زیاد خوابیدن به معنای خوب خوابیدن نیست. همچنین مهم است تا تاثیر کیفیت و کمیت خوابیدن بر سلامت بدن به درستی درک شود.
زمان و چگونگی خوابیدن همچون نوع مواد خوراکی و انجام فعالیتهای بدنی حائز اهمیت هستند. برای بزرگسالان لازم است تا در طول شب هفت تا ۹ ساعت بخوابند و از فوائد خواب برای بهبود سلامت بدن بهره ببرند.
کسانی که به طور معمول شبها زود میخوابند، نیم ساعت تا یک ساعت بعد از بیدار شدن صبحانه میخورند. ساعت بیولوژیک بدن، متابولیسم را تحت تاثیر قرار میدهد و در مقابل کسانی که دیرتر میخوابند، معمولا در نیمه شب یک وعده غذایی میخورند.
در ادامه به بررسی عوارض خواب نامنظم بر روی بدن می پردازیم.
خواب نامنظم و پوست
زمان خواب شبانه حتی تاثیر زیادی در حفظ سلامتی و شادابی پوست دارد، در مواردی که زمان شروع خواب شبانه ۲ یا ۳ ساعت تغییر کند حتی اگر مدت زمان خواب کافی باشد، سلامت پوست تضمین نمیشود.
افرادی که از ساعت ۳ نیمه شب تا ۱۱ صبح یا ۸ شب تا ۴ صبح میخوابند یعنی شبها دیرتر یا زودتر از ۱۱ شب خوابیده و صبحها نیز ساعت ۷ صبح بیدار نمیشوند، دچار افتادگی و پیری زودرس پوست میشوند. خوابیدن در ساعت ۱۱شب تا ۶ یا ۷ صبح، بهترین زمان برای حفظ شادابی پوست است.
خواب نامنظم و سرطان
کسانی که به صورت معمولی شبها زود میخوابند بیشتر از دیگران در خطر ابتلا به انواع سرطان نظیر سرطان سینه و سرطان روده بزرگ قرار دارند.
محققان میگویند کاهش هورمون ملاتونین که دارای خواص آنتی اکسیدانی است در این افراد، خطر ابتلای آنها را بالا می برد.
خواب نامنظم و آستانه درد
نداشتن خواب عمیق، آستانه درد را در این افراد پایین میآورد. بدن حدود ساعت ۴ صبح مولکولهای ضد التهاب آزاد میکند. این مولکول باعث تسکین درد میشود. در صورتی که فرد دیر به خواب رفته باشد این مرحله آزادسازی را نخواهد داشت و در نتیجه درد بیشتری احساس میکند.
خواب نامنظم و بیماری های مزمن
۷ دلیلی که نشان می دهد آلزایمر ندارید
پزشکی را با چی عوض می کنی+ فیلم
افراد کمخواب بیشتر به بیماریهای قلبی، سکته، دیابت چاقی و اختلالات روانی مبتلا میشوند و این شرایط برای افراد پرخواب نیز صادق است به دلیل وجود این رابطه پزشکان باید در هنگام معاینه افراد مبتلا به بیماریهای مزمن بر سلامت خواب آنان نیز توجه داشته باشند و اهمیت خواب منظم در حفظ سلامتی را به بیماران خود یادآوری کنند.
تاثیر خواب نامنظم در کوتاهی قد و چاقی کودکان
به گفته دکتر حامد پورآرام، خواب کودکان حداقل هشت ساعت و نوجوانان حداقل هفت ساعت در طول شبانه روز توصیه می شود و خوابیدن یک ساعت اضافه در طول روز به دلیل خستگی و یا جبران کمبود خواب، اشکال ندارد.
خواب مناسب و کافی از جمله نیازمندی های انسان ها است و توصیه می شود که آنان بطور متوسط هشت ساعت در شبانه روز بخوابند.
طول خواب در شبانه روز برای کودکان بیش از ۱۰ ساعت و برای نوجوانان بیش از ۹ ساعت نباید باشد. زیادی خواب هم به بدن آسیب می رساند و می تواند عامل چاقی در افراد باشد.
افراد ساعاتی را که در خواب هستند، فعالیت بدنی ندارند و انرژی ذخیره می کنند و این کار می تواند زمینه بروز چاقی را فراهم کند. افرادی که شرایط خاص دارند باید با مشاوره متخصصان مدت خواب خود را تنظیم کنند تا مشکل جسمی برای آنان بوجود نیاید.
خواب نامنظم نمره هایتان را کم می کند
بررسی ای بر روی ۶۱ دانشجوی تماموقت در کالج دانشگاه هاروارد انجام شد که از آنان خواسته شده بود برای ۳۰ روز زمانهای خواب و بیداریشان را یادداشت کردند.
یافتهها نشان داد که الگوهای نامنظم خوابوبیداری با میانگین پایینتر نمرههای درسی این دانشجویان ارتباط دارد. البته این پژوهشگران میگویند این بررسی ثابت نمیکند که الگوی نامنظم خواب علت کاهش نمرههای دانشجویان است.
الگوهای نامنظم خواب همچنین با دیر به خواب رفتن و دیر بیدار شدن همراهی داشتند. این بررسی نشان داد که در افرادی که خواب نامنظم دارند، آزاد شدن ملاتونین، هورمونی که آزاد شدن آن در شب باعث به خواب رفتن افراد میشود، تقریباً سه ساعت دیرتر در شب رخ میدهد.
از طرف دیگر تفاوت عمدهای در میانگین مدت کلی خواب میان اغلب دانشجویان دارای الگوهای خواب نامنظم و اغلب دانشجویان با الگوی خواب منظم وجود نداشت.
این دانشمندان میگویند با مداخلات از طریق نور مانند افزایش قرارگیری در معرض نور در طول روز میتوان به منظم شدن الگوی خواب کمک کرد. همچنین به گفته این پژوهشگران قرارگیری کمتری در معرض نور وسایل دارای صفحه نمایش الکترونیکی پیش از زمان خوابیدن هم میتواند به نظم الگوی خواب و بیداری کمک کند.
Tweetموضوعات مرتبط : روانشناسی - روش های موفقیت، عمومی - پوست ، مو ، زیبایی،
تک و تنها نگذارید مرا محتاجم
اگر از چشم شما دور شوم میمیرم
مثل هر آدم خاکی، به هوا محتاجم
دل به دریا نزنید این همه، یادم بدهید
به فراگیری قانونِ شنا محتاجم
عابرانی که گذشتید ز غم! مرحمتی
به منِ عاجز مسکین که به پا محتاجم
دل حیران من... انبوه خدایان زمین
چند روزی است به یک قبلهنما محتاجم
قصهها یکسره تکراری و مانند هماند
من به لالایی زیبایِ شما محتاجم
گفته بودید دعاتان کنم ای مردم شهر
آه! شرمنده که من ـخودـ به دعا محتاجم
•
باز هم آخر هفته است دلِ شاعر من
یک غزل گفت ولی من به سه تا محتاجم
ما همه شاگرد و استادش خداست...
درس آن راه کمال و بندگیست...
شیوه ی انسان شدن در زندگیست...
امتحانش ازکتاب معرفت...
نمره اش ایمان وتقوا، منزلت...
با عمل تنها بود این آزمون...
از مسیر عقل رفتن تاجنون...
باید اینجا چشم دل را وا کنی...
تا که در عرش خدا ماوا کنی...
درس اول در وصالش، اشتیاق...
درس آخر، وصل و پایان فراق...
شرط اول،عاشقی، تسلیم عشق...
ورنه بیخود دیده ای تعلیم عشق...
شاهدان درحلقه تسلیمند و بس...
محو رخسار گلی بی خار و خس...
دنیا پل باریکی بین بد و بدترهاست
اِی بر پدرت دنیا، آن باغ جوانم کو؟
دریاچهی آرامم، کوه هیجانم کو؟
بر آینهی خانه جای کف دستم نیست
آن پنجرهای را که با توپ شکستم نیست
پشتم به پدر گرم و دنیا خودِ مادر بود
تنها خطرِ ممکن، اطرافِ سماور بود...
از معرکهها دور و در مهلکهها ایمن
یک ذهنِ هزار آیا، از چیستی آبستن
یک هستیِ سردستی در بود و عدم بودم
گور پدر دنیا، مشغول خودم بودم...
هرطور دلم میخواست آینده جلو میرفت
هر شعبدهای دستش رو میشد و لو میرفت
صد مرتبه میکشتند، یکبار نمیمردم!
حالم که به هم میریخت جز حرص نمیخوردم
آیندهی خیلی دور، ماضیِ بعیدی بود
پشت درِ آرامش طوفانِ شدیدی بود...
آن خاطرههای خشک در متنِ عطش مانده
آن نیمهی پُررنگم در کودکیاش مانده
اما منِ امروزی، کابوسِ پُر از خواب است
تکلیف شب و روزم با با دکتر اعصاب است
نفرینِ کدام احساس خون کرد جهانم را؟
با جهدِ چه جادویی بستند دهانم را؟
من مرد شدم وقتی زن از بدنش سر رفت
وقتی دو بغل مهتاب از پیرهنش سر رفت
اندازهی اندوهم اندازهی دفتر نیست
شرح دو جهان خواهش در شعر میسر نیست
یک چشم پُر از اشک و چشمِ دگرم خون است
وضعیتِ امروزم آیندهی مجنون است
سر باز نکن اِی اشک، از جاذبه دوری کن
اِی بغضِ پُر از عصیان اینبار صبوری کن...
من اشک نخواهم ریخت، این بغض خدادادیست
عادت به خودم دارم، افسردگیام عادیست!
پس عشق به حرف آمد، ساعت دهنش را بست
تقویم به دستِ خویش بندِ کفنش را بست
او مُردهی کشتن بود، ابزار فراهم کرد
حوای هزاران سیب قصدِ منِ آدم کرد!
لبخند مرا بس بود، آغوش لِهم میکرد
آن بوسه مرا میکشت، لب منهدمم میکرد
آن بوسه و آن آغوش، قتاله و مقتل بود
در سیرِ مرا کشتن این پردهی اول بود
تنها سرِ من بین این ولوله پایین است
با من همه غمگینند تا طالع من این است
در پیچ و خمِ گله یکبار تو را دیدم
بین دو خیابان گرگ هی چشم چرانیدم
محضِ دو قدم با تو از مدرسه در رفتم
چشمت به عروسک بود، تا جیبِ پدر رفتم
این خاصیت عشق است، باید بلدت باشم
سخت است ولی باید در جزر و مَدت باشم
هرچند که بیلنگر، هرچند که بیفانوس
حکم آنچه تو فرمایی اِی خانم اقیانوس!
کُشتی و گذر کردی، دستانِ دعا پشتت
بر گودِ گلویم ماند جا پای هر انگشتت!!
از قافله جا ماندم تا همقدمت باشم
تا در طَبقِ تقسیم راضی به کمت باشم
آفت که به جانم زد کشتم همه گندم شد
سهمِ کمِ من از سیب نانِ شبِ مردم شد
اِی بر پدرت دنیا، آهسته چهها کردی
بین من و دیروزم مغلوبه به پا کردی
حالا پدرم غمگین، مادر که خودآزار است
تنهاییِ بیرحمم زیر سرِ خودکار است
هر شعر که چاقیدم از وزنِ خودم کم شد
از خانه به ویرانه، از خانه به ویرانه، از خانه به ویرانه، تکرارِ سلوکم شد
زیر قدمت بانو دل ریختهام برگرد
از طاق هزاران ماه آویختهام برگرد
هر چیز به جز اسمت از حافظهام تُف شد
تا حالِ مرا دیدند سیگار تعارف شد!!
گیجیِ نخِ اول، خون سرفهی آخر شد
خودکار غزل رو کرد، لب زهرِ مکرر شد
گیجیِ نخِ دوم، بستر به زبان آمد
هر بالشِ هرجایی یک دسته کبوتر شد
گیجیِ نخِ سوم، دل شور برش میداشت
کوتاهیِ هر سیگار با عمر برابر شد
گیجیِ نخِ بعدی، در آینه چین افتاد
روحی که کنارم بود هذیانِ مصور شد
در ثانیهای مجبور نبض از تک و تا افتاد
اینگونه مقدر بود، اینگونه مقرر شد
ما حاصلِ من با توست، قانونِ ضمیر این است
دنیای شکستنهاست، ما؛ جمعِ مکسر شد
سیگار پس از سیگار... کبریت پس از کبریت
روح از ریهام دل کند، در متن شناور شد
فرقی که نخواهد کرد در مردنِ من
تنها با آن گره ابرو مردن علنیتر شد
یک گامِ دگر مانده، در معرض تابوتم
کبریت بکِش بانو، من بُشکهی باروتم
هر کس غمِ خود را داشت، هر کس سرِ کارش ماند
من نشئهی زخمی که، یک شهر خمارش ماند
چیزی که شکستم داد خمیازهی مردم بود
اِی اطلسِ خوابآلود، این پردهی دوم بود
هرچند تو تا بودی خون ریختنیتر بود
از خواهرِ مغمومم سیگار تنیتر بود
هرچند تو تا بودی هر روز جهنم بود
این جنگِ ملالآور بر عشق مقدم بود
هرچتد تو تا بودی ساعت خفقان بود و
حیرت به زبان بود و دستم به دهان بود و
چشمم به جهان بود و بختک به شبم آمد
روزم سرطان بود و جانم به لبم آمد
هرچند تو تا بودی دل در قَدَحش غم داشت
خوب است که برگشتی، این شعر جنون کم داشت
اِی پیکرِ آتشزن بر پیکرهی مردان
اِی سقفِ مخدرها، جادوی روانگردان
اِی منظرهی دوزخ در آینهای مخدوش
آغاز تباهیها در عاقبتِ آغوش
اِی گافِ گناه، اِی عشق، بانوی بنی عصیان
اِی گندمِ قبل از کشت، اِی کودکیِ شیطان
اِی دردسرِ کِشدار، اِی حادثهی ممتد
اِی فاجعهی حتمی، قطعیتِ صد در صد
اِی پیچ و خمِ مایوس، دالانِ دو سر بسته
بیچارگیِ سیگار در مسلخِ هر بسته
اِی آیهی تنهایی، اِی سورهی مایوسم
هر قدر خدا باشی من دست نمیبوسم
اِی عشقِ پدر نامرد، سر سلسلهی اوباش
این دَم دَمِ آخر را اینبار به حرفم باش
دندان به جگر بگذار، یک گامِ دگر باقیست
این ظرفِ هلاهل را یک جامِ دگر باقیست
دندان به جگر بگذار، تهماندهی من مانده
از مثنویِ بودن یک بیت دهن مانده
دنیا کمکم کرده است، از جمع کمم کرده است
بیحاصل و بیمقدار، یک صفرِ پس از اعشار
یک هیچِ عذابآور، آیندهی خوابآور
لیوانِ پُر از خالی، دلخوش به خوشاقبالی!
راضی به اگر، شاید، هر چیز که پیش آید
سرگرمِ سرابی دور، در جبرِ جهان مجبور
لبخندی اگر پیداست از عقدهگشاییهاست
ما هر دو پُر از دردیم، صد بار غلط کردیم
ما هر دو خطاکاریم، سرگیجهی تکراریم
من مست و تو دیوانه، ما را که بَرَد خانه
دلداده و دلگیرم، حیف است نمیمیرم...
اِی مادرِ دلتنگم، دلبازترین تابوت
دروازهی از ناسوت، تا شَعشعهی لاهوت
بعد از تو کسی آمد، اشکی به میان انداخت
آن خانمِ اقیانوس کابوس به جان انداخت
اِی پیچ و خمِ کارون تا بندِ کمربندت
آبستنِ از طغیان، الوند و دماوندت
جانم به دو دستِ توست، آمادهی اعجازم
باید من و شعرم را در آب بیاندازم
دردی که به دوشم ماند از کوه سبکتر نیست
این پردهی آخر بود اما غمِ آخر نیست
دستانِ دلم بالاست، تسلیمِ دو خط شعرم
هر آنچه که بودم هیچ، اینبار فقط شعرم...