˙·٠•●❤ حاملان عشق ❤●•٠·˙
از دل غم گرفته ات بگو ... گوش کن! صدا ... صدای توست! 
نویسندگان
ابر برچسب ها

دلمیخواد خودمو محکم تو بغل بگیرم 

بابت تموم حرفای نگفته ای که تلمبار شده گوشه ی دلم 

بخاطر هر چیزی که بودنش یا نبودنش آزار دهنده س 

دلم میخواد به خودم بگم الهه؟ بخدا من میدونم سخته 

منم که میفهممت ، میبینم روزاتو ، سختیاتو ، اذیت شدنا رو ، محرومیتا رو 

من شاهد همه ی زندگیتم 

میدونم از حرف زدن لبریزی 

میفهمم که میفهمی اما به زبون نمیاری 

گاهی احساس میکنم هیشکی لیاقت تنهایی های تو رو نداره 

الهه ی عزیزم ، دیشب حال خوبی نداشتی پا گذاشته بودی توی ورودیِ یه حس و حال آشنا 

همونوقتایی که شکننده میشی و دلت میخواد یکی باشه تا بی دغدغه براش حرف بزنی 

و امشب ... 

من میبینم که خسته ای 

فقط یک ماه دووم بیار عزیزم 

ازین شهر میبرمت 

خدا کمکم میکنه و ازینجا میریم 

دوست دارم ... عسلم




[ دوشنبه 25 مرداد 1395 ] [ 10:04 ب.ظ ] [ Elahe ]

جمعه ست و من حوصله م سررفته ، دلم ددری میخواد ، حتی شده یه پیاده روی ساده!

خب باید بگم که عزم سفر کردم ، قصد دارم برم بیرجند برای کار ، تحصیل و ... زندگی. با عاطی هماهنگم ، خب باید یه برنامه بریزم و کارای ناتمومم رو انجام بدم ، اونایی که لازمه رو ببینم و اگه لازمه جایی برم ، برم.

فعلا همینا!




[ جمعه 8 مرداد 1395 ] [ 01:02 ب.ظ ] [ Elahe ]

حالم بد شده ...

سرم ، نمیدونم چجوری توصیفش کنم ، بلند که میشم یاری نمیکنه انگاری از اکسیژن تهی شده ، انگار که مغزت رو داره له میکنه ... عجب دردی!

آخ امشب گریه م گرفت از این وضعیت ، از این بلاتکلیفی ، از این روزایی که معلوم نیس تهش کجاس

آخ از این روزا

آخ از این روزا ...





[ دوشنبه 4 مرداد 1395 ] [ 08:00 ب.ظ ] [ Elahe ]

برام هیچ حسی شبیه تو نیست / کنار تو درگیر آرامشم

امشب شب خوبیه ، نمیدونم چرا ولی عصری با الهام رفتیم بیرون ، مغازه های زیادی رو سر زدیم ، خیلی چیزا رو از نظر گذروندیم و ...

خب یه چیزایی پسندیده شد ، یادم رفت بگم ، رفته بودیم واسه آجیش فاطمه هدیه بخریم

مانتو و کفش

بگذریم؛امروز حالم خوب نیس ، سرم یه جوریه ، انگار داره تومور میسازه

وای ... دلم واسه ملودی تنگ شد یهو ، وقتی میگفت مادر ...




[ شنبه 2 مرداد 1395 ] [ 09:13 ب.ظ ] [ Elahe ]

دلم ... بغض عجیبی گرفته ، چرا؟!

چه شبی بود ، شبِ گذشته ، پر از جریان ... یاد استاد عزیزی افتادم!

خداروشکر که قرصای جدید ، واسه گریه کردن اذیتم نمیکنه و خیلی راحت ، حتی بدون اجازه سرازیر میشن از گوشه ی چشمام و من ... انگار سبک تر میشم و ... شاید دل نازک تر!

شبِ عجیبی بود ، پر ماجرا و ...

امشب ، یه دلِ سیر ، خودمو شناختم!




[ جمعه 1 مرداد 1395 ] [ 03:47 ق.ظ ] [ Elahe ]

امروز پنج شنبه بود ، با زهرا رفتیم بیرون ، پارک مسجد جامع

خوب بود هوا ، خنک بود و چسبید اول صبحی_اولِ صبحی یعنی ساعت نه به بعد!!!

نشستیم رو چمنا ، حس دانشگاه اومد تو وجودم ، و یاد دورهمی خودمون چهارتا

دلم واسه دانشگاه تنگ میشه!

بگذریم ؛ با زهرا راجب کافکا حرف زدیم و افکار عجیب و غریبش و من تقریبا هیچی نفهمیدم

دنیای جالبیه ، هرکی توی لاک خودشه و از همه مهم تر ، هرکی فقط لاک خودشو قبول داره

این وسط بعضیام پیدا میشن که از لاک بقیه خوششون میاد و ازش یادگاری میگیرن

روز خوبی بود احساس کردم زهرا هم راضیه ، امروز حالش از دیروز بهتر بود خداروشکر

و الهام... امروز عصر دمق بود ، حالا بماند چرا

خواهر خوبیه ، برای فاطمه و برادراش

مث یه حامی ، یه مراقب و یه دلسوز

وای ، یادم افتاد ، دیشب یه خواب عجیب دیدم ... جالبه آخه مدت هاس خواب نمیبینم

شبه ... آخرِ شبه

و من منتظرم زهرا جواب پیاممو بدم

و همینطور الهام!




[ پنجشنبه 31 تیر 1395 ] [ 10:20 ب.ظ ] [ Elahe ]

اولین ساعات روزه

از خواب بیدار شدم بابت تشنگی عجیبی که افتاده بود به جونم

یه لیوان آب خنک ، آرومم کرد

و الان باز منم و تنهایی شب

و سکوتِ .... امممممم شاید اذیت کننده ، شاید بی مثال و شاید خواب آور

دو روزه حال جسمیم همچین رو به راه نیس!با شروع قرصای جدید یکم سیستمم بهم ریخته

روزام ، با افکار جدید همراهه

با دریچه های جدید رو به دنیا

با مغز دوم!

و امروز ...

قطعا ...

خوابم میاد!




برچسب ها: روز نوشت،
[ چهارشنبه 30 تیر 1395 ] [ 01:19 ق.ظ ] [ Elahe ]

امروز یه روز خوب بود

روز شروع درمان جدیدم

و روز اومدن بتول جون و برادرشون ، احمد آقا

روز خوابیدنِ زیاااااد

یه ریز خواب بودم

یعنی صبح بلند شدم ، صبحونه بعد قرص دوباره گرفتم خوابیدم

فردا با زهرا میرم بیرون

به الهامم گفتم ، نمیدونم میاد یا نه

تصمیمای جدیدی گرفتم و فکرای خاصی تو سرمه

خیلی خوبم و پر از ایده

دیروز با استاد نشستیم حرف زدیم

خیلی خوب و پربار بود ، خیلی سوالام جواب داده شد و خیلی چیزا برام روشن شد

دلم واسه بچه های اردو تنگ شده

دیشب خوابشونو دیدم




برچسب ها: روز نوشت،
[ دوشنبه 28 تیر 1395 ] [ 05:13 ب.ظ ] [ Elahe ]
قصه ی نا تموم ما آواره موند!
چند ماه از روز تشكیل اینجا میگذره
دقیقا نمیدونم چقدر ...!
دلم گرفته
اینجا رو واسه آدمایی ساختم كه الان نیستن!
واسه كسانی كه ...
این جا رو نگهش داشتمتا به كسانی برسه كه لیاقتشو دارن
هر كی موند ، لایق بود



[ شنبه 24 مرداد 1394 ] [ 05:53 ب.ظ ] [ Elahe ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

هر که آید گوید :
گریه کن ... تسکین است
گریه آرام دل غمگین است
چند سالی است که من می گریم
در پی تسکینم
ولی ای کاش کسی می دانست
چند دریا
بین ما فاصله است
من و آرام دل غمگینم
آمار سایت
بازدیدهای امروز : نفر
بازدیدهای دیروز : نفر
كل بازدیدها : نفر
بازدید این ماه : نفر
بازدید ماه قبل : نفر
تعداد نویسندگان : عدد
كل مطالب : عدد
آخرین بروز رسانی :
کسب درآمد
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات