درباره ما
سلام
به وبلاگم خوش اومدید.
من سعی میکنم تو وبلاگم همه جور پستی بزارم.
چند تا خواهش ازتون دارم
1- نظر یادتون نره!
2- به اشخاص و ادیان توهین نکنید
3- تو نظرسنجی شرکت کنید
خیلی ازتون ممنونم و امیدوارم از مطالب وبلاگم لذت ببرید
ایجاد کننده وبلاگ : علی شنوایی
آمار بازدید
» کل بازدید ها :
» بازدید امروز :
» بازدید دیروز :
» بازدید این ماه :
» بازدید ماه قبل :
» تعداد نویسندگان :
» تعداد کل مطالب :
» آخرین بروز رسانی :
قبل از مشاهده مطالب حتما بخوانید!!
شنبه 2 خرداد 1394, 04:14 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
سلام!
به وبلاگ بَسّام خوش آمدید
از صفحه اینستاگرام من دیدن کنید
( روی آیکون اینستا گرام در بالا کلیک کنید )
لطفا قبل از مشاهده مطالب به نکات زیر توجه کنید!!
1- شرط اول ورود داشتن لبخنده (:
چون اسم وبلاگ روشه دیگه...
بسام؛ بر وزن "فعال" به معنی: بسیار تبسم کننده
2- برای هرچه بهتر شدن عملکرد وبلاگ:
الف) نظر یادتون نره!
ب) حتما پست های مورد علاقتون رو لایک کنید؛ و برعکس
ج) به پست ها از یک تا پنج ستاره، امتیاز بدید
3- برای مشاهده ی دیگر صفحات:
پس از اینکه تمام پست های صفحه ی اول رو مشاهده کردین
و به آخر صفحه رسیدین، روی بالابر کلیک کنید.
چون دکمه های تعویض صفحه در بالای صفحه قرار دارن!
شاد باشید (:
برچسب ها : علی شنوایی , بسام ,
نظر
سخنی هم بشنوید از آقای خرچنگ
دوشنبه 6 اردیبهشت 1395, 09:04 قبل از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : نقل قول,
آقای خرچنگ:
همیشه حرفی که میزنی مهم نیست،
گاهی وقتا حرفی که نمیزنی مهمه!!
برچسب ها : آقای خرچنگ , باب اسفنجی ,
دنبالک ها : دیالوگ هایی که به یاد می ماند ,
سخنرانی استیو جابز
یکشنبه 5 اردیبهشت 1395, 11:00 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
یک سخنرانی واقعا جالب از استیو جابز مدیرعامل و موسس اپل ، پیکسار و … که سال ۲۰۰۵ در دانشگاه استنفورد انجام داده.
برچسب ها : استیو جابز , سخنرانی استیو جابز , دانشگاه استنفورد ,
الو...خداجون!
یکشنبه 5 اردیبهشت 1395, 08:43 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : باریکتر از مو,
الو ... الو... سلام
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟
مگه اونجا خونه خدا نیست؟؟؟؟
پس چرا کسی جواب نمیده؟
یهو یه صدای مهربون! مثل اینکه صدای یه فرشتس ، بله با کی کار داری کوچولو؟
خدا هست؟ امشب باهاش قرار داشتم... قول داده امشب جوابمو بده.
بگو من میشنوم . کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟ من با خدا کار دارم ...
هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .
صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟
فرشته ساکت بود ، بعد از مکثی نه چندان طولانی : نه خدا خیلی دوستت داره مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟؟
بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست و بر روی گونه اش غلطید و با همان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما...
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛
بگو زیبا بگو، هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..
دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون، خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...
چرا؟این مخالف تقدیره چرا دوست نداری بزرگ بشی؟
آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ، ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟
نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟ نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟ مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.
مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم مگه ما باهم دوست نیستیم؟ پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه؟ خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟ مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ، محبوب ترین مخلوق من ... چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه... کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت
کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند . دنیا برای تو کوچک است ...
بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی ...
کودک کنار گوشی تلفن، درحالی که لبخند برلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت.
منبع: https://telegram.me/joinchat/BxpoEz0_jlFjpVmfn4rqoA
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟
مگه اونجا خونه خدا نیست؟؟؟؟
پس چرا کسی جواب نمیده؟
یهو یه صدای مهربون! مثل اینکه صدای یه فرشتس ، بله با کی کار داری کوچولو؟
خدا هست؟ امشب باهاش قرار داشتم... قول داده امشب جوابمو بده.
بگو من میشنوم . کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟ من با خدا کار دارم ...
هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .
صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟
فرشته ساکت بود ، بعد از مکثی نه چندان طولانی : نه خدا خیلی دوستت داره مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟؟
بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست و بر روی گونه اش غلطید و با همان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما...
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛
بگو زیبا بگو، هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..
دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون، خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...
چرا؟این مخالف تقدیره چرا دوست نداری بزرگ بشی؟
آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ، ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟
نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟ نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟ مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.
مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم مگه ما باهم دوست نیستیم؟ پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه؟ خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟ مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ، محبوب ترین مخلوق من ... چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه... کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت
کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند . دنیا برای تو کوچک است ...
بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی ...
کودک کنار گوشی تلفن، درحالی که لبخند برلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت.
منبع: https://telegram.me/joinchat/BxpoEz0_jlFjpVmfn4rqoA
برچسب ها : خدا ,
دنبالک ها : منبع ,
زندگی همینه!
دوشنبه 30 فروردین 1395, 09:15 قبل از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : gif (تصویر متحرک),
رفته بودم تیمارستان
از یکی از دکترا پرسیدم: از کجا می فهمید طرف نیاز به بستری داره
دکتر گفت: یک وان رو پر از آب می کنیم
بعد یک تشت و یک لیوان و یک بشقاب و یک قاشق چای خوری بهش میدیم
و ازش میخوایم وان رو خالی کنه.
-: آهان، فهمیدم؛ آدم عاقل با تشت خالی میکنه
-: نخیر! آدم عاقل در کف وان رو برمیداره آبا خودشون خالی میشن!!
راستی گفتین دوست دارین تخته خوابتون کنار پنجره باشه؟!
از یکی از دکترا پرسیدم: از کجا می فهمید طرف نیاز به بستری داره
دکتر گفت: یک وان رو پر از آب می کنیم
بعد یک تشت و یک لیوان و یک بشقاب و یک قاشق چای خوری بهش میدیم
و ازش میخوایم وان رو خالی کنه.
-: آهان، فهمیدم؛ آدم عاقل با تشت خالی میکنه
-: نخیر! آدم عاقل در کف وان رو برمیداره آبا خودشون خالی میشن!!
راستی گفتین دوست دارین تخته خوابتون کنار پنجره باشه؟!
برچسب ها : خنده دار , جوک , طنز , لطیفه ,
یا جواد الائمه
دوشنبه 30 فروردین 1395, 08:10 قبل از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : روز شمار,
ولادت با سعادت
حضرت امام محمد تقی (ع)
بر تمام پیروانش مبارک باد
پی نوشت: ایشان در دهم رجب 195 هجری قمری دیده به جهان گشودند.
برچسب ها : امام محمد تقی , جواد الائمه , 10 رجب ,
روشی جدید برای به دام انداختن مرد ها!
پنجشنبه 26 فروردین 1395, 09:03 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : طنز,
به تازگی زنان آمریکایی روشی جدید برای به دام انداختن مرد ها ابداع کرده اند.
می گویند در یک مهمانی زن جوان بیوه ای پس از اینکه تمام مرد های میهمانی را به خوبی آنالیز کرده یک مرد خوش تیپ و پولدار را به عنوان تعمه انتخاب کرده و به سمت او رفته و گفته:
- آقا شما چقدر شبیه به همسر سوم من هستید.
- مگه سرکار خانم تا به حال چند بار ازدواج کردن؟
- دو بار!!!
نتایج نظر سنجی بهترین هفت سین
چهارشنبه 4 فروردین 1395, 08:09 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : نوروز,
برای دیدن هفت سین ها
به ادامه مطلب بروید
چه شد؟ خاک از خواب بیدار شد
به خود گفت: انگار من زنده ام
دوباره شکفته است گل از گلم
ببین بوی گل می دهد خنده ام
نوشتند چون حرف ناگفته ای
گل لاله را بر لب جویبار
چه شد؟ باز انگار آتش گرفت
همه گل به گل دامن سبزه زار
چنین گفت در گوش گل، غنچه ای:
نسیمی مرا قلقلک می دهد
زمین زیر پایم نفس می کشد
هوا بوی باد خنک می دهد
صدای نفس های نرم نسیم
به بازیگری گفت: اینک منم
که با دست های نوازشگرم
گلی بر سر شاخه ها می زنم
از این سوره سبز و آیات سرخ
کتاب زمین پر علامت شده
زمین گفت: شاید بهشت است این
زمان گفت: گویا قیامت شده
زمین فکر کرد: آسمانی شده
کبوتر گمان کرد: آبی شده
دل سنگ حس کرد: جاری شده
گل احساس کرد: آفتابی شده
به چشم زمین: برف ها آب شد
به فکر کویر: آبشار آمده
به ذهن کلاغان: زمستان گذشت
به قول پرستو: بهار آمده
منبع: tebyan.net
پی نوشت: کتابی که عکس جلدش رو بالای همین پست مشاهده می کنید، من دارمش. خیلی قشنگه؛ پیشنهاد می کنم حتما بخرید.
برچسب ها : به قول پرستو , قیصر امین پور , بهار , شعر بهار , شعر به قول پرستو , شعر قیصر امین پور , کتاب به قول پرستو ,
بازگشتی دوباره
دوشنبه 24 اسفند 1394, 10:10 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : حرفای خودمونی,
سلام به همه ی دوستای گلم
پس از مدتها غیبت...
تعطیلات عید رو غنیمت شمردم
و دوباره آپ کردم
دم عیدی حسابی وبلاگ تکونی کردم!
تغیرات زیادی دادم:
قالب رو عوض کردم...
لینک های اضافی رو حذف کردم...
پست هایی که به هر دلیل خراب شده بودن رو حذف کردم...
غلط های پست ها رو برطرف کردم...
سایز عکس ها رو با قالب هماهنگ کردم
که از صفحه بیرون نزنه...
و...
از این به بعد هم سعی می کنم بیشتر سر بزنم و بیشتر آپ کنم
یک تشکر ویژه هم بکنم
از همه ی اونایی که حتی با اینکه من آپ نمیکردم
و به وبشون سر نمی زدم
بازم منو تنها نمیذاشتن!
پس از مدتها غیبت...
تعطیلات عید رو غنیمت شمردم
و دوباره آپ کردم
دم عیدی حسابی وبلاگ تکونی کردم!
تغیرات زیادی دادم:
قالب رو عوض کردم...
لینک های اضافی رو حذف کردم...
پست هایی که به هر دلیل خراب شده بودن رو حذف کردم...
غلط های پست ها رو برطرف کردم...
سایز عکس ها رو با قالب هماهنگ کردم
که از صفحه بیرون نزنه...
و...
از این به بعد هم سعی می کنم بیشتر سر بزنم و بیشتر آپ کنم
یک تشکر ویژه هم بکنم
از همه ی اونایی که حتی با اینکه من آپ نمیکردم
و به وبشون سر نمی زدم
بازم منو تنها نمیذاشتن!
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشتها
خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش به حال غنچه‌های نیمه‌باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی بینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ
برچسب ها : نرم نرمک میرسد اینک بهار , خوش به حال روزگار , شعر بهار , بهار ,
فاطمیه
چهارشنبه 5 اسفند 1394, 06:02 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
بی اذن تو جبریل در این خانه نیاید آتش به چه اذنی بکشد شعله از این در؟!
السلام علیک یا فاطمة الزهرا (س)
شهادت مظلومانه ی یگانه بانوی دو عالم بر عموم شیعیان تسلیت باد
نکات قابل تأمل!!!
چهارشنبه 20 آبان 1394, 06:20 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : عبرت آموز,
آخر کجای دنیا دیده ای، بزنند پیر و جوان و زن و مرد کشوری را بکشند و بعد هم تقصیرش را بندازند گردن خدا!!!
بگویند بی کفایتی مسئولین بود ویک عده اعتراض کنند که: بی خود کردن که رفتن مکه
بگویند اشکال از سیستم حکومتی آن کشور است و یک عده اعتراض کنند که: تقصیر خودشونه که پولشونو میدن به وهابی ها
بگویند سه روز عزای عمومی و یک عده اعتراض کنند که:چرا تلوزیون آه و ناله پخش می کند
بگویند اخبار باید تمام خبر های حادثه را پوشش دهد و یک عده اعتراض کنند: چرا خندوانه پخش نمی کنید !!!
درررررررررررررررست وسط خال زدی آقا!!
دست مریزاد موسیو!!
میدانم که به خییییییلی کمتر از این قانع بودی و این " یک عده" برایت سنگ تمام گذاشتند!
ولی خوشحال نباش
تا من و امثال من هستیم آب خوش از گلویت پایین نخواهد رفت
تا من و امثال من در این سرزمین نفس می کشیم، تمام نقشه هایت را نقش بر آب میکنیم
خواهر و برادر هم دینم
خانم و آقای هم وطنم
مراقب باشید!
اون عکس ها و پیام هایی که به دست شما میرسه و شما هم بدون کوووووووووچکترین توجه، برای دیگری فوروارد می کنید، همیشه درست نیستن
همیشه آدم های متخصصی که خیر و صلاح ما رو میخان و دلشون برای مردم کشورمون می تپه و دغدغه ی اونا رو دارن، پشت این پیام ها نیستن
هستن متخصصانی که هدفشون نابودی دین و آیین منو شماست
هستن گرگ هایی که با لباس بره، دارن تکه و پارمون می کنن ولی ما حواسمون نیست
دیگه بسسسسسسه!
چقدر خواب!
چقدر نادانی!
چقدر دشمن شاد کردن!
شمایی که می نویسی : تغییر قبله خواهم داد از عربستان به سمت سرهای بی موی کودکان سرطانی سرزمینم
شمایی که می نویسی : تغییر قبله خواهم داد از عربستان به سمت چشمان اشکبار یتیمان سرزمینم
شمایی که می نویسی : تغییر قبله خواهم داد از عربستان به سمت نجابت دخترکان گلفروش پشت چهارراه های سرزمینم
شمایی که می نویسی : تغییر قبله خواهم داد از عربستان به سمت دل های زنان بی سرپرست و آبرومند سرزمینم
نچرخ!
لازم نیست برای کمک به این آدم ها، قبله ات را تغییر بدی (اگر قبله ای داری)
ولی افسوس که اگر واقعن به سمت خدای کعبه در عربستان ( و نه آل سعود بی صفت) چرخیده بودی ، حالا به جای
هزینه های میلیاردی سفرهای دبی و ترکیه و کشور های آسیای شرقی
هزینه های میلیاردی ماشین های آنچنانی که برای تفریح فرزندت میخری و با رنگ لاک ناخنش ست میکنی
هزینه های میلیاردی ساخت خونه های آنچنانی و ویلاهایی که حتا ثروتمندان خارجی هم تو خوابشون می بینن
هزینه های میلیاردی مجالس عروسی که نهایتن چند سال بعدش به طلاق میکشه
هزینه های میلیاردی پارتی های آنچنانی که نتیجه ای جز فسق و فساد نداره
به فکر نجات کسانی که اسم بردی ، بودی
نه کودک سرطانی محتاج تامین مخارج درمانش بود
نه یتیمی اشک می ریخت
نه دخترکان نجیب سرزمینمون گل میفروختن
نه زنان آبرومند و بی سرپرست، تو تامین مخارجشون درمونده بودن
تازه
مخارج سرسام آور عمل های زیبایی ، کنسرت های خارج، وسایل لوکس منزل، لباس و
پوشاک لوکس و آنچنانی و چیزهایی که فقط یه آدم لوکس ازشون خبر داره،
بمااااااااااااااااااااااااااااااااااااند...
میخای غیرتی بشی؟؟ دلت برای سرزمینت می سوزه؟؟ غم هموطن های محتاجت، رو دلت سنگینی میکنه؟؟ از خودت مایه بذار
تو که خووووووووووووووووووووووووب مااااااااااایه شم داری
دیگه به قبله ی من چکار داری؟؟
من باز هم میرم مکه
هم خودم میرم، هم خونوادم
میرم تا شعله ی بیداری اسلامی رو تو جهان، روشن نگه دارم
میرم تا شرمنده ی امام زمانم نباشم
میرم تا به همه ی دنیا ثابت کنم، من اگه همه ی دنیارو ازم بگیرن، یک ذره از دینمو نمی فروشم!
حالا تو موسیو!!
تو که این حرفها رو بین مردم ساده دل سرزمینم پخش میکنی و به ریش ما میخندی!
حالا تو، بچرخ!
بچرخ تا بچرخیم!!
برچسب ها : حادثه منا , مکه , خانه خدا , قبله مسلملنان , ایرانی ها , سعودی ها ,
فرشته ای به نام «فطرس»...
چهارشنبه 20 آبان 1394, 06:13 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : مذهبی,
«فُطرُس»
نام فرشته ای است که از حاملان عرش الهی بود و بر اثر کندی
در انجام دادن فرمان الهى، پر و بالش شکسته و سوخته و
در جزیره ای سقوط کرده بود و هفتصد سال بود که به عبادت خداوند مشغول بود.
هنگامی که امام حسین(ع) به دنیا آمد، خداوند جبرئیل را مأمور کرد
تا با هزار فرشته برای تبریک به رسول خدا(ص) به زمین فرود آیند.
وقتی آن فرشته، جبرئیل را دید، پرسید:
«به کجا می‌روى؟»
جبرئیل پاسخ داد:
«خداوند به حضرت محمد(ص) نعمتی داده است و من برای عرض تبریک نزد او می‌روم.»
فطرس گفت:
«مرا نیز با خود ببر، شاید محمد(ص) در حق من دعا کند».
وقتی پیامبر داستان این ملک را شنید به او فرمود:
«بدن خود را به این مولود بمال و به جای خود باز گرد.»
فطرس این کار را کرد و به برکت امام حسین(ع) دوباره پر و بال گرفت
هنگام بازگشت، به رسول خدا(ص) گفت:
«بدان که امت تو در آینده این مولود را می‌کشند.
من به پاداش حقی که این فرزند بر من پیدا کرد، هر زائری که او را زیارت کند،
زیارتش را به وی می‌رسانم و هر کس که بر او سلامی کند،
سلامش را به او ابلاغ خواهم کرد و هر کس بر او درود فرستد، آن درود را به او می‌رسانم.»
سپس به آسمان صعود کرد . . .
منبع: http://omramnafasam.mihanblog.com/
با تشکر از: http://becasj67.mihanblog.com/
منبع: http://omramnafasam.mihanblog.com/
با تشکر از: http://becasj67.mihanblog.com/
برچسب ها : فطرس , حضرت محمد , امام حسین , جبرئیل , حامل عرش , فرشته ,
الف و ب
دوشنبه 18 آبان 1394, 11:12 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : داستان کوتاه,
روزی استادی به شاگرد خود می گوید: بگو "الف". اما شاگرد جواب نمی دهد. استاد دوباره می گوید: بگو الف. اما شاگرد دوباره ساکت می ماند. استاد به شاگرد سیلی می زند و با عصبانیت سرش داد می زند: گفتم بگو الف. شاگرد با وجود سیلی ای که خورده باز هم خاموش می ماند. استاد سیلی محکم تری به او می زند و می گوید: بگو الف فلان فلان شده! ولی باز هم جوابی نمی شنود. استاد به سختی خودش را کنترل می کند تا سر شاگرد داد نزند و می گوید: بچه جان، چرا کتک می خوری و حرفی به این سادگی را بر زبان نمی آوری؟!
شا گرد می گوید:
اگر بگویم "الف"، بعد تو می گویی: بگو "ب" !!!
برچسب ها : داستان , داستان کوتاه , داستان زیبا , داستان عبرت آموز , قصه ی آموزنده , قصه ی کوتاه ,
جشن هالووین
جمعه 8 آبان 1394, 12:07 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : روز شمار,
جشن هالووین مبارک!
توضیحات بیشتر در ادامه مطلب...
برچسب ها : جشن , جشن هالووین , Halloween , هالووین , happy halloween ,
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟!
باز این چه نـوحــه و چه عـــزا و چه ماتـــم است؟!
حلول ماه محرم الحرام
،ماه پیروزی خون بر شمشیر،
را به تمام شیعیان جهان تسلیت عرض می کنم
برچسب ها : محرم , یا حسین , باز این چه شورش است که در خلق عالم است , حسین شهید ,
عربی
سه شنبه 21 مهر 1394, 09:36 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : حرفای خودمونی,
امروز سر کلاس ریاضی یکی از بچه ها به معلم گفت: «آقا، برای فردا مشق نگین چون کلی درس و مشق داریم. عربی و دینی و ادبیات و...» بعد معلممون یهویی ورداشت گفت:« عربی که زبان اجنبیه! اصلا ولش کنید...» من داشتم شاخ در می آوردم. پا شدم گفتم:« ببخشید، عربی زبان اجنبیه؟!! عربی زبان دینمونه؛ زبان پیامبره؛ زبان قرآنه!» معلممون گفت: «الان که ما هرچی می کشیم از دست عربا می کشیم.» من گفتم:« ما هرچی می کشیم از دست سعودیا می کشیم. دلیل نمیشه که عربی زبان اجنبی باشه. چون همونطور که گفتم عربی زبان دینمونه.» اونم گفت:« مگه عربا به ما نمیگن "عجم"؟ ما هم چون زبانمون فارسیه، هر زبان غیر از زبان فارسی زبان عجنبی محسوب میشه!»
من دیگه حرفی ندارم 
به نظرتون چه جوابی میشه بهش داد
به نظرتون چه جوابی میشه بهش داد
برچسب ها : زبان دین , زبان قرآن , زبان , پیامبر , زبان اجنبی , عربی , فارسی ,
لطفا منتشر کنید!
برچسب ها : پیامبر , حضرت محمد , بی احترامی به پیامبر , کاریکاتور پیامبر , حتک حرمت پیامبر ,
چرا اصفهانی ها خسیس شدند؟؟؟
سه شنبه 31 شهریور 1394, 01:31 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : مقالات,
اصفهانے ها سالیان سال براے مسافران در کاروانسراهاے اطراف شهرشون بدستور حاکم شهر آذوقہ می گذاشتند و همیشہ مسافرانے کہ از این شهر مےگذشتند بصورت رایگان از این امکانات استفاده مےکردند و این بہ شکل یک عادت و رسم ثابت در آمده بود تا اینکہ اصفهان دچار خشکسالے و قحطے شد و دیگر نتوانست آذوقہ رایگان بہ کاروانسراها بفرستد و حاکم شهر هم دستور لغو این قانون را داد و همین شد کہ بعد از این مسافران بد عادت و ناسپاس دم از خساست اصفهانیها زدند و این لطف آنان را بعنوان یک وظیفہ و حق قانونے برای خود مے دانستند و مردم مهمان نواز این شهر را انساهاے خسیس معرفے کردند.
نیکی چو از حد بگذرد نادان خیال بد کند!
چرا اصفهانی ها خسیس
شدند؟؟؟
اصفهانے ها سالیان سال براے مسافران در کاروانسراهاے اطراف شهرشون بدستور
حاکم شهر آذوقہ می گذاشتند و همیشہ مسافرانے کہ از این شهر مےگذشتند بصورت
رایگان از این امکانات استفاده مےکردند و این بہ شکل یک عادت و رسم ثابت در
آمده بود تا اینکہ اصفهان دچار خشکسالے و قحطے شد و دیگر نتوانست آذوقہ
رایگان بہ کاروانسراها بفرستد و حاکم شهر هم دستور لغو این قانون را داد و
همین شد کہ بعد از این مسافران بد عادت و ناسپاس دم از خساست اصفهانیها
زدند و این لطف آنان را بعنوان یک وظیفہ و حق قانونے برای خود مے دانستند و
مردم مهمان نواز این شهر را انساهاے خسیس معرفے کردند.
" نیکی چو از حد بگذرد * نادان خیال بد کند "
منبع: http://neshatepazeli.mihanblog.com/
پی نوشت: لطفا این مطلب را نشر دهید تا همه مطلع شوند!برچسب ها : چرا اصفهانی ها به خساست معروفند , اسفهانی , اصفهان , اصفهانی خسیس , خسیس , چرا اصفهانی ها خسیس شدند ,
دنبالک ها : منبع: ☻☺جورواجور☺☻ ,
تسلیت!
سه شنبه 31 شهریور 1394, 12:57 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : روز شمار,
بیایید امشب همگی با هم بخوانیم:
نکن ای صبح طلوع! حلول ماه مهر را به تمامی محصلین ایران
تسلیت و تهنیت عرض میکنم!
برچسب ها : باز گشایی مدارس , مدرسه , اول مهر , باز آمد بوی ماه مدرسه , ماه مهر , مدرسه ها وا شده , همشاگردی سلام ,
هری پاتر
سه شنبه 24 شهریور 1394, 03:32 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : حرفای خودمونی,
کتاب هری پاتر رو خوندین؟!
یا حد اقل فیلمش رو دیدین؟!
اگه جواب هردوتاش منفیه واقعا براتون متاسفم!
چون بهترین و لذتبخش ترین تجربۀ دنیا رو از دست دادین!
راستش خود من هم خیلی دیر با هری آشنا شدم.
به خاطر همینم الان خیلی پشیمون و ناراحتم
برچسب ها : هری پاتر ,
روز ازدواج
سه شنبه 24 شهریور 1394, 01:49 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : روز شمار,
سالروز نورانی ترین پیوند هستی
بر تمام شیعیان جهان مبارک باد
برچسب ها : روز ازدواج , سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه ,
خدا لعنتشون کنه!
سه شنبه 24 شهریور 1394, 01:31 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : اخبار روز,
حتما دقت کردین روز سقوط جرثقیل در خانه خدا ...
... مصادف با روز برخورد هواپیما به برج های دوقلوس!
11 سپتامبر
تازه دقیقا تو همون ساعت هم رخ داده!
خدا لعنتشون کنه ان شاء الله
این همه آدم بی گناه رو می کشن تا به اهدافشون برسن!
کاملا مشخصه که حادثه دوم هم ساختگی بوده.
میگن طوفان بوده!
ولی هواشناسی گفته اولا باد اصلا اونقد شدید نبوده و ثانیا جهتش با جهت سقوط جرثقیل فرق داشته.
بعضیا میگن ساعقه بوده ولی بازم درست نیست چون اگه ساعقه بود اول به برج ساعت میخورد. چون ساعقه به بلند ترین نقطه ای که در نزدیکیش هست میخوره. در ضمن جرثقیل باید برقگیر داشته باشه.
برچسب ها : 11 سپتامبر , سقوط جرثقیل در مکه , سقوط جرثقیل در خانه خدا ,
وانت
یکشنبه 15 شهریور 1394, 10:53 قبل از ظهر نویسنده علی شنوایی
دسته بندی : طنز,
پیکان وانت
پراید وانت
405 وانت
206 وانت
L90 وانت
.
.
.
و...
باورکنید
اگه به ایران تکنولوژی ساخت بوگاتی رو هم داده بودن
پس از مدت کوتاهی
«بوگاتی وانت» رو وارد بازار جهان می کرد!!
برچسب ها : وانت , پیکان وانت , پراید وانت , 405 وانت , 206 وانت , L90 وانت ,
یادش بخیر
شنبه 14 شهریور 1394, 07:43 بعد از ظهر نویسنده علی شنوایی
