ســـــلطان دلـــــــــــــــــــم ♥


  

تمام لذت دنیایم همین است که مولایم امیر المومنین است

 

از اینکه به وبلاگم اومدید خیلی ممنونم

حتما  مطالب قدیمی که  در صفحه های بعد است  هم ببینید

خواهشن  نظر  یادتون  نره


آنقدر خوب که با هر مقدار بار سنگین گناه ، اگر پشیمان شویم و توبه کنیم باز هم مهربانانه ما را می بخشد

و آنقدر بخشنده است که باز فرصت جبران را در اختیارمان می گذارد

آری خدای خوبی داریم

خدایی که مشتاقانه ما را می نگرد

با چنین خدای بخشنده و مهربانی ؛ ناامیدی از درگاهش معنایی ندارد


نوشته شده در دوشنبه 1393/01/4 ساعت 15:00 توسط حسین رضا ·٠•●♥دلنوشته ها♥●•٠· | |

ﮔﺎﻫـﮯﺣﺘـﮯ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﺭﺍﻧـﮕﺎﻩ ﮐـﻨـــﻢ ،

ﮐﻪ ﺑـﺒـﯿـﻨـﻢﺟـﺎﻡ ﺧﺎﻟﯿـﻪ ، ﯾﺎ ﻧـﻪ !؟...


نوشته شده در چهارشنبه 1396/02/6 ساعت 18:10 توسط حسین رضا نظرات | |

درغروب سخت دنیا یاد یاران میکنم

درکویر خشک و سوزان رقص باران میکنم

زندگی مرگ است و مرگ هم زندگی

پس درود برمرگ و مرگ بر زندگی . ..


نوشته شده در چهارشنبه 1396/02/6 ساعت 18:04 توسط حسین رضا دلنوشته ها | |

خدایا دلم خونست...
یا بگزار پیشش بمانم...یا پیش تو بازگردم


نوشته شده در چهارشنبه 1394/06/25 ساعت 19:30 توسط حسین رضا نظرات | |



وقت رفتنه... 

 تو دیگه منو نمیخوای..
 
وقت جدایی... 
 
پای رفتن نیست... 
 
اما باید رفت... 
 

نمی دانم كجا برم... 
 
اما می روم... 
 
باید برم... 

چون تو دیگه منو نمیخوای..
  
 
کوله بارم رو بستم... 
 
ولی دل کندن سخته!!! 

رسم عاشقی اینه... 
 
جدایی از کسی که دوستش داری!!! 
 
سخته ... 
 
دلم برات تنگ میشه...




میدونی؟فقط در حسرت این بودم یه بار بهم بگی کجایی چرا نمیای ببینمت

دیدن عکست تمام سهم من است
از “تو ”
آن را هم جیره بندی کرده ام
تا مبادا
توقعش زیاد شود!
دل است دیگر . . .

ممکن است فردا خودت را از من بخواهد!


نوشته شده در یکشنبه 1394/06/8 ساعت 10:11 توسط حسین رضا نظرات | |

مرد و مردانگی افسانه شد....

مرد فقط اقا مرتضی علی



بقول استادم یه مرد
بهم نشون بده خودم زنش میشم




نوشته شده در شنبه 1394/06/7 ساعت 12:30 توسط حسین رضا نظرات | |

براستی که او لایق تعظیم است

حقا که او لایق حمد و ستایش است





به  گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا و بازنشر زیر میزی، ساکنان معبدی در «کارناتکا»ی هند، مار پنج سری را در حال پرسه زدن در حیاط پیدا کردند.

این مار عجیب‌الخلقه که هر پنج سرش تمامی اندام‌ها را به طور کامل داشت علاوه بر این‌که مردم را به وحشت انداخته بود سوژه جالبی نیز برای عکاسان شده بود.

هنوز محل زندگی این مار پیدا نشده اما دانشمندان هندی امیدوارند با بررسی این خزنده مرموز راز به وجود آمدن آن را در آینده‌ای نزدیک پیدا کنند



در مکّه دیدم
خدا چند سالی ست که از شهر ِ مکّه رفته ...
و انسانها به دور ِ خویش میگردند!
در مکّه دیدم
هیچ انسانی به فکر ِ فقـــیر ِ دوره گرد نیست!
دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان ِ خویش را بـــزُداید
غافل از اینکه آن دوره گرد، خود ِ خدا بود!

در مکّه دیدم، خدا نیست!

و چقدر باید دوباره راه ِ طولانی را طی کنم

و درهمان نماز ساده ی خویش، تصور ِ خدا را در کمک به مردم جستجو کنم
آری ...

شاد کردن ِ دل ِ مردم ، همانا برتر از رفتن به مکّه ایست

که خدایی در آن نیست ...!

تو بازی زندگی موقع یار کشی چه خوبه آدم بگه من و خدا...

شما همه.

- به سلامتی " پسری " که وقتی دل بست تا اخرش درو رو همه

بست .....



نوشته شده در شنبه 1394/04/27 ساعت 13:06 توسط حسین رضا نظرات | |

 در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست،
پس برخیز تا چنین مردمی بگریند ...


اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیازی نیست
و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید ...


ما خوب یاد گرفتیم در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیها،
اما هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم



فریب مشابهت روز و شب*ها را نخوریم
امروز، دیروز نیست
و فردا امروز نمی*شود ...


هیچ وقت رازت رو به کسی نگو؛
وقتی خودت نمیتونی حفظش کنی،
چطور انتظار داری کس دیگه ای برات راز نگه داره؟


زیباترین عکس ها در اتاق های تاریک ظاهر می ‏شوند؛
پس هر موقع در قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی،
بدان که خدا می‏ خواهد تصویری زیبا از تو بسازد.


در سخت ترین روزا ها امیدوار باش...
 زیرا زیبا ترین باران ها از سیاه ترین ابرهاست..



آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی ؛

دوست بدار !

کاری که
خدا با تو می کند ...


نوشته شده در چهارشنبه 1393/08/21 ساعت 15:13 توسط حسین رضا نظرات | |


بار اول که دیدمش تو کوچه بود...

یه لباس گل گلی تنش بود...با موهای بلند و خرمایی...

اومد طرفم و گفت داداشی؟میای باهام بازی کنی؟از چشمای نازش التماس

می بارید...خیلی کوچیک بودم اما دلم لرزید...

تو همون نگاه اول عاشقش شدم...

سه سال ازش بزرگتر بودم...قبول کردم و کلی بازی کردیم!اخرش گفت:

تو بهترین داداش دنیایی...سالها گذشت هر روز خودم تا مدرسه می بردمش...



ادامه داستان داداشــــــــــــــِ
نوشته شده در یکشنبه 1393/07/20 ساعت 14:02 توسط حسین رضا نظرات | |


گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

پرسیدند : چه می کنی ؟

پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست

 

و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و…

آن را روی آتش می ریزم !

گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است !

 

و این آب فایده ای ندارد!

گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم

اما آن هنگام که خداوند می پرسد :

 

زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

 

پاسخ میدهم : هر آنچه از من بر می آمد!




عاشق خدا هستم !!!


چون همونجایی که میتونست مچم رو بگیره :


دستم رو گرفت


(ما هم سعی کنیم دست همدیگرو  بگیریم نه مچ همدیگرو)



ســــه حرف دارد اما برای پر کردن تنهایی من حرف ندارد... \"خـــــــــــدا"



بگذار سرنوشت هر راهی که می خواهد برود, ما راهمان جداست .

بگذار این ابر ها تا می توانند ببارند !

یادت باشد ما چترمان خداست.



از تصادف جان سالم بدر برده بود
و می گفت زندگی خود را مدیون ماشین مدل بالایش است
و خدا همچنان لبخند می زد . . .



الهی در شب قبرم بسوزان /  ولی محتاج نامردان مگردان
اعطا کن دست بخشش همتت را  / خجل از روی محتاجان مگردان . . .



خدایا کمکم کن تا درهایی که به سویم میگشایی ندانسته نبندم و درهایی که به رویم میبندی  نگشایم. . .







 برای دردهایم نشانه میگزارم تا یادم بماند کجا دست خدا را نگرفته ام !



نگران فردایت نباش ، خدای دیروز و امروزت ، فردا هم هست !!!



الهی چه بی حساب و بی صدا میبخشی و ما چه حسابگرانه تسبیح ذکرمان را فریاد میکنیم و میشماریم …

نوشته شده در سه شنبه 1393/07/8 ساعت 17:32 توسط حسین رضا نظرات | |


امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چطور؟



نوشته شده در دوشنبه 1393/07/7 ساعت 17:30 توسط حسین رضا نظرات | |

انسان به واسطه ضربان قلبش زنده نیست،

حیات او به غذا و خوراک وابسته نیست،

او به لطف خدا زنده است





خدا را گفتم
بیا جهان را قسمت کنیم :
آسمان برای من ابرهایش برای تو
دریا برای من موج هایش برای تو
ماه برای من خورشید برای تو

خدا خندید و گفت :
تو بندگی کن و انسان باش همه دنیا برای تو …..
من هم برای تو



خداوند می بیند و می پو شاند...
 مردم نمی بینند و فریاد می کشند..




در مقابل تقدیر خداوند مثل کودکی 1 ساله باش . وقتی تو را به هوا می اندازد نترس و اطمینان داشته باش که تو را خواهد گرفت...

نوشته شده در دوشنبه 1393/07/7 ساعت 03:03 توسط حسین رضا نظرات | |

خدایا ، کمک کن دیرتر برنجم ، زودتر ببخشم ، کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم.



برکت پروردگار مثل باران است .
اگر میبینی خیس نمیشوی جایت را عوض کن...



بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید

دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که
اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد . . .



خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است
تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم . . .



خدایا دل مرا آنقدر صاف بگردان
تا قبل از پایین آمدن دستم دعایم مستجاب گردد . . .




هر که منظور خود از غیر خدا می طلبد

چون گدایست که حاجت ز گدا می طلبد




نوشته شده در چهارشنبه 1393/07/2 ساعت 08:40 توسط حسین رضا /دلنوشته ها/ | |


خدایا

من چیزی نمیبینم

آینده پنهان است

ولی آسوده ام ،

چون تو را می بینم

و تو همه چیز را . . .

آرزو هات را یه جا بنویس و یکی یکی از خدا بخواه

خدا یادش نمیره ولی تو یادت میره چیزی را که الان داری آرزوی دیروزته



خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است
تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم . .



گاهی وقتا خدا درها را میبنده و پنجره ها را قفل میزنه زیباست اگه فکر کنی شاید بیرون داره طوفان میاد و میخواد ازت محافظت کنه




خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد:

او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد.

او میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد.

او می گوید صبر كن و بهترین را به تو می دهد.



من وخدا هر روز صبح فراموش میکنیم
.
.
.
.
او خطای من و من لطف او را…


نوشته شده در شنبه 1393/06/15 ساعت 19:39 توسط حسین رضا نظرات | |


رستگـار نمیشوندمـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل

غضب خـالق خریدند

امام حسین (علیه السلام)

براى‌ دنیایت‌ آنچنان‌ رفتار کن‌ که‌ گویا براى‌ همیشه‌ زنده‌اى‌ ، و براى‌ آخرتت‌ چنان‌ رفتار کن‌ که‌ گویا فردا خواهى‌ مرد...

امام حسن (علیه السلام)

 



نوشته شده در یکشنبه 1393/04/15 ساعت 02:04 توسط حسین رضا نظرات | |


الهی در شب قبرم بسوزان /  ولی محتاج نامردان مگردان


عطا کن دست بخشش همتت را  / خجل از روی محتاجان مگردان . . .

آنهایی که به بیداری خداوند اعتماد دارند ، راحت تر می خوابند . . .


خداوندا، مگذار آنچه را که حق می دانم
به خاطر آنچه که بد می دانند، کتمان کنم . . .



نوشته شده در یکشنبه 1393/04/15 ساعت 02:03 توسط حسین رضا نظرات | |

خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است

تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم . . .



آرزو هات را یه جا بنویس و یکی یکی از خدا بخواه

خدا یادش نمیره ولی تو یادت میره چیزی را که الان داری آرزوی دیروزته



خود را ارزان نفروشیم
درفروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند
قیمت = خدا



نوشته شده در دوشنبه 1393/02/8 ساعت 21:39 توسط حسین رضا /دلنوشته ها/ | |

خدایا

خواستم بگویم تنهایم

اما نگاه خندانت مرا شرمگین کرد

چه کسی بهتر از تو



زَهر است عطای خلق هرچند که دوا باشد!

حاجت از کی طلبی جایی که خدا باشد ؟




خدایا !
سنگین آمده ام و با کوله باری از گناه ، سبک بازم گردان !

سبک آمده ام و با دستهایی تهی ، سنگین بازم گردان!




گفتم خدایا همنشینم باش گفت: من مونس کسانی هستم که مرا یاد کنند!
گفتم چه آسان به دست می آیی؟!
گفت: پس آسان از دستم نده!




کار خدا نشد ندارد،
او خوب می داند چطور در و تخته را به هم جور کند
خواسته هایت را به او بسپار،
او حتما راهی برای رسیدن، به تو نشان خواهد داد...




خدایـــــــــــــا

بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم

بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم

بابت لحظات شادی که به یادت نبودم

بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم

بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم

مرا ببخش...



وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی .. نترس!
تو برنده ای .. آخه خدا همیشه دوتا دستش برای تو پُره ...



نوشته شده در یکشنبه 1393/02/7 ساعت 07:53 توسط حسین رضا نظرات | |

همه را صدا زدم جز خدا …
هیچکس جوابم را نداد جز خدا …




ﻧﮕﺮاﻥ ﻓﺮﺩاﻳﺖ ﻧﺒﺎﺵ
ﺧﺪاﻱ ﺩﻳﺮﻭﺯ و اﻣﺮﻭﺯﺕ , ﻓﺮﺩا ﻫﻢ ﻫﺴﺖ
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﻧﮕﺎﻩ ﺧﺪا . . .




به آنان که در زمین اند رحم کن
تا کسی که در آسمان است به تو رحم کند . . .



خدای من
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی
میان این دو گمم
هم خود را و هم تو را آزار میدهم
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ”
خدایا هیچ وقت رهـــایم نکن . . .



توهدفی ، من دنبال توام

تو معبودی ، من عبد توام

توعشقی ، من عاشق توام

تو نوری ، من شب پره توام

تو بال باش ، من پرنده ام

تو ارباب باش ، من برده ام

تو همراه باش ، من رونده ام

تو ناز باشی ، من نیازم

تو آوازباشی ، من یه سازم

خدایا فقط باش ، که بی تومی بازم . . .

یوسف مى دانست تمام درها بسته هستند اما به خاطر خدا و به امید او حتی به سوی درهای بسته دوید و تمام درهای بسته برایش باز شد …
“اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شدند ، به طرف درهای بسته بدو چون خدای تو و یوسف یکیست”

همیشه از “چوب خدا” ترسوندنمون ولی حتی یه نفر هم به “بوس خدا” امیدوارمون نکرد !!!

کـسانی را می شناسم که با صدای بلند دعا می خوانند ولی دستشان به ستاره ای نمی رسد !
اما کسانی هستند که بی دعا با خدا دست می دهند …


نوشته شده در پنجشنبه 1393/02/4 ساعت 19:40 توسط حسین رضا /دلنوشته ها/ | |

انسان تمام خوبیها را با یک بدی فراموش میکند ؛
ولی خدا تمام بدیها را با یک خوبی فراموش میکند.




خدایا از صبرت همین بس که داری مرا تحمل می‌کنی 

از بخششت همین بس که به من ناسپاس هم روزی می‌دهی.



نوشته شده در جمعه 1393/01/22 ساعت 16:51 توسط حسین رضا /دلنوشته ها/ | |

خداوند می بیند و می پوشاند............ مردم نمی بینند و فریاد میزنند .....



اگه " به اضافه ی " خدا باشی میتونی " منهای"  همه چیز زندگی کنی ...

نوشته شده در جمعه 1393/01/22 ساعت 14:54 توسط حسین رضا /دلنوشته ها/ | |

بارالها

تو نادیده می گیری

من هم نادیده می گیرم

تو خطاهایـم را و من عطاهایت را . . .


یادمان باشد:   زنگ تفریح

 خداهمیشگی نیست!  زنگ بعدی

 حساب داریم!!!



نوشته شده در جمعه 1393/01/22 ساعت 14:44 توسط حسین رضا /دلنوشته ها/ | |

 خداوندا تو خیلی بزرگی و من خیلی کوچک

   ولی جالب اینجاست که ....

      تو به این بزرگی من کوچک را فراموش نمیکنی ؛

            ولی من به این کوچکی تو را فراموش کرده ام . . .

 

همیشه قدر كاری كه واسه دیگران میكنین ازشون انتظار دارین...
واسه خدا چقدر كار كردیم؟!

نوشته شده در جمعه 1393/01/22 ساعت 14:39 توسط حسین رضا نظرات | |

و عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم ، بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری ! ، بعد از چند روز به دوستی ، بعد از چند ماه به همکاری ، بعد از چند سال به همسایه ای ... اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.
بنده: خدایا ! خسته ام! نمی توانم.
خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم…
خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است
خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدایا ! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟
خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله
بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!
خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله
بنده: خدایا هوا سرد است

نوشته شده در جمعه 1393/01/22 ساعت 14:37 توسط حسین رضا نظرات | |

لحظات شادی خدا را ستایش كن

لحظات سختی خدا را جستجو كن

لحظات آرامش خدا را مناجات كن

لحظات دردآور به خدا اعتماد كن

و در تمام لحظات خدا را شكر كن::.




نوشته شده در جمعه 1393/01/22 ساعت 14:23 توسط حسین رضا نظرات | |

خدایا نگویم دستم بگیر
              عمریست گرفته ای
                             مبادا رها کنی

مطمـئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد ؛

چون در هر بهار برایت گل می فرستد و هرروز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند.

به یاد داشته باش که پروردگار عالم با این که می تواند در هر جائی از دنیا باشد ، قلــب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگوئی گوش می کند ...





نوشته شده در پنجشنبه 1393/01/21 ساعت 17:01 توسط حسین رضا نظرات | |

بخدا گفتم: " بیا جهان را قسمت کنیم، آسمون واسه من ابراش مال تو، دریا مال من موجش مال تو، ماه مال من خورشید مال تو ... ".

خدا خندید و گفت: " بندگی کن، همه دنیا مال تو ... من هم مال تو



ساحل دلت را به خدا بسپار ، خودش قشنگ ترین قایق را برایت می فرستد


نوشته شده در پنجشنبه 1393/01/21 ساعت 17:01 توسط حسین رضا نظرات | |

فقر اینه که وقتی با زنت می ری بیرون مدام بهش گوشزد کنی که موها و گردنشو بپوشونه، وقتی تنها میری بیرون جلو پای زن یکی دیگه ترمز بزنی!...

فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛

فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛

فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی

به شمارش نداشته باشی؛

فقر اینه که فاصله لباس خریدن هات از فاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه؛

فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو مجانی گیر بیاری؛

فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛

فقر اینه که ماشین ۴۰ میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛

فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی

و دارو کمک بگیری؛

فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛

فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز ایمیل چک کردن و چت کردن و موزیک گوش دادن نداشته باشی؛

فقر اینه که ماجرای عروسیه دختر خاله و ماجرای ماشین خریدن پسر خاله ات رو از حفظ باشی...اما ماجرای مبارزات ابومسلم خراسانی رو ندونی!!

فقر اینه که از زندگی پیامبران و امامان معصوم یا حافظ و شاهنامه فردوسی و مولوی و رودکی و خیام و ...چیزی جز اسمشون ندونی، اما ماجرای زندگی فلان بازیگر یا

خواننده رو دائم پیگیری کنی!!

فقر اینه که وقتی ازت بپرسن سرگرمی هات چیه؟! بعد از مدتی مکث طولانی

 بگی: مــوزیـک و چــت!!

فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب

خانواده ات بهتر باشه؛


نوشته شده در پنجشنبه 1393/01/21 ساعت 17:00 توسط حسین رضا نظرات | |

×     من درگاه آستان خدایم و این در گشوده نمی‏شود به روی کسی که مرا تکذیب کند.

×     هرگاه عالم، علم خود را تباه کند؛ نادان به آموختن روی نیاورد.

×     علم از عبادت بهتر است و اساس دین، تراز خداست.

×     نخستین مرحله عبادت، خاموشی است.

×      دوست داشتن دنیا، سر همه گناهان است

×     خوابیدن با یقین برتر از نمازگزاردن با تردید است.

×     هر کس اهل بیت (ع) را دوست بدارد پس باید فقر را چونان لباس رویین بپذیرد.

×     به خدا سوگند ما اهل بیت(ع) فقط از برزخ شما شیعیان می ترسیم.

×      بدان که تو در جستجوی دنیا هستی و مرگ در جستجوی توست.

×     هیچ شفاعت‏کننده‏ای کارسازتر از توبه نیست.

×      دست نیافتن به گناه نوعی عصمت است.

×      از دنیا بپرهیزید که در حلال آن حساب و در حرامش کیفر است.


نوشته شده در پنجشنبه 1393/01/21 ساعت 17:00 توسط حسین رضا نظرات | |

خدایا!
کمکم کن؛ پیمانی را که در طوفان با تو بستم در آرامش فراموش
 نکنم

شب های دراز بی عبادت، چه کنم

طبعم به گناه کرده عادت چه کنم

گویند کریم است و گنه می بخشد

گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم…


نوشته شده در پنجشنبه 1393/01/21 ساعت 17:00 توسط حسین رضا نظرات | |

صدور هیچ گذرنامه و ویزایی لازم نیست ، وقتی به خدا “پناهنده” می شوید . . .


نوشته شده در پنجشنبه 1393/01/21 ساعت 17:00 توسط حسین رضا نظرات | |

قالب : پیچك