تسلیت
[ جمعه 25 مهر 1399 ] [ 01:32 ق.ظ ] [ ]
[ نظرات() ]
شرم بادت
از من و سادگیم از نگاهم که چه بیهوده به راهت پژمرد
و از آباد ترین خانه ی عشقی که تو ویران کردی
بی خیال همه ی خاطره های سنگی وسرد بی خیال آن همه عشق و امید
شرم بادت
عجل باورمن از نجابت ایمان هر آن واژه که در عالم خوبی هاست
از طلوع خورشید که به تاریکی تو منت جاویدان است
و از آن شاخه گلی که به اجبار سکون سر راه تو برافراشته قد
حیف و صد افسوس.....
شرم بادت دربه در شهر هوس شرم بادت سائل دیوانه عشق
از نگاه معصوم از آتش اهورایی پاک که به جانم رقصید
وتب سرخ پر از پرهیزش خارج از گستردگی تیره ی چشمان تو خواهد بود
شرم بادت از عشق شرم بادت از عاشق