آن شب من از فراقت چون ابر گریه كردم

با یاد خاطراتت چون یاس ناله كردم

آن شب تو رفته بودی اما نه از دل من

گر چه تو ترك كردی با گریه منزل من

آن شب میان گریه رفتم سراغ قرآن

با یك بغل اقاقی رفتم به سویش نالان

آن شب در آرزوی دیدار زلف و رویت

رفتم كنار دریا تا پر زنم به سویت

آن شب گذشت و دیگر نیامدی سراغم

با آن سكوت غمگین در باغ خاطراتم

آن شب و شب های دگر گذشت با خاطراتت

اما هنوز گلها هستند در انتظارت

برگرد نفس...