من نزد پیغمبر رفتم.چون مرا دید خندان شد.پرسید براى چه آمده‏اى؟من پیوندم را با او، و سبقت خود را در اسلام، و جهادم را در راه دین برشمردم.فرمود راست میگویى!تو فاضلتر از آنى كه برمى‏شمارى!گفتم براى خواستگارى فاطمه آمده‏ام.گفت على!پیش از تو كسانى به خواستگارى او آمده بودند اما دخترم نپذیرفت.بگذار ببینم وى چه مى‏گوید.سپس به خانه رفت و به دخترش گفت على تو را از من خواستگارى كرده است.تو پیوند او را با ما و پیشى او را در اسلام مى‏دانى و از فضیلت او آگاهى.زهرا(ع) بى‏آنكه چهره خود را برگرداند خاموش ماند.پیغمبر چون آثار خشنودى در آن دید گفت اللّه اكبر.خاموشى او علامت رضاى او است. 

بارى كابین دختر پیغمبر چهارصد درهم یا اندكى بیشتر و یا كمتر بود همین و همین، و بدین سادگى نیز پیوند برقرار گردید.پیوندى مقدس است كه باید دو تن شریك غم و شادى زندگانى یكدیگر باشند.كالایى به فروش نمى‏رفت تا خریدار و فروشنده بر سر بهاى آن با یكدیگر گفتگو كنند.زره، پوست گوسفند یا پیراهن یمانى هر چه بوده است، به فروش رسید و بهاى آنرا نزد پیغمبر آوردند.رسول خدا بى‏آنكه آن را بشمارد، اندكى از پول را به بلال داد و گفت با این پول براى دخترم بوى خوش بخر!سپس مانده را به ابوبكر داد و چند تن از یاران خود را با او همراه كرد تا جهاز زهرا را آماده سازند. فهرستى كه شیخ طوسى براى جهاز نوشته چنین است: 

پیراهنى به بهاى هفت درهم، چارقدى به بهاى چهار درهم، قطیفه مشكى بافت خیبر، تخت‏خوابى بافته از برگ خرما، دو گستردنى(تشك)كه رویهاى آن كتان ستبر بود یكى را از لیف خرما و دیگرى را از پشم گوسفند پر كرده بودند، چهار بالش از چرم طائف كه از اذخر پر شده بود، پرده‏اى از پشم، یك تخته بوریاى بافت هجر، آسیاى دستى، لگنى از مس، مشكى از چرم، قدحى چوبین، كاسه‏اى گود براى دوشیدن شیر در آن، مشكى براى آب، مطهره‏اى اندوده به زفت، سبویى سبز و چند كوزه گلى.

چون جهاز را نزد پیغمبر آوردند آن را بررسى كرد و گفت: خدا به اهل بیت بركت دهد.

هنگام خواندن خطبه زناشویى رسید.ابن شهر آشوب در مناقب و مجلسى در بحار و جمعى از علما و محدثان شیعه این خطبه را با عبارت‏هاى مختلف و به صورت‏هاى گوناگون نوشته‏اند.از میان آنها این صورت كه بیشتر محدثان آن را ضبط كرده‏اند، انتخاب شد.كسى كه تفصیل بیشترى بخواهد باید به بحار الانوار رجوع كند: 

سپاس خدایى كه او را به نعمتش ستایش كنند، و به قدرتش پرستش، حكومتش را گوش به فرمانند، و از عقوبتش ترسان، و عطایى را كه نزد اوست خواهان، و فرمان او در زمین و آسمان روان.

خدایى كه آفریدگان را به قدرت خود بیافرید، و هر یك را تكلیفى فرمود كه در خور او مى‏دید و بر دین خود ارجمند ساخت، و به پیغمبرش محمد گرامى فرمود و بنواخت.خداى تعالى زناشویى را پیوندى دیگر كرد و آنرا واجب فرمود.بدین پیوند، خویشاوندى را در هم پیوست، و این سنت را در گردن مردمان بست.چه مى‏فرماید، «اوست كه آفرید از آب بشرى را، پس گردانیدش نسبى و پیوندى و پروردگار تو تواناست».همانا خداى تعالى مرا فرموده است كه فاطمه را به زنى به على بدهم و من او را به چهارصد مثقال نقره بدو به زنى دادم.

-على!راضى هستى؟

-آرى یا رسول اللّه!

زبیر بكار از طریق عبد الله بن ابى‏بكر از على(ع)چنین آورده است: 

چون خواستم با فاطمه(ع)عروسى كنم پیغمبر(ص)به من آوندى زرین داد و گفت به بهاى این آوند براى مهمانى عروسى خود طعامى بخر.من نزد محمد بن مسلم از انصار رفتم و از او خواستم به بهاى آن آوند به من طعامى دهد.او هم پذیرفت، سپس از من پرسید: 

-كیستى؟

-على بن ابى‏طالب.

-پسرعموى پیغمبر؟

-آرى!

-این طعام را براى چه مى‏خواهى؟

-براى مهمانى عروسى!

كه را به زنى گرفته‏اى؟

دختر پیغمبر را!

این طعام و این آوند زرین از آن تو!

پیغمبر درباره زن و شوهر دعا كرد: خدایا این پیوند را بر این زن و شوهر مبارك گردان!خدایا فرزندان خوبى نصیب آنان فرما!

ابن سعد در روایتى دیگر كه سند آن به اسماء بنت عمیس منتهى میشود نویسد: 

على زره خود را نزد یهودیى به گرو گذاشت و از او اندكى جو گرفت.

اكنون فاطمه(ع)آماده رفتن به خانه شوهر است.پدرش آخرین درس را بدو مى‏دهد.او پیش از این، درسهایى نظیر این درس را آموخته است.اما درس‏هاى اخلاقى باید پى در پى تكرار شود تا با تمرین عملى بصورت ملكه نفسانى درآید هر چند او نیازى به تمرین ندارد، اما هر چه باشد انسان است، و با زنان خویشاوند و همسایه در ارتباط: 

-دخترم به سخنان مردم گوش مده!مبادا نگران باشى كه شوهرت فقیر است!فقر براى دیگران سرشكستگى دارد!براى پیغمبر و خاندان او مایه فخر است.

-دخترم پدرت اگر مى‏خواست مى‏توانست گنج‏هاى زمین را مالك شود.اما او خشنودى خدا را اختیار كرد!

-دخترم اگر آنچه را پدرت مى‏داند مى‏دانستى دنیا در دیده‏ات زشت مینمود.

-من درباره تو كوتاهى نكردم. ترا به بهترین فرد خاندان خود شوهر داده‏ام. شوهرت بزرگ دنیا و آخرت است.

-خدایا فاطمه از من است و من از اویم!خدایا او را از هر ناپاكى بركنار بدار!

آنگاه فرمود: در پناه خدا به خانه خود بروید.

فرزندان 

رمضان سال سوم هجرت مى‏رسد، ولادت فرزندش حسن(ع)خاطره شیرین پیروزیهاى جنگ بدر را كه در رمضان سال پیش رخ داد شیرین‏تر مى‏سازد و در شعبان سال چهارم، ولادت حسین(ع) گرمى تازه‏اى به خانه على مى‏دهد و پس از این دو فرزند زینب، ام كلثوم و محسّن. 

سجایاى اخلاقى 

دختر پیغمبر همچنانكه در زندگى زناشویى نمونه بود، در اطاعت پروردگار نیز نمونه بود.هر چند كه زندگانى زناشویى چون بر اساس پرهیزگارى و سازش باشد خود طاعت خداست.هنگامى كه از كارهاى خانه فراغت مى‏یافت به عبادت مى‏پرداخت، به نماز، تضرع و دعا به درگاه خدا، دعا براى دیگران نه براى خود.

امام صادق از پدران خویش از حسن بن على روایت كند: 

مادرم شبهاى جمعه را تا بامداد در محراب عبادت مى‏ایستاد و چون دست به دعا برمى‏داشت مردان و زنان باایمان را دعا مى‏كرد، اما درباره خود چیزى نمى‏گفت.روزى بدو گفتم: 

-مادر!چرا براى خود نیز مانند دیگران دعاى خیر نمى‏كنى؟ 

و او پاسخ داد: 

-فرزندم، همسایه مقدّم است.

تسبیح‏هایى كه به نام تسبیحات فاطمه(ع)شهرت یافته و در كتاب‏هاى معتبر شیعه و سنى روایت شده، نزد همه معروف است.این تسبیح‏ها را پیامبر اكرم(ص) به دختر گرامیش تعلیم داد.

نیز سید بن طاوس در اقبال دعاهایى از او روایت كرده است كه پس از نمازهاى ظهر، عصر، مغرب، عشا و نماز بامداد بطور مرتب مى‏خوانده است.همچنین دعاهاى دیگرى نیز از او نقل شده است كه در مورد پاره‏اى گرفتارى‏ها خوانده مى‏شود.كسانى كه خود را موظف به خواندن ادعیه و اداى مستحبات مى‏دانند با این دعاها آشنایى دارند.

عبادت و خلوص زهرا و سایر ویژگیهاى بى نظیر آن حضرت بود كه او را محور معرفى اهل كسا نمود «فاطمة و أبوها و بعلها و بنوها»همچنانكه در روز مباهله نیز از میان زنان فقط او همراه پیامبر بود. 

فقدان پدر

خانه عایشه ماتم‏كده است.على(ع)، فاطمه، عباس، زبیر، حسن، حسین، زینب و ام كلثوم اشك مى‏ریزند.على مشغول تغسیل و تجهیز پیغمبر است.در آن لحظه‏هاى دردناك بر آن جمع كوچك چه گذشته است؟ كار شستشوى بدن پیغمبر تمام شده یا نشده، بانگى به گوش مى‏رسد: اللّه اكبر.

على به عباس: 

-عمو.معنى این تكبیر چیست؟

-معنى آن این است كه آنچه نباید بشود شد.

دیرى نمى‏گذرد كه بیرون حجره عایشه همهمه و فریادى بگوش مى‏رسد.فریاد هر لحظه رساتر مى‏شود: 

-بیرون بیایید، بیرون بیایید، وگرنه همه‏تان را آتش مى‏زنیم!

دختر پیغمبر به در حجره مى‏رود.در آنجا با كسى روبرو مى‏شود كه آتشى در دست دارد.

-...!چه شده؟چه خبر است؟

-على، عباس و بنى‏هاشم باید به مسجد بیایند و با خلیفه پیغمبر بیعت كنند!

-كدام خلیفه؟امام مسلمانان هم‏اكنون درون خانه عایشه بالاى جسد پیغمبر نشسته است.

-از این لحظه امام مسلمانان ابوبكر است.مردم در سقیفه بنى‏ساعده با او بیعت كردند.بنى‏هاشم هم باید با او بیعت كنند.

-و اگر نكنند؟

خانه را با هر كه در او هست آتش خواهم زد مگر آنكه شما هم آنچه مسلمانان پذیرفته‏اند بپذیرید.

-مى‏خواهى خانه ما را آتش بزنى؟

-آرى.

-مى‏دانى در این خانه چه كسانى هستند؟

-هر كه باشد فرقى نمى‏كند.

این گفتگو به همین صورت بین دختر پیغمبر و صحابى بزرگ و مهاجر و سابق در اسلام صورت گرفته است یا نه و بعد از این گفتگو چه پیش آمده خدا مى‏داند.قدر مسلم این است كه جگرگوشه پیامبر پس از این ماجرا به بستر بیمارى رفت و این بیمارى همچنان ادامه یافت و ...

دفاع از حق 

روزى چند از این ماجرا نگذشته بود كه حادثه دیگرى رخ داد: دهكده فدك ملك شخصى نیست و نباید در دست دختر پیغمبر بماند! حاكم مسلمانان به مقتضاى رأى و اجتهاد خود نظر مى‏دهد: آنچه بعنوان «فى‏ء» در تصرف پیغمبر بود، جزء بیت‏المال مسلمانان است و اكنون باید در دست خلیفه باشد.بدین جهت عاملان فاطمه(ع) را از دهكده فدك بیرون رانده‏اند.

فاطمه تلاش كرد حق خود را ازآنان بازستاند. بر ادعاى خود گواه آورد(اگر چه گواه آوردن به عهده طرف مقابل بود) ولى شهادت آنان مورد پذیرش واقع نشد. 

در باره نتیجه‏گیرى از رفتار مدعیان دختر پیغمبر(ص)، ابن ابى الحدید معتزلى نكته‏اى را با ظرافت طنزآمیز خود چنین مى‏نویسد: 

از على بن فارقى مدرس مدرسه غربى بغداد پرسیدم: 

-فاطمه راست مى‏گفت؟

-آرى!

-اگر راست مى‏گفت چرا فدك را بدو برنگرداند؟

وى با لبخندى پاسخ داد: 

-اگر آنروز فدك را بدو مى‏داد فردا خلافت شوهر خود را ادعا مى‏كرد و او هم نمى‏توانست سخن وى را نپذیرد.چه قبول كرده بود كه دختر پیغمبر هر چه مى‏گوید راست است.

بارى چون دختر پیغمبر دانست كه خلیفه از رأى و اجتهاد خود نمى‏گذرد، و آن را بر سنت جارى مقدم مى‏دارد، مصمم شد كه شكایت خود را در مجمع عمومى مسلمانان مطرح كند.این بود كه خود را براى طرح شكایت در مجمع عمومى آماده ساخت.در حالى كه جمعى از زنان خویشاوندش گرد وى را گرفته بودند، روانه مسجد شد.

نوشته‏اند: چون به مسجد مى‏رفت راه رفتن او به راه رفتن پدرش پیغمبر مى‏مانست. ابوبكر با گروهى از مهاجران و انصار در مسجد نشسته بود.میان فاطمه(ع) و حاضران چادرى آویختند.دختر پیغمبر نخست ناله‏اى كرد كه مجلس را لرزاند و حاضران به گریه افتادند، سپس لختى خاموش ماند. مردم آرام گرفتند و خروش‏ها خوابید آنگاه سخنان خود را آغاز كرد.

این سخنرانى، تاریخى، شیوا، بلیغ، گله‏آمیز، ترساننده و آتشین است.در مورد عكس العمل‏هایى كه در مقابل آن نشان داده شد روایات مختلف است. همین قدر مى‏دانیم كه این اقدام نیز سودمند نیفتاد.طبق برخى روایات پس از این واقعه فاطمه صورت خود را از على مى‏پوشانید.

دختر پیغمبر نالان در بستر افتاد.در مدت بیمارى او، از آن مردان جان بركف، از آن مسلمانان آماده در صف، كه هر چه داشتند از بركت پدر او بود، چند تن او را دلدارى دادند و یا به دیدنش رفتند؟هیچكس!جز یك دو تن از محرومان و ستمدیدگان چون بلال و سلمان.

اما هر چه باشد زنان عاطفه و احساسى رقیق‏تر از مردان دارند، بخصوص كه در آن روزها، بیشتر زنان بیرون صحنه سیاست بودند و در آنچه مى‏گذشت دخالت مستقیم نداشتند.

صدوق به اسناد خود كه به فاطمه دختر حسین بن على(ع) مى‏رسد نویسد: 

زنان مهاجر و انصار نزد او گرد آمدند.اما در عبارت احمد بن ابى‏طاهر تنها «زنان»آمده است و از مهاجر و انصار نامى نمى‏برد.اگر هم از زنان مهاجران كسى در این دیدار شركت داشته، مسلما وابسته به گروه ممتاز و دست در كار سیاست نبوده است.اما انصار موقعیّت دیگرى داشته‏اند.آنان از آغاز یعنى از همان روزها كه پیغمبر را به شهر خود خواندند، پیوند خویش را با خویشاوندان او نیز برقرار و سپس استوار ساختند.

-دختر پیغمبر چگونه‏اى؟با بیمارى چه مى‏كنى؟

-به خدا دنیاى شما را دوست نمى‏دارم و از مردان شما بیزارم!درون و برونشان را آزمودم و از آنچه كردند ناخشنودم!چون تیغ زنگار خورده نابرّا، و گاه پیش روى واپس‏گرا، و خداوندان اندیشه‏هاى تیره و نارسایند.خشم خدا را به خود خریدند و در آتش دوزخ جاویدند.

ناچار كار را بدانها واگذار و ننگ عدالت‏كشى را بر ایشان باز كردم. نفرین بر این مكّاران و دور بُوَند از رحمت حق این ستمكاران.

واى بر آنان.چرا نگذاشتند حق در مركز خود قرار یابد و خلافت بر پایه‏هاى نبوت استوار ماند؟

آنجا كه فرود آمدنگاه جبرئیل امین است و بر عهده على كه عالم به امور دنیا و دین است، به یقین كارى كه كردند خسرانى مبین است.به خدا على را نپسندیدند، چون سوزش تیغ او را چشیدند و پایدارى او را دیدند.دیدند كه چگونه بر آنان مى‏تازد و با دشمنان خدا نمى‏سازد.

به خدا سوگند، اگر پاى در میان مى‏نهادند، و على را بر كارى كه پیغمبر به عهده او نهاد مى‏گذاردند، آسان آسان ایشان را به راه راست مى‏برد و حق هر یك را بدو مى‏سپرد، چنانكه كسى زیانى نبیند و هر كس میوه آنچه كشته است بچیند.تشنگان عدالت از چشمه عدالت او سیر و زبونان در پناه صولت او دلیر مى‏گشتند.اگر چنین مى‏كردند درهاى رحمت از زمین و آسمان به روى آنان مى‏گشود.اما نكردند و به زودى خدا به كیفر آنچه كردند آنان را عذاب خواهد فرمود.

شهادت 

دختر پیغمبر چند روز را در بستر بیمارى بسر برده؟درست نمى‏دانیم، چند ماه پس از رحلت پدر زندگانى را بدرود گفته؟، روشن نیست.كمترین مدت را چهل شب و بیشترین مدت را هشت ماه نوشته‏اند و میان این دو مدت روایت‏هاى مختلف از دو ماه تا هفتاد و پنج روز، سه ماه، و شش ماه است.

چون فاطمه(ع)درگذشت.امیر المؤمنین او را پنهان به خاك سپرد و آثار قبر او را از میان برد.سپس رو به مزار پیغمبر كرد و گفت: 

-اى پیغمبر خدا از من و از دخترت كه به دیدن تو آمده و در كنار تو زیر خاك خفته است، بر تو درود باد!

خدا چنین خواست كه او زودتر از دیگران به تو بپیوندد.پس از او شكیبایى من به پایان رسیده و خویشتن‏دارى من از دست رفته.اما آنچنان كه در جدایى تو صبر را پیشه كردم، در مرگ دخترت نیز جز صبر چاره ندارم كه شكیبایى بر مصیبت سنت است.اى پیغمبر خدا!تو بر روى سینه من جان دادى!ترا به دست خود در دل خاك سپردم!قرآن خبر داده است كه پایان زندگى همه بازگشت به سوى خداست.

اكنون امانت به صاحبش رسید، زهرا از دست من رفت و نزد تو آرمید.

اى پیغمبر خدا پس از او آسمان و زمین زشت مى‏نماید، و هیچگاه اندوه دلم نمى‏گشاید.

چشمانم بى‏خواب، و دل از سوز غم كباب است، تا خدا مرا در جوار تو ساكن گرداند.

مرگ زهرا ضربتى بود كه دل را خسته و غصه‏ام را پیوسته گردانید.و چه زود جمع ما را به پریشانى كشانید.شكایت خود را به خدا مى‏برم و دخترت را به تو مى‏سپارم!خواهد گفت كه امتت پس از تو با وى چه ستمها كردند.آنچه خواهى از او بجو و هر چه خواهى بدو بگو!تا سر دل بر تو گشاید، و خونى كه خورده است بیرون آید و خدا كه بهترین داور است میان او و ستمكاران داورى نماید.

سلامى كه بتو مى‏دهم بدرود است نه از ملامت، و از روى شوق است، نه كسالت.اگر مى‏روم نه ملول و خسته‏جانم و اگر مى‏مانم نه به وعده خدا بدگمانم.و چون شكیبایان را وعده داده است در انتظار پاداش او مى‏مانم كه هر چه هست از اوست و شكیبایى نیكوست.

اگر بیم چیرگى ستمكاران نبود براى همیشه در كنار قبرت مى‏ماندم و در این مصیبت بزرگ، چون فرزندمرده جوى اشك از دیدگانم مى‏راندم.

خدا گواه است كه دخترت پنهانى به خاك مى‏رود.هنوز روزى چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبانها نرفته، حق او را بردند و میراث او را خوردند.درد دل را با تو در میان مى‏گذارم و دل را به یاد تو خوش مى‏دارم كه درود خدا بر تو باد و رضوان خدا بر فاطمه.

متأسفانه جاى مزار دختر پیغمبر نیز مانند تاریخ وفاتش روشن نیست.از آنچه درباره مرگ او نوشته شد، و كوششى كه در پنهان داشتن این خبر به كار برده‏اند، معلوم است كه خانواده پیغمبر در این باره خالى از نگرانى نبوده‏اند.این نگرانى براى چه بوده است؟درست نمى‏دانیم.یك قسمت آن ممكن است به خاطر اجراى وصیت زهرا(ع)باشد كه نخواسته است كسانى كه او از آنان ناخشنود بود، در تشییع جنازه، نماز و مراسم دفن او حاضر شوند.اما آثار قبر را چرا از میان برده‏اند؟و یا چرا پس از به خاك سپردن او صورت هفت قبر، یا چهل قبر در گورستان بقیع و یا در خانه او ساخته‏اند؟

مجلسى از دلائل الامامه و او به اسناد خود روایتى از امام صادق آورده است كه بامداد آن روز مى‏خواسته‏اند جنازه دختر پیغمبر را از قبر بیرون آورند و بر آن نماز بخوانند و چون با مخالفت و تهدید سخت على(ع) روبرو شده‏اند از این كار چشم پوشیده‏اند.

به هر حال پنهان داشتن قبر دختر پیغمبر ناخشنود بودن او را از كسانى چند نشان مى‏دهد و پیداست كه او مى‏خواسته است با این كار آن ناخشنودى را آشكار سازد.

فسلام علیها یوم ولدت و یوم ماتت و یوم تبعث حیا.

مأخذ

زندگانى فاطمه زهرا نوشته دكتر سید جعفر شهیدى با تلخیص و اضافات




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


آمار وبلاگ
  • کل بازدید :
  • بازدید امروز :
  • بازدید دیروز :
  • بازدید این ماه :
  • بازدید ماه قبل :
  • تعداد نویسندگان :
  • تعداد کل پست ها :
  • آخرین بازدید :
  • آخرین بروز رسانی :
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات