هوای دلم
هوای حوصله ام
هوای تنهائی ام...
همه هواها
بس ناجوانمردانه ابریست...
مسیح من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو درباره وبلاگ مطالب اخیر آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ
سه شنبه 14 خرداد 1392 :: نویسنده : Elham khamoosh
که تو آن هوشی و باقی هوش
پوش خویشتن را گم مکن یاوه مکوش برنامه" گنج حضور" برنامه ای است عرفانی که سالها ست توسط استاد عزیز وگرامی وهمیشه عاشق "پرویز شهبازی" در نهایت سادگی و زیبایی کلام تهیه و اجرا می گردد. گنج حضورتفسیر غزلیات عرفای بزرگی همچون : " مولانا ؛ حافظ ؛ عطار"و..... می باشد و آن بیانگرفضای بیکران هستی که همان لحظه حال می باشد رابه ما معرفی می کند و همچنین معرفی انسانی می باشد که متعلق به آن فضا می باشد که ولی متاسقانه در حال حاضر بجای حضور در فضای گنج حضور در فضای ذهن به خواب عمیقی فرو رفته است و
برنامه گنج حضور پیغام بیداری و به حضور رسیدن ما ودر نهایت ماندن و زندگی در فضای اصل و یکتایی
رامی دهد.
در من
آویزید تا نازان شوید گرچه جغدانید ؛ شهبازان شوید
نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 5 شهریور 1396 :: نویسنده : z aria
زنــــــــدگـــــــی را نخواهیم فهمید اگر دیگر آرزو کردن و رویا دیدن را از یاد ببریم و جرات زندگی بهتر داشتن را لب تاقچه به فراموشی بسپاریم فقط به این خاطر که در گذشته یک یا چند تا از آرزوهایمان اجابت نشدند ... نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : انسانهای خوب خوشبختی را تعقیب نمیکنند درجدال برای رسیدن به خوشبختی،نیستند آنها زندگی رازندگی میکنند وخوشبختی پاداش مهربانی،صداقت ،درستکاری وگذشت آنهاست ... نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 3 تیر 1396 :: نویسنده : z aria
دوستان خوب به شما کمک می کنند تا چیزهای مهمی که گم کرده اید را پیدا کنید لبخندتان ، امیدتان و شجاعتتان… نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : هوای دلم هوای حوصله ام هوای تنهائی ام... همه هواها بس ناجوانمردانه ابریست... نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : اگر خریدنی بود می خریدم ! برای مادر ؛ کمی جوانی برای پدر ؛ عمر دوباره... و برای خودم "خنده های کودکی" نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 30 آبان 1395 :: نویسنده : z aria
نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : گاهی هم به خودت سر بزن! حالِ چشمهایت را بپرس و دستی به سر و روی احساست بکش؛ رو به روی آیینه بایست و تمام تنهایی ات را محکم در آغوش بگیر وَ با صدای بلند به خودت بگو که "تو" تنها داراییِ من هستی؛ بگو که با همه ی کاستی های جسمی و روحی ، تو را بی بهانه و عاشقانه دوست دارم ! برای خودت وقت بگذار ، با مهربانی دستت را بگیر و به هوای آزاد ببر . نگذار احساس تنهایی کنی ، نگذار ابرهای سیاه، چشمهایت را از پا دربیاورد… مطمئن باش هرگز کسی دلسوزتر از تو نسبت به تو پیدا نخواهد شد! نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 10 مهر 1395 :: نویسنده : Elham khamoosh
کمان عشق بدرم که تا بداند عقل که بی نظیرم و سلطان بی نظیرانم نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 10 مهر 1395 :: نویسنده : Elham khamoosh
از بودا پرسیدند، از این همه مراقبه و تقوا چه بدست آوردی؟ جواب داد: “هیچ!” اما چیز هایی را رها کردم و از دست دادم: خشم، نگرانی و اضطراب، افسردگی، احساس عدم امنیت و ترس از پیری و مرگ. نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 10 مهر 1395 :: نویسنده : Elham khamoosh
برگ بی برگی ترا چون برگ شد جان باقی یافتی و مرگ شد چون تو را غم، شادی افزودن گرفت روضهٔ جانت گل و سوسن گرفت آنچه خوف دیگران آن امن توست بَط قوی از بحر و مرغ خانه سست نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : پنجشنبه 8 مهر 1395 :: نویسنده : z aria
هشتم مهر ماه روز بزرگداشت عارف و شاعر بزرگ ایرانی ، جلال الدین محمد بلخی مشهور به مولانا بر عاشقانش مبارک باد نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : همیشه باید یک نفر باشد برای چشم انتظاری برای آنکه بخاطرش بیشتر تلاش کنی بیشتر مراقب خودت باشی در خیالت با او حرف بزنی و حضورش حال خوب تو را بسازد چقدر این یک نفرها مهم اند ... نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 27 شهریور 1395 :: نویسنده : Elham khamoosh
صد هزاران فضل داند از علوم جان خود را مینداند آن ظلوم داند او خاصیت هر جوهری در بیان جوهر خود چون خری که همیدانم یجوز و لایجوز خود ندانی تو یجوزی یا عجوز این روا و آن ناروا دانی ولیک تو روا یا ناروایی بین تو نیک قیمت هر کاله میدانی که چیست قیمت خود را ندانی احمقیست سعدها و نحسها دانستهای ننگری سعدی تو یا ناشستهای جان جمله علمها اینست این که بدانی من کیم در یوم دین آن اصول دین بدانستی ولیک بنگر اندر اصل خود گر هست نیک از اصولینت اصول خویش به که بدانی اصل خود ای مرد مه نوع مطلب : شعر، برچسب ها : لینک های مرتبط : مهربان خدای من این دست های خالی به سوی تو بلند میشود تو خود ای خزانه دار بخشش ها ، بهترین ها را برای ما و دوستانمان محقق کن! اگر قابل بدانی دعا میکنم هیچ بنده ای از بندگانت، عمر به بیماری نگذراند و اسیر درد و رنج نگردد … دعا میکنم شفا دهی تمام دردمند را … سلامت بدار تمام کسانی را جز تو پناه و یاوری ندارند و براستی که همه ی ما کسی جز تو نداریم … پرکن دامان کسانی را دستشان به درگاه بی نیاز توست و صبور گردان تمام منتظران و بی قراران را … نوع مطلب : دعا، برچسب ها : لینک های مرتبط : دوشنبه 8 شهریور 1395 :: نویسنده : z aria
روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید نوع مطلب : شعر، برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 6 شهریور 1395 :: نویسنده : Elham khamoosh
فرصت ،
عادتی موزیانه دارد که از در پشتی وارد می شود ، و اغلب در قالب بدشانسی یا شکست موقت خود را نشان می دهد . شاید به همین دلیل است افراد بی شماری موفق نمی شوند فرصت را تشخیص دهند. نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 6 شهریور 1395 :: نویسنده : Elham khamoosh
شکست، حقه بازی است که در پنهان سازی و حیله گری تیز است . گمراه کردن یک نفر ، آن هم هنگامی که در یک قدمی موفقیت است ، خیلی لذت دارد. نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 6 شهریور 1395 :: نویسنده : Elham khamoosh
البرت هوبارد میگوید : <<این همشه برای من یک معما بوده است که چرا مردم به عمد این همه وقت صرف می کنند و با آوردن بهانه برای پوشاندن عیوب خود، خودشان را گول می زنند . اگر همین زمان طور دیگری مورد استفاده قرار می گرفت، برای درمان عیب ها کافی بود و آنگاه نیازی به بهانه سازی نبود.>> نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : چهارشنبه 3 شهریور 1395 :: نویسنده : Elham khamoosh
فیلسوفی میگفت: این برای من خیلی عجیب بود وقتی دریافتم که زشتی ای که در دیگران میدیدم فقط بارتاب فطرت خودم است. نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : چهارشنبه 3 شهریور 1395 :: نویسنده : Elham khamoosh
زندگی صفحه ی شطرنج است ، و بازیگر مقابل شما زمان است. اگر قبل از حرکت تامل کنید، یا غفلت کنید و زود حرکت نکنید، مهره های شما به وسیله ی زمان سقوط میکنند. شما در برابر یاری بازی میکنید که بی تصمیمی را تحمل نخواهد کرد. نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : زندگی مملو از لطافتهای خداوند است بی گمان اگر گهگاه لمسشان نمی کنیم وفور آنها در پیرامون و یکنواختی دید ماست کاش با هر پلک زدن دید بهتری نسبت به اطراف پیدا کنیم… نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : مرهم بودن، چراغی است که پیش از همه خانه خود شخص را روشن می کند. حرارتی است که پیش از دستِ گیرنده، دست دهنده را گرم می کند و آواز شیرینی است که ابتدا دل خود شخص را آکنده از شادی می کند. وقتی بتوانی یک آرام بخش حرفه ای شوی،خودت تسکین می یابی. وقتی بدانی چگونه تسلای درد باشی، از دردت نوعی ابزار قدرت می سازی و نیرومند میشوی. وقتی تسلای درد بودن را بلد باشی، خدا را یافته ای و هرگز تنها نخواهی بود … نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : پنجشنبه 7 مرداد 1395 :: نویسنده : z aria
چه آسان لحظه ها را به کام هم تلخ می کنیم و چه ارزان می فروشیم لذت با هم بودن را چه زود دیر می شود و نمیدانیم که فردا می آید شاید ما نباشیم ! نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : چهارشنبه 6 مرداد 1395 :: نویسنده : z aria
دوشنبه 7 تیر 1395 :: نویسنده : z aria
حالم خوب است! هنوز خواب می بینم ابری می آید و مرا تا سرآغازِ روییدن بدرقه میکند ... نوع مطلب : شعر، برچسب ها : لینک های مرتبط : چهارشنبه 2 تیر 1395 :: نویسنده : z aria
ای که ازین تنگ قفس میپریرخت به بالای فلک میبریزندگی تازه ببین بعد ازینچند ازین زندگی سرسری؟!نوع مطلب : شعر، برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 29 خرداد 1395 :: نویسنده : z aria
هله نومید نباشی که تو را یار براند گرت امروز براند نه که فردات بخواند در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند نوع مطلب : شعر، برچسب ها : لینک های مرتبط : گله در واهمه سرگردان است دست شبدرکاران پا کشیده است زدست شهر بی عاطفه چوپان را بلعیده است دیرگاهیست که کوه از نوای نی و هی هی خالیست دیرگاهیست که دشت گله رابیگانه است چه کسی مرز جدایی را بست ریشه ی شبدرو چوپان و سپیداران را چه کسی زخمی کرد؟ گرگ ها را چه کسی وسعت داد ؟ بره ها رو چه کسی برد به مهمانی مرگ؟ چه کسی ریشه ی اهن را کاشت ؟ دم دروازه ی شهر چه کسی نیلبک چوپان را زیر پاهایش له کرد؟ چه کسی گیوه ی او را خندید؟ ای چوپان ...چوپان شبدرت را چه کسی داد به باد مشک پر شیرت را چه کسی تیغ کشید ای چوپان ! غم سنگینی بود. از تو در حادثه ی فاجعه ها کوه را دزدیدند و در این شهر فریب به تو اموخته شد کوه خم میگردد به تو اموخته که نباید به غزلخانه ی بازان پیوست ای ...چوپان درد پیوند تو با اهن و سیمان تلخ است چه کسی گفت که بیغوله ی شهر بهتر از وسعت کوهستان هاست ای چوپان ...چوپان با سرا پای دلت باور کن قله در قله کوهستان ها باز هم نام تو را میگویند گیوه ها را ورکش نیلبک را بردار راز روییدن باران با توست با نوای نی خود همسفر باران باش گله را بار دگر چوپان باش نوع مطلب : شعر، برچسب ها : لینک های مرتبط : سه شنبه 18 خرداد 1395 :: نویسنده : z aria
گاو هم که باشی ، در صورتیکه در موقعیت مناسب قرار بگیری ، کسانی هستند که تو را بپرستند.
نوع مطلب : جملات کوتاه، برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||