من نمیدانم او که بود،
هیچ کدام مان نمیدانیم.
ما به هیچ وجه توانِ درکِ مقام والایش را نداریم...
اما من هر بار که به تصویر او نگاه میکنم،
احساس می کنم در چشمانش بارقه ای از نور است،
که از قلبش سرچشمه می گیرد،
قلبی که سراسر آکنده از نورِ خداست،
همان خدایی که او را در آغوش کشید...



برچسب ها: شهید سلیمانی، سردار دلها،

تاریخ : شنبه 4 مرداد 1399 | 04:07 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات


خدا و پیامبر

خاطره ای از همین مطلب دارم...
من دوستی داشتم که باهم دیگر در یک مدرسه تحصیل می کردیم.یک روز همراه با هم سوار تاکسی شده بودیم که دوستم یک برگه از کیفش در آورد.بالای آن نوشته شده بود:شیطان را بهتر بشناسیم!
و بلند بلند شروع به خواندنش کرد. من گفتم:«لطفا آروم تر بخون،راننده تاکسی ناراحت میشه!»ولی دوستم حواسش به این حرفا نبود.نصف صفحه را که خواند،راننده گفت:دختر خانوم!کمی بلند تر بخوان،متنش خیلی جالبه!!
بعد راننده صندلی اش را عقب تر آورد تا راحت تر صداش رو بشنوه و متوجه بشه که این متن چی هست؟
صفحه ی اول رو خواند که ما به مقصد رسیدیم و پیاده شدیم...
راننده بسیار ناراحت شد و گفت:حیف! کاش تا آخر برام می خوندی!

اعوذ به الله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

شیطان از جنس جِـن است واز آتش خلق شده است. وقبل از اینکه از بهشت رانده شود خدارا بسیاز عبادت میکرد.

به همین دلیل عزازیل نام گرفت.حضرت علی (ع) فرمودند: شیطان هفتاد هزار سال خدا را عبادت کرد و

فقط یک نماز دو رکعتی او چهار هزارسال طول کشید.وقتی خدا انسان را از خاک آفرید ودرآن روح دمید

به تمام ملائکه دستور داد که بر آدم سجده کنند وهمه سجده کردند به غیر از ابلیس.

شیطان به خدا گفت :من هفتاد هزار سال تو را عبادت کرده ام وخودت فرموده ای که هرکس مرا عبادت کند

عبادتش بی نتیجه نمی گذارم وعوضش را به او می دهم. خدا فرمود:هرچه بخواهی در دنیا به تو عطاء می کنم.شیطان گفت :

*اول اینکه اجازه بدهی تا قیامت زنده بمانم. خداوند فرمود :تا روز معلومی تو را مهلت می دهم.

*دوم اینکه در مقابل هریک از فرزندان آدم 2 فرزند به ما عطا کنی که برای هریک از اولاد آدم دو فرزند را مسلط کنم تا آنها را به گمرا هی بکشانند.

*سوم اینکه از تو می خواهم مرا در بدن اولاد آدم همچون خون در جریان دهی که از هر جای بدن او بتوانم او را به معصیت بکشانم


*
چهارم اینکه می خواهم اولاد آدم ما را نبیند ولی ما انها را ببینیم!


*.پنجم اینکه از تو می خواهم به من قدرتی دهی که به هرشکلی که می خواهم در آیم وهرکجا که می خواهم بروم.


*ششم میخواهم تا دم مرگ پیش اولاد آدم باشم.
(امام محمد باقر(ع) فرمود: هنگامی که انسان درحال جان کندن است خیلی تشنه می شود و در آن هنگام شیطان با یک لیوان آب می آید ومی گوید :اگر برمن سجده کنی وکافر شوی این آب را به تو می دهم،اما شیطان آب را میریزد ومی گوید از تو بیزارم ومی رود.)

*هفتم اینکه از تو می خواهم مرا برسینه اولاد آدم مسلط کنی تا اورا وسوسه کنم.

خداوند در پایان می فرماید:تمام خواسته هایت را برآورده میکنم ولی هرکس پیرو توباشد او را با تو به جهنم می فرستم.بعد شیطان می گوید :ای خدا به عزت وجلالت قسم همه ی انسان ها را گمراه میکنم مگر عده معدودی که بنده خاص تو هستند.
شیطان گفت:جایی برای زندگی به من بده.خدا فرمود :تو را درحمام ها وهرکجا که محل رفت وآمدمردم است قرار می دهم.
شیطان گفت:غذای من چه باشد؟خدا فرمود: سرهر سفره ای که نام من(بسم الله الرحمن الرحیم) برده نشود بنشین با آنها که همچون حیوان گرسنه هستند غذابخور.امام محمد باقر(ع)فرمود:اگر اول غذایادتان رفت بسم الله بگوئید اخر غذا بگوئید خدایا شکرت تا شیطان هرچه را که خورده استفراغ کند.
بعد شیطان گفت من احتیاج به آب دارم،خدا فرمود:آب تو شراب وهر چیز مست کننده باشد
بعد شیطان گفت برای من کتابی قرار بده. خدا فرمود : کتاب تو وشم(خالکوبی وکتابهای سحروجادو) اولین کسی که سحر وجادو را به انسان اموخت شیطان بود
بعدشیطان گفت برای من حدیثی قرار بده.خدا فرمود :حدیث تو دروغ است.
بعد گفت:برای من دام و وسیله شکار قرار بده.خدا فرمود :زنآن را وسیله صید وبه دام انداختن مردم قرار دادم.

دیدار شیطان با رسول بزرگوار اسلام و شکایاتش

روزی حضرت محمد (ص)شیطان را حاضر در مسجد الحرام دید وپیش او رفت وگفت:ای ملعون چرا ناراحتی؟شیطان گفت :از دست تو وامتت ناراحتم.حضرت فرمود از من چرا ناراحتی؟ شیطان گفت: ،چون این همه تلاش می کنم که مردم را گمراه کنم ،
ولی تو درقیامت از آنها شفاعت می کنی وتمام زحمات مرا به هدر میدهی به همین خاطر باتو دشمنم واز تو بدم می آید.

حضرت فرمود: از امتم چرا ناراحتی؟ شیطان گفت:امت تو خوصوصیاتی دارند که امتهای دیگر ندارند. اول اینکه به هم می رسند سلام می کنند که سلام اسم خداست ومن از این اسم می ترسم،دوم اینکه وقتی همدیگر را می بینند به یکدیگر دست می دهند وتا دستهایشان از هم در نیامده گناهانشان بخشیده می شود.سوم اینکه وقتی می خواهند غذا بخورند بسم الله می گویند ومن دیگرنمی توانم غذابخورم و گرسنه می مانم.چهارم اینکه بعد از غذا خوردن الحمداالله می گویند. پنجم اینکه وقتی اسم تو می آید بلند بلند صلوات می فرستند وآنقدر ثواب آن زیاد است که من فرار میکنم .ششم اینکه وقتی می خواهند کاری بکنند ان شاء الله می گویند ومن دیگر نمی توانم در آن کار دخالت کنم وآنها را برهم زنم.هفتم آنکه صدقه می دهند بااین کار هم گناهانشان آمرزیده می شود وهم هفتاد نوع بلا رااز خود دور می کنند.به همین دلیل حضرت نبی اکرم (ص) فرمود: وقتی انسان دستش را در جیبش می کند تا صدقه بدهد هفتاد شیطان دست اورا می گیرند تا اورا منصرف کنند.هشتم آنانکه قران می خوانند ودر خانه ای که قرآن خوانده شود دیگر جایی برای من نمی ماند چون درآن خانه ملائکه رفت وآمد می کنند .نهم آنکه مرا زیاد لعنت میکنند وباهر لعنت یک زخم در بدنم می افتد وتازمانیکه آن شخص را به گمراهی نکشانم آنها خوب نمی شوند.دهم اینکه هنگامی که گناه می کنند سریع توبه می کنند وزحمات مرا به هدر می دهند . یازدهم اینکه عطسه که می کنند الحمدالله می گویند.
حضرت فرمود :عطسه ازخداوند وخمیازه از طرف شیطان است ،وقتی عطسه می کنید باید الحمد الله بگوئید .وقتی انسان نماز می خواند شیطان از او دور می شود به خصوص اگر سجده نماز طولانی باشد شیطان از روی ناراحتی فریاد می کشد.حضرت رضا (ع) فرمود:هرکس نماز نخواند از شیطان هم پست تر است.چون شیطان یک خطا کردوآن هم اینکه بر انسان سجده نکرد ولی انسان اگر نماز نخواند برای خدا سجده نمی کند!

حضرت محمد (ص)فرمود:مجوزشما برای عبور از پل صراط نماز است

وفرمودند: اگرنماز مومن قبول شود بقیه ی اعمال او نیز پذیرفته می شود.در نماز ها نماز صبح خیلی سفارش شده است ودلیل آن این است که در هنگام شب فرشتگان شب پیش انسان هسنتد و اعمال شب را می نویسند وهنگامی که اذان صبح را می دهند فرشتگان شب می روند و جای خود را به فرشتگان روز می دهند پس اگرنماز صبح را بخوانیم در دو پرونده ثبت می شودوآخرین عمل که همین نماز صبح است را فرشتگان می نویسند واولین چیزی که در پرونده صبح ثبت می شود همان نماز صبح است .از حضرت امام صادق (ع) منقول است: از صفات مومن این است که بسم الله الرحمن الرحیم رادرنماز بلند می گوید .اگر سر نماز بسم الله رابلند نگوئیم شیطان تاپایان نماز برروی شانه انسان می نشیند وانسان را وسوسه می کند ونیز فرمودند:هرکس بعد از تکبیر نماز (قبل از شروع حمد)اعوذبالله من شیطان ارجیم را بگویدبه اندازه هرمویی که در بدن اوست هزار حسنه برای او می نویسند.

پیامبر(ص) فرمود: هرکس بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا (34 الله اکبر-33الحمدالله-33سبحان الله) بگویدبه خصوص اگر باانگشتانش بشماردهمان دستهایش اورا در قیامت شفاعت می کنند.





تاریخ : پنجشنبه 18 تیر 1394 | 15:38 | نویسنده : آوا محمدی | نظرات



مارا در این شب ها از دعای خود بی بهره نسازید


تاریخ : پنجشنبه 18 تیر 1394 | 14:58 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات


اگه نمیخوای بزاری تو وبت نخون 

.

.

.

 

یه صلوات بفرستید برای حضرت محمد"ص"

 

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل  فرجهم

 

اگه این پیامو توپستتون نذارید تاآخر عمر مدیونید...





تاریخ : پنجشنبه 18 تیر 1394 | 13:14 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات



تاریخ : پنجشنبه 18 تیر 1394 | 11:55 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات



تاریخ : سه شنبه 16 تیر 1394 | 15:25 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات



حتما تو نظرات بگید



طبقه بندی: مسابقات،

تاریخ : سه شنبه 16 تیر 1394 | 15:24 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات



راستشو بگین شما تو کدوم خانواده این؟
اگه دوست ندارین بگین تو نظر بنویسین چه خانواده ای ولی اسم خودتونو ننویسین




طبقه بندی: مسابقات،

تاریخ : سه شنبه 16 تیر 1394 | 15:23 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات

این تصویر رو خودم ساختم
 
منتشرش کنید

 

تاریخ : سه شنبه 16 تیر 1394 | 15:22 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات



تاریخ : سه شنبه 16 تیر 1394 | 15:20 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات

حجاب : تلالو شبنم بر گل است.



حجاب : آوای ملکوتی جمال طلبی زن است .



حجاب : ترنم ایمان بر لبان گویای غیرت است .



حجاب : بوی خوش عفاف است .



حجاب : در بر گیرنده عفت و حیا است .



حجاب : سپری است قوی در برابر شمشیر های تهاجم فرهنگی .



حجاب : فریاد و رنگ تقوی است .



حجاب : نشان وقار و علامت افتخار و عزت نفس است .



حجاب : سایبانی است در برابر نگاه های تند و سوزان هرز آلود


حجاب: یادگاری از مادم زهراست

تاریخ : سه شنبه 16 تیر 1394 | 15:02 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات

بهشت و جهنم
 
فرشته ی بازرس با دقت آخرین برگه این فصل را هم نگاه می کند بعد مهری روی پرونده می زند.
از اضطراب قلبش دارد کنده می شود.همین که فرشته مهر را بر می دارد از خوشحالی فریاد می زند:
قبول!!...
فقط یک ایستگاه دیگر مانده تا به بهشت برسد:ایستگاه حق الناس!
کم کم دارد دروازه های بهشت را میبیند،پشت سرش را نگاه می کند.
عده ایی در صف های مختلفی ایستاده اند،عده ای که نماز هایشان درست نبوده در صف نماز عده ای در صف زکات...یادش می آید خودش هم به خاطر اینکه بعضی از نمازهایش در دنیا درست نبوده مدت زیادی در صف نماز معطل شده بود و اگر لطف خدا شامل حالش نمی شد معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظارش بود...
مامور بازرسی به پرونده ی حق الناس، او را به بالاترین نقطه می برد.از آن جا همه او را میبیند.
بعد فرشته با صدایی بلند می گوید:
هر کس بر گردن این مرد حقی دارد بیاید و حقش را بگیرد.او که خودش را در میان بهشت میدید اکنون میان جمعیت انبوهی ازمردم گرفتار شده است!
مردم یکی یکی می آیند و حرفشان را می زنند...
پیرمرد گفت:من همسایه ات بودم و به خاطر اینکه موقع حرف زدن زبانم می گرفت مسخره ام می کردی؟
دوستش گفت:همکلاسی بودیم و توچون زورت از من بیشتر بود یک سیلی محکم به من زدی؟
زنی گفت:یادته میوه فروش بودی و میوه های خراب را زیر جعبه گذاشتی و سالم هارا روی جعبه؟
مردی گفت:به من تهمت زدی و گفتی از تو دزدی کردم؟
کودکی گفت:مافوتبال بازی می کردیم و توپمان درحیاط تو افتادو توپمان را پاره کردی؟توپم را بده
دختری گفت:یادت هست به من تهمت ناروا زدی درحالی که زن عفیفی بودم؟
مردی گفت:یادت هست که بهت رشوه ندادم و برای همین وامم را راه نینداختی؟
اکنون من از تو ناراضی ام و نمی گذارم به بهشت بروی.
با التماس از مامور رسیدگی به پرونده می گوید:یک کاری بکن،من هیچ کاری نمیتوانم بکنم.
مامور می گوید:باید جوری رضایتشان را جلب کنی.
او که جز نماز و کارهای نیکش چیز دیگری همراه ندارد مجبور می شود تعدادی از نماز هایش را به نفر اول بدهد و تعدادی از روزه هارا به نفرات بعدی...تعدادی از کار های خوب را به نفر بعد
پس از مدتی تمام کارهای نیکش تمام شده است و مجبور میشود تعدادی از گناهان نفرات بعدی را بگیرد و در پرونده اش بگذارد.
انگار همه چیز دور سرش میچرخد...دیگر دروازه های بهشت را نمی بیند.آتش جهنم را میبیند.. فریادی بلند می کشد و ناگهان...
منبع:miss-chadory.mihanblog.com


تاریخ : یکشنبه 14 تیر 1394 | 16:45 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات

خواهرم ،


اگر به این روز اعتقادی نداری ،

گِله ای نیست.

.

.

.

همین راه را ادامه بده...

منبع:miss-chadory.mihanblog.com



تاریخ : یکشنبه 14 تیر 1394 | 15:55 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات

هر چه فڪر میڪنم میبینم زن ڪه باشے نمیتوانے مثل آن موقع ها بجنگے و شهیـב شوے ...


ولے میشوב با حجاب باشے

פ

شهیـבپرورے ڪنے ...

ان شـــــــــاالله

 



تاریخ : یکشنبه 14 تیر 1394 | 12:02 | نویسنده : Ana | نظرات

سلام

 برای شروع بازی اینجا کلیک کنید


بازی آنلاین پرو حجاب


تاریخ : شنبه 13 تیر 1394 | 19:29 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات



اینو خودم ساختم اگه می خواین این عکسا رو یه عالمه اش رو بسازم

وتبدیل به اسلایدر کنم و کدشو در اختیارتون بذارم تعداد نظرات این مطلب رو به5برسونید

زود باشید

تاریخ : شنبه 13 تیر 1394 | 15:40 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات






درووووووود بر افسر جنگ نرم سیروس مقدم .کارگردان بصیر
درد و بلای پایتخت بخوره تو سر شمعدونی و قاسمخانی ها و سروش_صحت و جاده_قدیم نیم ساعت فیلم امشب پخش کردن تو این نیم ساعت ....
پدر به دختر بچه های نزدیک سن تکلیف حجاب رو یاداوری میکنه!
خانواده ماه رمضون نماز صبح میرن مسجد
عروس خانواده اصرار داره که کسی خطای پیرمرد خانواده رو به روش نیاره که مبادا خجالت بکشه!
آفات انتخابات تو شهرهای کوچیک رو به نقد کشیده و با درخواست های بی ربط مردم شوخی میکنه
خانواده فرد انتخاب شده در برابر کوچکترین پیشنهاد خلاف عصبانی میشن
زنی که تو انتخابات رای اورده دغدغه خانوادش رو داره و میخاد مادر خوبی بر ای بچه ها بمونه!
مشکل دعواهای قبیله ای تو شهرهای کوچیک رو مسخره میکنه و....
اشتباه نکنید،
این فیلم نیم ساعته به سفارش شبکه قرآن و افق ساخته نشده
و همه این پیام ها
بدون شعارزدگی در یک سریال طنز 40 دقیقه ای مطرح شده!
منبع:http://seyedkavir.mihanblog.com/


تاریخ : شنبه 13 تیر 1394 | 13:34 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات




بر چادر مشکی ات،نستعلیق مینویسم عشق را...
وقتی که این "احرام سیاه" را میپوشی و ◀حج شکوهمند حیا▶ را بجای می آوری!
آنگاه طواف میکنند تو را صفوف فرشته ها و متبرک می کنند بالهایشان را به تار و پود حریم آسمانی ات!
تو... گمنام ترین حاجیه امروز زمان هستی!
منبع: diana1.mihanblog.com




تاریخ : شنبه 13 تیر 1394 | 13:06 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات

هدف این روزهای دشمن جمهوری اسلامی...

منبع:diana1.mihanblog.com


تاریخ : شنبه 13 تیر 1394 | 13:04 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات



امام خمینی (ره)
زنها نباید گول بخورند ‌آنها که زن‌ها را می‌خواهند ملعبه‌ی مردان و ملعبه‌ی جوانان فاسد قرار بدهند،جنایتکارند.
 زن گمان نکند این مقام زن است که بزک کرده بیرون برود، با سر باز و لخت؛
این مقام زن نیست، زن باید شجاع باشد، زن آدم‌ساز است، زن مربی انسان است.
منبع:diana1.mihanblog.com



تاریخ : شنبه 13 تیر 1394 | 12:06 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات

خوشا آنانکه قبل از تانگو مُردند

بدون لاین و واتسآپ جان سپردند‌
.
خوشا آنانکه در وایبر نرفتند

به دور از فیسبوکـــــــ در خاک خفتند
.
همانهائی که از تانگو بریدند

ز اینترنت به اونترنت پریدند
.
همانهائی که یکــ فایلم نداشتند

کامنت عشــق بر عالم نوشتند
.
همانهائی که خیلی کار درستند

به این پست مجازی دل نبستند
.
همانها که سعادت را خریدند

شهادت را لایک کردند و پریدند…


تاریخ : جمعه 12 تیر 1394 | 12:56 | نویسنده : مریم شهبازی | نظرات


در ابتدا می خواهیم این انیمیشن را از دید فنی آن مورد بررسی قرار بدیم یک شاهکار گرافیکی ، استفاده از انیمیشن های نرم طراحی کاراکترهای قوی ، جذاب و بامزه ، داستانی تقریبا جالب دختر ملکه ای که قدرت خاصی دارد و می تواند یخ از دستان خود خارج کند؛ خواهری که برف بازی را دوست دارد و غیره....


برای خواندن بقیه متن به ادامه مطلب بروید


ادامه مطلب
تاریخ : پنجشنبه 11 تیر 1394 | 15:52 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظردون

موجود فضایی

منبع:azimy141.mihanblog.com


تاریخ : پنجشنبه 11 تیر 1394 | 15:15 | نویسنده : گلبرگ سمائی | تو پست ثابت نظر بدید



تاریخ : پنجشنبه 11 تیر 1394 | 02:02 | نویسنده : گلبرگ سمائی | توپست ثابت بده



تاریخ : پنجشنبه 11 تیر 1394 | 01:46 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات



تاریخ : پنجشنبه 11 تیر 1394 | 01:45 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات

خودم اینو ساختم



تاریخ : چهارشنبه 10 تیر 1394 | 19:28 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات

خودم اینو ساختم:



تاریخ : چهارشنبه 10 تیر 1394 | 19:27 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات


http://hw11.asset.lenzor.com/lp/8387048-7442-l.jpg

تاریخ : چهارشنبه 10 تیر 1394 | 19:24 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات

زن عجله داشت تا به قرار هفتگی اش برسد. پوشیه اش را مرتب کرد و به راهش ادامه داد . کمی آن طرف دو تا دختر توجهش را جلب کردند. پوشش نامناسب و آرایش عجیب شان باعث شده بود که زن بی خیال عجله ای که داشت بشود و قدم هایش را آهسته تر کند . پسر جوانی خودش را کنار آن دو دختر رساند و شروع کرد به خندیدن و حرف زدن و شماره دادن . دخترها هم بدشان نمی آمد و مقاومتی نمی کردند .

زن انگار یادش آمده باشد که عجله دارد ، چشم از صحنه ی ناهنجاری که می دید برداشت و قدم هایش را تندتر کرد. یکدفعه مردی با سرعت زیاد جوری از کنارش عبور کرد که نزدیک بود با او برخورد کند . زن چادرش را روی پوشیه اش مرتب کرد وبه تندی به سمت مرد برگشت . قبل از آنکه زن اعتراضی بکند ، مرد جوان دستش را روی سینه اش گذاشت ، کمی خودش را به نشانه ی ادب و احترام خم کرد و در نهایت متانت درحالیکه چشمانش به نشانه ی ادب به پایین دوخته شده بود گفت : شرمنده ام خانم ببخشید متوجه شما نشدم .

زن سرجایش خشک شد . این مرد جوان همان کسی بود که چند لحظه قبل داشت با آن دخترها باجسارت و شوخی رفتار می کرد.





تاریخ : چهارشنبه 10 تیر 1394 | 19:20 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات

http://hw11.asset.lenzor.com/lp/9097558-3252-l.jpg



تاریخ : چهارشنبه 10 تیر 1394 | 19:17 | نویسنده : گلبرگ سمائی | نظرات

تعداد کل صفحات : 19 :: ... 4 5 6 7 8 9 10 ...

  • paper | بک لینک | فروش لینک
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات