رای
"
روزیـ مَن هَمـ .........
من اگر میخندم تنها به اجبار عکاس است و گرنه ……. بی تو من کجا خنده
کجا!!!!!
مادر
مرا ببخش!!!
درد بدنم "بهانه" بود
کسی رهایم کرده
که صدای بلند گریه ام
یشتـــر مــواقــع پشتــــ جملــه ی ...
"عیبـــــ نــداره" "مهــم نیستـــــ"
یــه دل شکستـ ـ ـ ـ ـ ـه خوابیده....
بخاطر تمام زمانهایی که بایدبودی و نبودی نمیبخشمت...
بخاطرروزهایی که بی دلیل آزارم دادی
بخاطر شبهایی که برایت اشک ریختم و ندیدی
به خاطرحسی که به بازیش گرفتی
بخاطر بغضهایی که باید درکشان میکردی و نکردی
بخاطر غروری که شکست و دلی که له شد و فریادهایی که نشنیدی...
نفرینت.... هههه نه!
نفرینت نمیکنم...
از خدا میخواهم کسی روزی تمام کارهایی که با دلم کردی
بادلت بکند... فقط همین
بــــــِہ
بَعضــــیـآم بــــــــآس گُـفـٺ:
פֿــــــوبـــــــے مـَـــگــﮧ اِیـــــבز בاشـــــت
ڪـﮧ نَـــڪَرבیـــــش
؟؟؟؟؟؟
چقــَدر
روزآے خوبِ زندگیـم زود تموم شُد ...✘
آمَد و رَفت ..
روزایـے کـ ه ذوق
دآشتَم برای صُحبَت ،بَـرآے یــک درد و دلـــ ، ✘
بـَرآے یک
"دوســـتـــت دآرَم از تـ ه دلــــــ
"....
بــــــرآے اس ام
اس بآزے هآے شــبـونـهــ...
اصـــن بـرآے
قــهرآمون که به 10 دیقه نمیکشید آشـــتــے مـیـکردیم...
بـــرآے بـگـو
ســیـبـــ گفـتنات...
روزآیـــے کـ ه
تَــلـآش کَردَم از دَستـشـوטּ نَــدَم ...✘
خَـــرآب
شــُـدَن ... !
چوטּ نَــخــوآسـتـے ... ✘
نـشُـد و
نـتـونـستَـم...
این خواسته خیلیها است اما جای نگرانی
نیست من دست از " تــو "... نمی کشم
عشق اگر عشق باشد ؛
هم خنده هایت را دوست دارد ،
هم گریه هایت را ….
هم شادی ات را دوست دارد ؛
هم غم هایت را …
هم لحظه های شادابی ات را می پسندد ،
هم روز های بی حوصلگی ات را …
هم دقایق پر ازدحامت را همراهی میکند ،
هم دقایق تنهایی ات را …
عشق اگر عشق باشد ،
هم زیبایی هایت را دوست دارد ،
هم اخم هایت را در روزهای تلخی …
هم سلامتت را می پسندد ،
هم روزهای گرفتاری و بیماری همراهی ات می کند …
عشق اگر عشق باشد ،
با یک اتفاق ،
تو را تعویض نمی کند ،
همراهی ات می کند تا بهبود یابی …
عشق اگر عشق باشد ،
هر ثانیه دستانش در دستان توست ،
در سختی و آسانی …
تا ابد
هَـمیشـه بـآیــد کـسی باشـــد
که مــَعنی ســـــه نقطـه ی
انتهـــای جملـههآیتـــ را بفهمـــد
تا بُغضهآیتـــ را قبلــ از لرزیــدن چانـه
اتـــ بفهمـــد
که
وقتی صدایتـــ لرزیـــد بفهمـــد
که اگــ
ـر ســکوتــــــــــــــ کـردی، بفهمـــــــــــد
که اگــ ـر بهانـهگیــــر شــدی
بفهمـــد
کـسی بـآشــد
که اگــ
ـر ســردرد را بهـآنــــــــــــه آوردی
برای رفتـــن و نبـــودن
بفهمـــد بـه تــوجّهـش احتیآج
داری
بفهمـــد کــــه درد داری
کـــــــــــــــــه زنــدگـــــــــــــی درد
دارد
بفهمـــد کــــه دلتـــ می خواهد
قَــدم زدن زیـــرِ بـــآران
حرف های عاشقانه
یک فنجان قهوه دو نفره را
همیشـه بایــد کسی باشـــد
حرف خاصی نیست.
آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر.
با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه.
در هوای تاریک همین
شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده
بـہ آرزوے بـَچـگـے ام رسیـבَم
...
چـقـَבر בلـَم مـےخـ ـوآسـت تــو صـَف اَوَل نـَمـآز جـَمـآعـَت بـآشـَم
ایـ ـن بـ ـار نـہ تـَنـهـ ـآ صـَفِ اَوَل ... بـَلكـہ جلـ ـوتـَ ـر ...
حـَتـے جلـ ـوتـَ ـر اَز پیـ ـش نـَ ـمـآر ...
چـِقـَבر مـُهـ ـم شـُבَم ...
هـَمـہ بـہ سـَمـتـَ ـم مـے آیـَنـב ...
روے בَسـ ـت بـُلـَنـבَم مـے كـُنـَنـב ...
یكـے فـَریـ ـاב مـے زَنـَב :
بـُلـَنـב بـِگـ ـو ... لآالـہ الا الله ...
فـَقـَ ـط بیــ ـآ ... بـوבَنـَ ـت رآ مـے خـ‗__‗ـوآهـَ ـم ...
اَمـ‗__‗ـآنـَ‗__‗ـش رآ بـُریـ‗__‗ـבه بـ‗__‗ـوב
هـَرزگـے ... سیگـآر בَسـت مـَـن نیـسـت ...
هـَرزگـے ... آرآیـِش غـَلیـظ مـَـن نیـسـت ...
هـَرزه آنیـسـت كـہ مـے بیـنـَב از غـَ ـم او سیگـآر مـے كشـَ ـم ...
مـے بیـنـَב غـَ ـم هـآیـَ ـم رآ زیـر آرآیـشـَ ـم پنـهـآن مـے كـُنـَ ـم ...
امـآ هـَنـوز هـَ ـم هـَوَس رآ بـہ مـَـن تـَرجیـع مـے בَهـَב ...
هـَرزگـے ... مـوے بـلـونـב مـَـن نیـسـت ...
هـَرزگـے ... لـَب هـآے قـرمـز مـَـن نیـسـت ...
هـَرزگـے ... سیگـآرے كـہ בَسـتـَ ـم مـے بینـے نیـسـت ...
هـَرزگـے ... لبـآس تـَنـگ و كـوتـآه مـَـن نیـسـت ...
هـَرزگـے ... جـورآب یـآ سـآپـورت پـوشیـבَن مـَـن نیـسـت ...
هـَرزگـے ... كـفـش پـآشـنـہ 7 سـآنـتـے مـَـن نیـسـت ...
هـَرزه آن مـَرבیـسـت كـہ فـكــر مـیكـُنـَב
چـون مـَن پیـآבه هـَسـتـَم وَ او سـَوآره ...
مـے تـَوآنـَב مـَـن رآ تـَصـآحـُب كـَنـَב...
هـَرزه آن مـَرבیـسـت كـہ هـنگـآم رآنـَنـבگـے ...
چشـمـَش مثـل لآشـخـُور هـآ בنبـآل בخـتـَر یـآ زَنـے
كـنـآر خِیـآبآن اسـت ...
هـَرزه یـَعـنـے تـو...! وَقـتـے كـہ بـہ בروغ گـُفـتـے ...
בوسـتـَت בآرَم وَلـے چشـمـَت بیشـتـَر بـہ پـآهآیـَ ـم بـوב ...
هـَرزه یـَعـنـے تـو...! وَقـتـے كـہ بـہ בروغ گـُفـتـے ...
تـو زَن مـَـن هـَسـتـے ... وَلـے مـے خـوآسـتـے
اَوَلیـن پـآرتـِنـِرَم בَر سـ/ك/ـس بـآشـے ...
هـَرزه یـَعـنـے تـَمـآم مـَرב هـآیـے كـہ هـَنـوز فـَرق روسـپـے
وَ كـسـے كـہ مـے خـوآهـَב خـوب بـِگـَرבَב رآ نمـے בآنـَב ...
هیـچ گـآه مـَغـرور نـَشـ ـو ...
بـَرگ هـآ زَمـآنـے مـے ریـزَن ...
كـہ فـكـر مـے كـُنـَن طـَلآ شـُבه ان ...
خـُבآیـآ ...
آغــوشـَت رآ امشـَب بـہ مـَن مـے בَهـے ؟
بـَرآے گـُفـتـَن ... چیــزے نـَבآرَم
امـآ بـَرآے شـنـُفـتـَنِ حـَرف هـآے تـو ... گـوش بسـیآر
مـے شـَوَב مـَن بـُغـض كـُنـَم ...
تـو بگــویـے : مـَگـَر خـُבآیـَت نـَبآشـَב كـہ اینگـونـہ بـُغـض كـُنـے
مـے شـَوَב مـَن بـگــویـَ ـم خـُבآیـآ ...؟
تـو بگــویـے : جـآنِ دِل ...
مـے شـَوَב بیـآیــے ؟
تــَــــــمـَــــ
בوسـت پـسـَر خـوبـہ وَلـے نـہ وآسـہ خـوآهـَر ...
مـآنـتو كـوتـآه و تـَنـگ خـوبـہ وَلـے نـہ وآسـہ خـوآهـَر ...
مهـمـونـے رَفـتـَن خـوبـہ وَلـے نـہ وآسـہ خـوآهـَر ...
لـَب پـُروتـز خـوبـہ وَلـے نـہ وآسـہ خـوآهـَر ...
لبـآس بـآز و سـكـسـے خـوبـہ وَلـے نـہ وآسـہ خـوآهـَر ...
مـشـروب خـورבَن خـوبـہ وَلـے نـہ وآسـہ خـوآهـَر ...
سـكـس یكـ نیـآزه وَلـے نـہ وآسـہ خـوآهـَر ...
تـآ 12 شـَب بیـرون بـوבَن عـآבیـہ وَلـے نـہ وآسـہ خـوآهـَر ...
پسـَرهـآے روشـَن فـكـر ایـرآن בو نـوع هـَسـتـَنـב ...
یـآ خـوآهـَر نـَבآرَن ...
یـآ هـَمـہ چیـز وآسـہ בوسـت בخـتـَرشـون خـوبـہ ...
بـہ خـوآهـَرشـون كـہ میـرسـہ فـَرق مـے كـُنـہ ...
خدا بشین باهات حرف دارم
فقط میخوام از یه روز کاری تا عمق شب رو بهت بگم
امروز دختری رو دیدم که برا خالی کردن لذتی گفت 100هزار تومن...
میدونی کجاش خیلی درد داشت؟
وقتی گفت میدونم قیمتم بالاست
ولی مادرم مریضه آمپولاش خیلی گرونه...
میخوام فرار کنم حرفاش مثل پتکی بود رو سرم
ولی انگار تمومی نداره دیدم که مامورای انتظامات برا نداشتن پولی پدری رو میندازن
تو خیابون؟
یعنی اگه پول نداری عمل نمیشی باید بمیری؟
دیگه میخوام برم داغون شدم چند متر جلوتر از بیمارستان جونی رو دیدم که آگهی به
دیوار میزد
کلیه فروشی
گروه خونی A+
بهش گفتم سلامتیت از همه اون پول پیشتر می ارزه
گفت:
ای کاش برا تفریح بود...
آهنگ صداش لحن ای کاشش انقد توش غم بود که تمام قلبم گرفت
یعنی برا چی بود!!
به راهم ادامه میدم سیگاری روشن میکنم بی هوا دختر بچه ای جلومو میگیره
آقا فال میخری؟
گفتم خودم فالم تماشا کن...
گفت تورو خدا اگه اینارو نفروشم بابام منو میزنه!!!
تصمیم گرفتم برم پارک بشینم هوا خیلی سنگین شده!
کنار پل بچه ای رو دیدم که کاسه ای جلوشه و مشق مدرسه شو می نویسه!
روی نیمکتی میشینم تو فکرام غرق شدم که پسربچه ای میگه آقا واکس بزنم
دیگه خندم میگیره میگم من که کتونی پامه!
میگه تمیز کنم!!!
میگه آقاوقتی خواهرت گشنه باشه دیگه نمی بینی کی چی پاشه...
بی هدف قدم میزنم و سیگار میکشم دیگه شب شده
به خیابون عباس آباد میرسم
اینجارو ببین همه فاحشه های شهر اینجان
ماشینای مدل بالای میبینم که صف کشیدن
آروم از کنار یکیشون رد میشم میگه 600هزار بدم سه تابیان لز هم بکنین مشروبم مهمون
من!
اون برا بدست آوردن لذتی و یه س ک س رویای
و اینا برا دردی...
کسی چه میدونه پست نقاب اینا چی مگذره...
دیگه ساعت از نیمه های شب گذشته
چندتا پسررو میبینم که به زور دختری رو میمالونن
از چشای دختر اشک میاد و اونا بلند بلند میخندن...
نمیدونم وقتی که نون تقسیم میکردن چه جور شد سهم اینا فاحشه شد!!!
روزی اینهام عاشق بودن تو بغلم کسی جون میدادن
یعنی خدا چی شد؟؟؟
خدا بشین باهات حرف دارم
آره میدونم خیلی امتحانم کردی منم همه رو رد شدم
بدون استثنا...
ولی حالا نوبت تو شده
بیا جواب بده چرا اون دختر بچه 14 ساله خودکشی کرد
چرا ها؟
برای چی پدرش برا درآوردن خرج اعتیادش به یه پیرمرد 60ساله باید بفروشه؟ها؟
اگه فرار میکرد که عاقبتی جز فاحشه گیو رفتن به دبی نداشت!
اگه هم میموند باید زیر کتک و س ک س وحشیانه اون پیرمرد میخوابید؟
توکه تو همه کتابات دم از عدالت و برابری زدی پس کو؟
بشین خدا باهات حرف دارم
باید جواب تمام سوالای این مردم که تو زندگیشون هزارتا بدبختی دارن بدی؟
خدا بشین باهات حرف دارم
باید بگی سهم ما سهم اون بچه ها از این زندگی چیه؟
دیگه وقت جواب دادنه؟
تاکی عینک خوش بینی بزنیم بگیم همه چی عالیه؟
چشم ببندیم،دل خوش کنیم به فردایی روشن!
دیگه خسته شدیم ازبس شبا بالشتو محکم بغل کردم گریه کردیم برا غم بی کسی مون؟
راستی نگفتی همه سرپناه دارن؟
آره خدا بشین باهات حرف دارم
تَڪـ בرختمـ سوختــ...بگذآر جَنگل بسوزَב.
خــُـבآیـــآ...رِحمـ ڪـُטּ. . .
مـטּ آنقــבرهــآ هَمـ ڪہ تـو فِكــر مےكنـے صبَور نیستَمـ... :(
خَسْتم
... خَستــــه اَمـ....!
اَمــّــا تَحمـُـــل مـےکُنــم...
خُــــدآیـــآ روزِگـــآرَت با مـטּ و اِحساسَم بـَــב تـــآ کـَــرב...!
کاشــ هَمیشهـ درکودکے مےماندیمـــ...
کهـ بهـ جایــِ دلــ هایِمانـــ سَرِ زانوهایمانـــ زَخمــ مےشُد...