چه سخت است از
صبر گفتن و دلجویی دادن وقتی که لحظه هایت همیشه با درد آمیخته شده است.
چه سخت است امید بستن به فرداهای دور از انتظار وقتی که تنها، درد مرهم زخم هایت باشد.
میدانم چقدر سخت است وقتی صبرت را به ازای روزها تحمل رنج از دست می دهی و میدانم چه سخت است وقتی ناله های لحظه های تنهاییت را با شانه های بی کسی شب تقسیم می کنی تا حرمت اشک های پاکت را مقابل هر کس نشکنی.
آری، چه سخت است موعظه وقتی که هیچکس دردت را نمی فهمد و هیچکس نمی تواند تسکین دهنده دل خرابت باشد...
نمی دانم چه باید گفت
ولی
تا می توانی گریه کن، شاید دنیا شرمش بگیرد...
در آسمانها
زمینی داشته باشم
تا بر سنگ فرش ِ ابرهابه دور از زیبایی های ِ زشت این حوالی
قدم بزنمخدایا
صدایم را می شنوی !؟
یا نکند
که آسمانت را هم
در این زمین
چال کرده ای ... !
مرا ببر
باشم یا نباشم
آب از آب تکان نمی خورد
.
.
.
باور کن
دریا از نبود ماهی
هرگز نمیمیرد
به قول فروغ که می گفت :
شهامت می خواهد سرد باشی و گرم بخندی !
امروز چند شنبه است؟
چندم کدام ماه و چندم کدام سال است؟
امروز چند سال از من می گذرد؟
و من چند ساله ام ؟
چیزی به یاد نمی آورم جز اینکه
امروز اکنون است و اینجا زمین است
و من به دنیا آمده ام...
به رسم عادت: تولدم مبارک
شر و شور عشق با رسیدن به نگاه های
به هم تمام می شود گاهی ! بس که عادت کرده ایم احساسمان را در آن دور های زندگیمان
جا بگذاریم و برای زندگیمان پیروزی را نصیب منطقمان کنیم. ولی بهتر از شور و
اشتیاق عاشقی ، کهولت دوست داشتن است ! عاقلانه دوست داشتن کسی که یک روز کودکانه
عاشقش بودی! شاید خنده دار به نظر برسد که از تمامِ او فقط یک سایه بخواهی که
بنشینی زیرِ سایه اش و با قلم و دفترت بدون هیچ ترس و اضطرابی زندگی کنی. کهولت
دوست داشتن را بیشتر دوست دارم! آرامشش از خیلی زمان ها بیشتر است. اینکه کسی
پیشانیت را ببوسد و تمام دوست داشتنش را در یک ذره خلاصه کند و بگوید مواظب خودت
باش و تمام ابراز علاقه اش همین باشد خیلی بهتر تر است تا کسی که هر روز تو را در
آغوش بگیرد و تو را به اندازه تمام شن های ساحل های دنیا دوست داشته باشد . من این
کهولت دوست داشتن را بیشتر تر دوست دارم
ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺴـﯽ ﺩﻭﺳﺘـــــــــﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮﺩﻡ ...
ﻣﺜـﻞ ﺩﯼ , ﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــﻦ , ﻣﺜـﻞ ﺍﺳﻔﻨــــــﺪ
ﻣﺜـﻞ ﺯﻣﺴﺘــــ ـــــﺎﻥ
ﺍﺣﺴــــــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ ﺯﺩﻩ
ﺁﺭﺯﻭﻫـــــــــﺎﯾـﻢ ﻗﻨﺪﯾــــﻞ ﺑﺴﺘــﻪ
ﺍﻣﯿــــــﺪﻡ ﺯﯾــﺮ ﺑﻬﻤــﻦ ِ ﺳــﺮﺩ ِ ﺍﺣﺴــﺎﺳﺎﺗﻢ ﺩﻓــــــــﻦ ﺷـﺪﻩ ....
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣـــــدنی ﺩﻝ ﺧﻮﺷــﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘـــــنی ﻏﻤﮕﯿــﻦ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﭘــُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــــﻮﺗـﻢ .
او سکوت کرد !!!
بــﮧ زیبایے چشمهاے پـُـفـ ڪرבه از
هِق هِق هــآے شَبــآنـﮧ(!)
بــﮧ زیبایے بغــض نَفَس گیـر روزانــﮧ...
بــﮧ زیبایے قلبــِ تڪـﮧ تڪـﮧ شُده اَز
شڪستنهاے بیشمـآر...
بــﮧ زیبایے نفسے ڪــﮧ از تَنگے بالـا نمیایــَב!!
بــﮧ زیبایے تمام شُـבטּ تـבریجے مـטּ ...
آرے
زنـבگے زیباستــ ـــ...!