( دردناکـ ترینـ سکوتـــــ خیســـــــــ)
دارم هر شب میام از خونه بیرون هوای خونه سنگینه من هر شعری ک این روزا نوشتم از تو غمگینه...
هیشکس نمیداند پشت این لبخند ، غم مبهمیست که روز ها بغض میشود شبها تا سحر گــــــــــــــــــــــــــــــــریه .. "ساویسا" تو را دردنیایی دوست دارم ک نمیدانند عشق چیست!!
گرگ یعنی ارتش یک نفره! و مـــــــــــــــــــن ماندم و خدایی ک کاری به کار عشق ندارد... دل کندن اگر آسان بود "فرهاد" جای بیستون دل میکند .. happy birthday to Me ای بغض فروخفته مرا مرد نگه دار تا دست خداحاظی اش را بفشارم!
بخشیدمت اما پس از مرگم همه چیز را در مورد تو به خدا خواهم گفت! من از هجوم یه اتوبان شلوغ... دلـــــــــــت را به دستان خــــــــــــــــــــــــــــــدا بسپار ... خودش میداند چگونه دلتنگیهایت را هضم کند!!! "ســـــاویســـــا" نردبان این جهان ما و منیست "مولانا" گفته بودی که چرا محو تماشای منی وآن چنان محو ک یکدم مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا ک ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی! همه جا آرام است دل من استثناست .. چایت را بنوش روزگارا ...! تو اگر سخت به من میگیری با خبر باش كه پژمردن من آسان نیست. گرچه دلگیرتر از دیروزم... گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند... لیك باور دارم دلخوشی ها كم نیست... امشب ز کَرَم حق گُهرى داد به نرجس وز برج ولایت قمرى داد به نرجس خوش باش که حق بال و پرى داد به نرجس برخیز که زیبا پسرى داد به نرجس تولد تنهادلیل سر پا موندن جهان مبارک عمریست که از حضور او جا ماندیم باید که ز داغم خبری داشته باشد زنــــــــــــــــــــــــدگی چون قفسی ست .. قفسی تنگ پر از تنهایی! و چ خوب است لحظه غفلت آن زندانبان و بعد از آن هم پــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرواز .. از مرگ نمی ترسم من فقط نگرانم که در شلوغی آن دنیا تو را پیدا نکنم! الهه! خدا حافظ بانو .. ولی کی باورش میش؟!
ادامه مطلب
علتش پـول نبود
انعڪاسِ جُوڪ هر روز نبود
علتش، چهرهیِ ژولیدهیِ یڪ دلقڪ,
یا زمین خوردن یڪ ڪور نبود ...
من بهِ « من » خندیدم !
ڪه چو یڪ دلقڪ ِگیج
نقش یڪ خنده به صورت دارم و دلم میـــگرید ...
خندیدنت را دیدم و سوختم
خندیدن مرا خواهی دید
" وعده ما روز ســـــــــــوختنت! "
تنها ولی وحشی ..
خواب های خط خطی
در متن شب می ترسم ...
دوتا ماشین...
من و پایه خل بازیام...
گاز...
دنده 5،4،3،2،1....
بین ماشینا...
سرعت...
جنون...
یه اشتباه...
برخورد...
صدا...
دود...
آتیش...
خون...
پلیس...
آمبولانس...
بیمارستان...
اطاق عمل...
شوک...
خط صاف...
شوک...
یه خط صاف...
یه بوق ممتد...
یه ملافه ی سفید...
سردخونه...
قبرستون...
سر خاک...
صدا...
اشک...
جیغ...
گریه...
سوم...
هفتم...
چهلم...
پایه ی خل بازیام،اینبار بدون من...
و من،زیر خاک،تنها...
پایان من....
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم هر کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست ...
نگران فردا نباش
از گندمزار من و تو
مشتی کاه میماند برای بادها ...
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظرست تا که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم!
هر مرد که با خود جگری داشته باشد
حالم چو دلیریست که از بخت بد خویش
در لشکر دشمن پسری داشته باشد !
حالم چو درختیست که یک شاخه نا اهل
بازیچهی دست تبری داشته باشد
سخت است پیمبر شده باشی و ببینی
فرزند تو دین دگری داشته باشد!
تا بفهمی درد را ..
معنی برخوردهای سرد را ...
Design By : Pichak |