یه بار هم رفتم دست کشیدم رو آفتابه، ازش یه غول اومد بیرون . . . بهم گفت آرزو کن، گفتم یه خونه میخوام، گفت خب منگل من اگه خونه داشتم که خودم تو آفتابه نمیخوابیدم!!! حرفش خیلی منطقی بود لامصب!
اول خط سوار تاکسی شدم 1نفر مونده بود تاکسی پر شه بعد نیم ساعت یه دختره اومد راننده به شوخی گفت: خانوم ما 1ساعته منتظر شماییم.. دختره هول شد گفت: ببخشید خواب موندم.. . . . . . . .
ینی ما 4 نفر که ترکیدیم. خود تاکسیه از شدت خنده استارت نمیخورد...