✨♾єνєяу tιмє нєяє♾✨
comment • • شنبه 2 مرداد 1395
سلام
خوش اومدین
راستش تنها چیزی ک ازتون میخام اصلا مربوط به وب نمیشه
" اگ یه وقت کسی رو دیدین ک ناراحته یا حس خوبی ب خودش نداره تنهاش نزارین یا بهش نگین تو ک مشکلی نداری و شروع نکنین از اتفاقای بد زندگیتون براش تعریف کنین بزارین اون حرف بزنه اون حسشو بگه هیچ وقت تنهاش نزارین چون اون واقعا نیاز به کمک داره ! "
و دیگ اینکه مود من همیشه یکنواخت نیس و تغییر میکنه
+
comment • • یکشنبه 18 آبان 1399
اگه هنوز کسی به اینجا سر میزنه باید بگم برگشتم
ولی دیگه حتی حس حرف زدنم ندارم :)
#
comment • • یکشنبه 10 فروردین 1399
یعنی نمیدونم ب کرونا باید چ فحشی بدم :| ن موجوده ن انسان هیچ فحشی براش وجود نداره فقط میتونم بگم بدبختم کرد !!
ینی هوللییی شتتت اولین بد بیاری کرونا ک دور شدن عز رفیقام بود دومیش این بود ک تاریخ "بلک ویدو" یه عالمه رف عقب و مث اینکه معلوم نیست کی بیاد بعدشم ک سینگل عاری و لیدی کنسل شد !!
همه ی انیگماهای این چن ماهم کنسل شد
و مهمتر کروماتیکای لعنتی ک قرار بود 10 اپریل بیادم کنسل شد:||چ حسی داره خدایی بعد 2 سال و خورده ای منتظر بودن یهو ک آلبوم داره ریلیز میشه بخاطر ی ویروس چسکی کنسل شه و تاریخ بعدیشم مشخص نباشه؟!!!
#
comment • • جمعه 8 فروردین 1399
خب امروز 9 فروردین یا 28 مارس روزتولد یه بیبی گرله کیوته کسی ک من بهش میگم "آیدل" یا "اسطوره" کسی ک همه تحسینش میکنن کسی که خیلی قوی بوده و هست کسی ک به فکر فناشه و اوناروخیلی دوست داره
کسی ک منو از بی حوصلگی و بیکاری درآورد و ب زندگیم ی رنگ تازه داد "استفانی کیوت جرمنوتا"اون یه انجل واقعیه
تولدت مبارک "حضرت" یا شاید "کویین جدید پاپ" یا "مادر مانستر" یا "لــــیدی فاکینگ گاگا" :)
میدونی من همش آرزو میکنم یه بار از نزدیک ببینمت و بهت بگم ک وقتی همه بهم ضربه زدن این تو بودی ک بهم امید دادی و منو ب زندگی برگردوندی و وقتی همه بهم پشت کردن این تو بودی ک با حرفات و مصاحبه هات و آهنگات آرومم میکردی :)
خیلی دوست دارم چش سبز جذاب
و من عاشق این حس خوب سر صبحم ک وقتی از خواب بیدار شدم و موهام پف کردم و تو چشام اشکه و خمیازه میکشم و ب روز گندم فک میکنم و یه لبخند قورباغه ای میزنم یهو عکس تو رو رو دیوار اتاقم میبینم و با انرژی پا میشم و سوشال مدیارو چک میکنم تا خبراتو بخونم و بعدش پوکرفیسو میزارم و میرم ک لباس بپوشم و بعضی وقتا به خاطر اینکه آهنگاتو تا آخر گوش بدم دیر ب سرویسم می رسم:))
#
comment • • شنبه 2 فروردین 1399
و فقط تو بودی ک خلا درونمو درک میکردی!
و تو اونقدر خوب بودی ک من مجبور می شدم همش به جای جفتمون عوضی بازی دربیارم
#
comment • • چهارشنبه 28 اسفند 1398
اومگ!
و اینک من و خودم و لپ تابمو کلی فیلم و لحظه شماری برای ریلیز شدن دومین سینگل آلبوم و تولد لیدی و اومدن کروماتیکا وبعدش . . .
اومدن بلک ویدو و من نمیتونم صبر کنم یه حسی بهم میگه امسال بهترین سال عمرم میشه :)) میتونم بدون توجه ب حرفای بقیه کارایی ک خودم دوست دارمو انجام بدم و منتظر اجازه یا عکس العمل اونا نمونم و اینک ورژن جدید از من ک دگ قرار نی خاطراتی از دوستاش بنویسه و فقط میخواد خودش باشه و پوسترای مورد علاقش و آلبوم جدید و استریم کردن آهنگا و ام وی های یوتیوب !!
--
یادمه پارسال همین موقع اولین بار دستاشو گرفتم و شت! چه دستای زبری داشت!XD
ولی من عین کرما وول میخوردم تا دستمو ول کنه و اون فقط عین عقب مونده ها نگا میکرد کی فکرشو میکرد یه روز همه ی اونا خاطره شن
و یادمه پارسال همین موقع میخواستیم بریم قشم اون میخواست بره کربلا! وای ک چقد خندیدم بهش
دلم بَرِت تنگ شده خانوم مسخره عی ک بخاطرت با همه دعوا کردم و با خیلیا دربارت حرف زدم خیلیا با حرف ت منو ایسگا کردن ولی میدونی همشو دوست داشتم و دارم خودمو دوست دارم وقتی بهم بر میخوره ک دربارت چرت بگن اون موقع خودمو تحسین میکنم ک عصبانی میشم چون نشون میده ک من پُر اَز توعَم
امیدوارم حالت خوب باشه امیدوارم خودت اکانت تلگرامتو دیلیت کرده باشی ن اینکه بخاطر هر اتفاقی دیگه بهش سر نزدی خودش دیلیت شده باشه (وی نگرانی اش را پنهان میکند :") )
عیدت مبارک
--
عا راستی دقت کردین چقد اسکارلت جوهانسون شبیه میکس لیدی گاگا با خانوم نون کافه؟!
فک کنم کراش زدم روش
#
comment • • شنبه 24 اسفند 1398
:red_circle:درحالیکه کارشناسان و منتقدان بیلبورد، نیویورک پست و رولینگ استون در حال تحسین بازگشت گاگا و موزیک جدیدش هستند، عده انگشت شماری از بچه های مدرسه ای در ایران به علت تبعات روانی قرنطینه خانگی، با توهم کارشناس بودن از ««تمام شدن کریر گاگا»»مقاله می نویسند:grin:
عده ای که در چند سال گذشته گاگا رو برای استریم ضعیف، پرومو ها و تبلیغات ضعیف و مدیریت ناکارآمد مورد حمله قرار میدادند. الان پس از بهترین عملکرد ورودی یک سینگل گاگا بعد از ۹ سال، حالا مدیریت، تبلیغات و پرومو های قوی رو عامل موفقیت گاگا می دونند:)))
جالب این هست که هیچ کارشناسی تا به حال چنین تئوری هایی رو مطرح نکرده و از این چند نفر خواهش میکنیم خودشون رو به رولینگ استون و بیلبورد معرفی کنند.
از مانستر های عزیز خواهش داریم که به این پست ها اهمیت ندن، بلکه برای سرگرمی و خنده اونهارو برای هم فوروارد کنین و یا در توییتر انگلیسی بگذارین تا جهان هم این تئوری های مندراوردی رو تماشا کنه!
#
comment • • چهارشنبه 21 اسفند 1398
خب میدونین یه چیزی ک باید بگم اینه ک دوستا و رفیقای مجازیم همیشه پیشم بودن و هستن و اینایی ک مینویسم همش درباره واقعیته ی وقت اشتبا نشه :)
--------------------------------------
لعنت بهت! واقعا میگم! حالم از تک تکتون بهم میخوره
اگ فک میکنین با جلب توجه چیزی حل می شه باید بگم مغزتون ی مس زنگ زدس ک افکارتونم زنگ زده
اگ من میام و چیزایه خوبی رو بت میگم ک تو ذهنم اصلا لایقش نیستی! فاز ور ندار تمام اینا بخاطر اینه ک نمیخام حس بدی نسبت ب خودت داشته باشی یا برعکس احساس شاخ بودن کنی.من اینکارو می کنم چون ب حرفی ک تو پست ثابتم زدم اعتقاد دارم اگه قرار باشه پشت هم دیگرو خالی کنیم اصلا این دنیا دنیای خوبی نمی شه پس فک نکن ک اِ من چقد شاخ و خفن بودم ک مجبور شد خودش بهم پیام بده! اگه توعم یکم از این شعورو داشتی و پشت منو خالی نمی کردی اصلا یه همچین اتفاقایی نمی افتاد ولی متاسفانه تو فقط خودتو می بینی اون دوستای مشترکی ک داریم محکوم نیستن ک با ت و نظرت موافق باشن! و منم بهشون زور نمیگم و یا تهدیدشون نمیکنم اونا خودشون انتخاب کردن و فک نکن ک تو الان معصوم واقع شدی یا اونا با دیدن من تورو یادشون رفته بعلاوه من و تو هم زمان با اونا دوست شدیم پ حرفات کاملا احمقانس
میدونی چیه؟ نمیخام بگم تو فقط تظاهر میکنی ک حالت بگه چون اگه این تو ذهنم بود خودم ب حرفایی ک قبلا زده بودم عمل نمیکردم! ولی فقط میخام بدونی من کاملا می شناسمت حداقل تو این چند سال دوستی بلند مدتی ک داشتیم و می دونم ک واقعا مشکلاتت کمتر از منه!(باز منظورم این نیست ک تو مشکلی نداری یا مشکلاتت کوچیکن!)ولی خب تو واقعا تغییر کردی فک میکنی من دوس پسرتم ک با همه اخلاقات بسازم برات خرس ولنتاین بخرم یا با شکلات و گل بیام در خونتون؟! فک کردی من باید نازتو بکشم :|؟! اصلا فک کردی چ گوهی هستی؟!
تو اونقدر شعورت کمه ک حتی وقتی مث آدم بت حرفای خوبی میزنم ک لایقشم نیستی فک میکنی اوح بابا حالا چخبره؟؟؟ بهتره سوارش شم و ازش سواری بگیرم:| و من در جواب همه اینکارات میخام بت بگم میتونی بخوریش:/
من حداقل برای خودم ارزش قائلم شاید حاضر باشم برای کسی ک دوسش دارم هر کاری انجام بدم ولی واسه رفیقایی مث ت ک حتی شاید اسمشونو نمیتونی بزاری رفــیق هیچ کاری انجام نمیدم چون خودمو بیشتر از ت دوست دارم و احساساتم خودم از احساسات ت برام مهمترع و نمیدونم ک چرا بعضی وقتا انقد مهربون میشم و تمام کاراتو یادم میره
همین امثال توعن ک باعث میشن یه دختر 25 ساله انقد حال دور وریاش براش اهمیت نداشته باشه چون انقد با آدمایی مث تو برخورد داشته ک فهمیده نباید دگ به امثال شماها خوبی کنه
میفهمی ک چی میگم؟
و یا از تو بگذریم اون رفیق گرامی ک پارسال برا من تکست مینوشتی پست میکردی بعد منو اصلا یادت هس یادت هس چقد باهم پروفایل ست میکردیم چقد پست میزاشتیم همو تگ میکردیم؟
چیشد چرا هی تغییر رفیق میدی؟!
چرا همتون همش دنبال تنوع تو آدما میگردین؟ انقد براتون سخته ک با یکی شفاف باشین و باهاش تا ته خط باشین؟!
این زندگی واقعا خیلی افتضاحه!و هی هزار تا دلیل برای مردن برات میاره و بهت نشون میده
ولی من فقط الان ب یه دلیل نیاز دارم حتی ب گفتن "دوست دارم" از طرف یه آدم ک بعد از گفتن این جمله ازم درخواستی نداشته باشه!
#
comment • • سه شنبه 20 اسفند 1398
[ی تایمی لازمم تا از این سیاهی بیدار شم!]نمیدونم مشکل کجاس ؟!وقتی دورت پر ادمه و حرفات ت دلت خاک بخوره !وقتی دلت گرف تنها باشیوقتی داری از شدت عصبانیت یا ناراحتی منفجر میشی تنها باشی!وقتی اتفاق خوبی میوفته برات کسی نباشه بری با ذوق تعریف کنی براش!شاید دیگه ادما ادم نیسن!من دیگ واقعا اون بست فرندزای قدیمو ندارم عَره! فقط کافیه بهشون بر بخورده فقط کافیه خود خواه باشن فقط کافیه فک کنن شاخن فقط کافیه فک کنن لازمه هر سال دوست عوض کنن فقط کافیه خودشونو عن کنن!اوکی من مشکلی ندارم از این به بعد خودم تنهایی میمونم اصلا برام مهم نیست ک دارین چه گوهی میخورین اوکی؟ باشه دوست بمونین با اینم مشکلی ندارم اما دیگ از این روز ب بعد نگین چرا حرفاتو ب ما نمیگی چرا دیگ مث قبل نیستی چرا جلوی فلانی یه چیزای الکی میگی ! ببین من چیزای الکی نمیگم چیزایی ک نمیتونم تو چشات نگا کنم و بزنمو ب اون میگم و این ب تو مربوط نیست! و این ب این معنی نیست ک من جلوی اون ی آدم دیگم و این ب این معنی نیست ک من متظاهرم!اصلا فک کن من ی دروغگوی متظاهرم دیگ برام نیست توی مغز پوچت چی میگذره حالا شاید وقتشه دیگ بیخیال همه چی شم یهو برم و دیگ عذاب وجدان اینو نداشته باشم ک پس دوستام چی؟ میدونی چرا چون شما اینکارو باهام کردین شما منو تنها گذاشتین زمانی که من شمارو ب اون ترجیح دادم حالم از دو نفرتون واقعا این چن روز بهم میخوره ! و اصلا مهم نیست ک اینو شما میخونین یا ن شما عوضیا باعث شدین این چن روز با خودم دوباره بجنگم و اگ واقعا چیزی ب اسم موسیقی وجود نداشت من صددرصد تا حالا زنده نبودم
اوکی دیس ایز می!
comment • • یکشنبه 11 اسفند 1398
سلام
یکم زمان برد تا بتونم شاید یکم سبک پستارو عوض کنم یکم با خودم فک کردم دیدم اینطوری که نمیشه اگه بخوام اینطوری ادامه بدم فقط خودمو اذیت کردم دوست داشتنی که تهش هیچی نیست فقط عمرتو تلف میکنه ( با نوشتن تک تک این کلمه ها اشکم داره میریزه ولی خب باید باهاش کنار اومد) میدونین این حس الانم خیلی پیچیدس و شاید نتونین درکش کنین ولی اشکال نداره این چیزیه ک خودش میخواست اینکه حالم خوب باشه اینکه با خودم مشکل نداشته باشم یا با خودم نجنگم! شاید دارم دوباره به دوران اوجم برمیگردم XD
اون جاهایی ک همه چی خیلی خوب بود
عاره من میتونم
اگ نتونم تنها چیزی رو ک ازم میخواد انجام بدم باید خیلی ضعیف باشم و حالم از اینکه ضعیف باشم بهم میخوره پس شاید باید دوباره خودمو پیدا کنم
مخصوصا ک ال جی سیکس اولین سینگلش ریلیز شده و دوباره کویین برگشته اونم از آدمای ضعیف خوشش نمیاد پس اگه من یه لیتل مانسترم باید قوی باشم نه؟ چون هیولاهای کوچیک جلوی هیچی کم نمیارن
دیگه ب دراما نیازی ندارم
همونطوری ک حضرت گفته " جاست دنس ویل بی اوکی"
پس میرم ک ایکس باکسو روشن کنم و ببینم ک به لیست آهنگای جاست دنس یا دنس سنترال ، "استیوپید لاو "اومده ک یکم حال کنم یا ن!
------------------------------
گیف میگه : دونت فل این لاو :| یح مرسی!
#
comment • • چهارشنبه 7 اسفند 1398
شب بود خیلی خوابم میومد ساعت حدود 11 بود و حال و حوصله هیچی رو نداشتم حتی فکر کردن به تو
پریدم تو تختم پتو رو تا روی چشمام بالا کشیدم چن دقیقه ای گذشت و دیدم خوابم پریده و خوابم نمیبره نمیدونستم چیکار کنم کل خونوادم خواب بودن و نمیتونستم وای فای لعنتیو روشن کنم و ی فیلم ببینم تصمیم گرفتم هدفونمو بردارم و چن تا آهنگ گوش بدم میدونستم ک اگه آهنگ گوش بدم نمیتونم مغز و قلبمو کنترل کنم تا تورو یادم نیاد ولی خب کاریش نمیشد کرد از هیچی بهتر بود
آهنگ اولیو پلی کردم حدس میزنی کدوم آهنگ بود؟! همونی که باهاش میخوندی من حالم از سبک و خواننده اون آهنگ بهم میخورد اما به خاطر اینکه تو اونو دوست داشتی اون آهنگو گذاشته بودم جزو 10 تا آهنگ پلی لیستم ،پلی لیستی ک همه ی آهنگاش خارجی بود بجز دو سه تا آهنگ ک همش عم تو دوست داشتی . اون قسمتش ک تو باهاش زمزمه میکردی اومد " ای درد دیدی به استخوان رسیدی؟" هیچ وقت نفهمیدم اون روز چرا اینو خوندی نمیتونستم و نمیتونم درک کنم چطور اینو خوندی خیلی برام عجیب بود ک توعم با وجود این همه آدم ک دوست دارن انقد تنهایی
هدفونو خاموش کردم و تمام مدت به تو فک میکردم و عین مرده ها ب دیوار اتاقم زل زده بودم
#
comment • • چهارشنبه 7 اسفند 1398
+ ببین من فقط دلم میخواد خوشحالش کنم. دلم میخواد دلشو بدست بیارم، کمکم میکنی؟ شنیدم تو خیلی این چیزارو میدونی، بهم راهشو میگی؟ نمیدونم باید چیکار بکنم، میترسم یه چیزی بگم و اون خوشش نیاد.
- خب! اول بهم بگو موهاش بلونده یا تیره، چشمهاش سبز یا مشکی؟
+ مگه فرق داره که موهاش تیره باشه یا روشن؟
- آره! معلومه که فرق داره کودن! حالا بهم بگو!
«دلم نمیخواست براش توضیح بدم، میترسیدم اونم عاشقش بشه. باربارا پالوین رو آوردم توی ذهنم و شروع کردم به توصیف کردنش.»
+ خیله خب! چشمهاش آبی روشن، موهاش هم بلوند. حالا که بلونده چی میشه؟
«داشتم مثل سگ دروغ میگفتم.»
- زنایی که موهاشون بلونده از آدمهای خاص خوششون میاد، اگه میخوای دلشون رو ببری باید خاص باشی. خودت رو توی آیینه نگاه کن، این چه موهاییه! اونا از آدمهای مرتب خوششون میاد. باید بیشتر به خودت برسی، بهجای خریدن اون کتابای چرت و پرت، چند دست لباس مارک بخر و شسته رُفته تر برو پیشش.
«من واقعا خوشم نمیومد با لباسام دلشو بدست بیارم. چرت و پرت میگفت، اما جوری سرمو تکون میدادم که مثلا حرفاش رو قبول دارم.»
«دلم براش سوخت. میخواستم بهش بگم که دروغ گفتم،میخواستم بگم اون با چشماش جادو میکنه، مثل ساحرهها! ولی خودم رو لو ندادم.»
- خب! اول بهم بگو موهاش بلونده یا تیره، چشمهاش سبز یا مشکی؟
+ مگه فرق داره که موهاش تیره باشه یا روشن؟
- آره! معلومه که فرق داره کودن! حالا بهم بگو!
«دلم نمیخواست براش توضیح بدم، میترسیدم اونم عاشقش بشه. باربارا پالوین رو آوردم توی ذهنم و شروع کردم به توصیف کردنش.»
+ خیله خب! چشمهاش آبی روشن، موهاش هم بلوند. حالا که بلونده چی میشه؟
«داشتم مثل سگ دروغ میگفتم.»
- زنایی که موهاشون بلونده از آدمهای خاص خوششون میاد، اگه میخوای دلشون رو ببری باید خاص باشی. خودت رو توی آیینه نگاه کن، این چه موهاییه! اونا از آدمهای مرتب خوششون میاد. باید بیشتر به خودت برسی، بهجای خریدن اون کتابای چرت و پرت، چند دست لباس مارک بخر و شسته رُفته تر برو پیشش.
«من واقعا خوشم نمیومد با لباسام دلشو بدست بیارم. چرت و پرت میگفت، اما جوری سرمو تکون میدادم که مثلا حرفاش رو قبول دارم.»
«دلم براش سوخت. میخواستم بهش بگم که دروغ گفتم،میخواستم بگم اون با چشماش جادو میکنه، مثل ساحرهها! ولی خودم رو لو ندادم.»
#
comment • • سه شنبه 6 اسفند 1398
اونروز هوا بارونی بود و من تازه از خواب بیدار شده بودم. اگه بارون نمیاومد معلوم نبود ساعت چند از تختم میاومدم بیرون. سردرد شدیدی داشتم. یادم اومد بخاطر حملهی عصبیِ دیشبش بوده. دستمو بردم بیرون از پنجره، با خودم گفتم شاید خدا هم افسرده شده. بعد سعی کردم دونههای بارونو بشمارم ولی خیلی زیاد بودن. حتی زیادتر از اشکایی که شب قبلش ریخته بودم. آدمای کمی از پشتِ پنجرهی اتاقم دیده میشدن و این خوشحالم میکرد. باد میزد توی صورتم و بوی خاک خیس خورده رو میآورد توی اتاقم. ولی این جور چیزا نمیتونستن باعثِ بهتر شدنِ حالم بشن. من اون لحظه فهمیدم آدم برای خوشحال بودن، به چیزایی بیشتر از عوامل بیرونی نیازمنده. فهمیدم اگه حالم خوب نیست، بخاطر اینه که یه چیزی از درونم مشکل داره و من باید دنبال راهی باشم تا درونم رو خوب بکنم. پس دست از شمردنِ دونههای بارون برداشتم و پنجره رو بستم. برای خودم چای دم کردم و سه تا کاغذ سفید گذاشتم روی میز. سعی کردم هرچیزی که توی ذهنم بود رو بکشم. هرچیزی که اذیتم میکرد و هر احساسی که باعث میشد من حال خوبی نداشته باشم. همشونو به شکل خط کشیدم. وقتی تموم شد هرکدومشون شبیه یه چیزی شدن، هرکدومشون یه شکل متفاوت داشتن و اون وسط حسی که از دوست داشتنِ تو داشتم از همه زشتتر شده بود. چون حسِ تو بیشتر از تمومِ خطهایی که روی کاغذ بودن اذیتم کرده بود. سه تا کاغذ رو چسبوندم به دیوار و دوباره سه تای دیگه آوردم تا تموم حسای خوبمو هم بکشم. شروع کردم. خیلی جالب شده بود. میدونی اون وسط چی از همه شکلِ قشنگتری داشت؟ بازم دوست داشتنِ تو! این سه تا کاغذ رو هم چسبوندم بالای قبلیا. یکم نگاهشون کردم، بعد یه دونه کاغذِ دیگه آوردم و تصمیم گرفتم تلفیقی از چیزایی که آزارم میدن و چیزایی که حالمو خوب میکننو هم بکشم. وقتی تموم شد با دقت نگاهش کردم، یکم شبیه خودم شده بود. این کاغذ رو هم چسبوندم بالای سه تای قبلی. چند ساعت زل زده بودم بهشون. بعد با خودم به این نتیجه رسیدم که من باید تموم اون شکلهای عجیب غریب و زشتِ سه تا کاغذِ اولم رو تحمل کنم تا به چیزی که باید باشم برسم. باید تموم چیزایی که اذیتم کردن رو بپذیرم تا رشد کنم. رفتم جلوی آیینه و خودمو بررسی کردم. تموم اون خطهارو توی وجودم دیدم، من ترکیبی از تموم اون شکلها بودم. خطهایی که اگه وجود نداشتن، منم وجود نداشتم. یه مدت بعد از اونروز حالم خیلی بهتر شد. و این اتفاق میتونست خیلی زودتر برام بیوفته، فقط کافی بود خودم و تموم اتفاقایی که برام افتاده بود رو بپذیرم.
#
comment • • سه شنبه 6 اسفند 1398
نمیدونم واقعا چه وضعیتی که توش گیر افتادیم!
الان وات پد یا توییرو چک میکنم همش یه سری آدمو میبینم ک نوشتن حسودیم میشه به کسایی که میتونن بخندن یا خدایا چرا من و از اینجور چس ناله ها و حرفایه عجیب و غریبی ک بعضی وقتا خود منم ازش استفاده میکنم. نمیدونم چطوری میتونیم همدیگرو قضاوت کنیم یا بگیم این خوبه اون خوبه همه خوبن فقط هرچی بدبختیه مال منه فقط منم ک زندگی انقد برام سخت میگذره و ... خیلی از آدمای دور و برتون حداقل دو سه باری تو زندگیشون ضربه خوردن ولی اینکه به روتون نمیارن و میخندن دلیلش این نیست ک حتما مشکلاتشون آسون بوده یا اصلا مشکل نداشتن بخاطر اینه ک اونا نگران شمان نمیخوان حتی یه لحظه حالتونو بد کنن نمیخوان حتی عامل یه قطره اشکتون باشن
نمیدونم چرا جدیدا اینجوری شدم یهو وسط متن مغزم قفل میکنه و دیگه چیزی ب ذهنم نمیرسه :/
شما مغهومو درک کنین بیخیال ادامش!
#
comment • • جمعه 2 اسفند 1398
میدونین حالا ک دارم پستای چن سال پیشو میخونم همش ب این فک میکنم ک چقد تغییر کردم چن سال پیش خیلی کمتر ناراحت میشدم خیلی کمتر ولی الان هر چیز کوچیکیو ب دل میگیرم و از رفتارای کوچیک آدما داستان می سازم واتس رانگ؟
ولی واقعا اگ یه سری اتفاقا تو زندگیم نمیوفتاد خیلی همه چی بهتر بود مثلا اگ نمیرفتم ب این مدرسه فاکی همه چی اوکی تر بود باز خوبه کسی نیستم ک کل زندگیش با مدرسه رفتن خلاصه میشه وگرنه دیگ کلا رد میدادم
چه حسی داره دنبال یه نفر بگردین ک باهاش حرف بزنین و بهتون دلداری بده درکتون کنه و اون وسطا مزه نپرونه و کسی رو پیدا نکنین؟!
همین دیشب واقعا حالم خ بد بود سوشال مدیا هارو چک میکردم تا یکی از رفیقام بهم پیام بده چته یا حداقل سر صحبتو باهام باز کنه
ولی خب کسی اینکارو نکرد
شاید زیادی نشون میدم ک خوبم و همین باعث میشه ک تو مغزشون فرو نره ک من حالم بده و نیاز ب کمک دارم !
-
از واندی ک بگذریم چن روز پیش تولد اوا مکس بود و یه موزیک ویدئو جدید داد ک پیشنهادش میکنم
کار مشترکش با الن واکر ب اسم ALONE
و برسیم ب لیدی ک با ی پسره ب اسم مایک رل زده طرف کپی ایرانیاس و فارق التحصیل هاروارد تو رشته کامپیوتره
ال جی سیکسم هنوز نیومده و فعلا مشغول کارای برند آرایشی جدیده (هر روز کیوت تر از دیروز!)
آهنگ جدید سم اسمیتم پیشنهاد میکنم to die for
بیلی عم آهنگ جدید داده no times to die
دنس مانکی ــرم گوش بدین خوبه :)
#
comment • • جمعه 25 بهمن 1398
من خیلی دوست دارم شایدم یکم بیشتر از خیلی
فک میکردم خیلی راحت میتونم خودمو تو قلبت جا کنم یا یه ردی رو قلبت بزارم تا منو هیچ وقت فراموش نکنی اما نشد الان یه سال و خورده ای میگذره که من تصمیم گرفتم واقعا بهت نزدیک شم نه اینکه از دور نگات کنم یادمه شب ساعت ۱۱ بود به خودم قول دادم اگه اون میتونه تو قلبت باشه منم میتونم مگه من چی کم دارم؟ گذشت و من هر روز میگفتم حتما فردا موقعیت بهتری میشه
از یه جایی به بعد خواستم فراموشت کنم ولی بازم نشد بازم شب ساعت ۱۱ بود و به خودم قول دادم فراموشت کنم گریه کردم ولی نشد هیچ وقت نشد
هنوزم نشده....
هر روز میبینمت ولی اون آدم قبلی نیستی و منم اون آدم قبلی نیستم هر دومون تغییر کردیم ولی تو بیشتر و تو فک میکنی من بیشتر خیلی همه چی در همه یه مغز شلوغ و داغون
من انگا روح از تنم چن ساله ک رفته ...!