پاییز 6-93 وداع با پاییـــــــــــــــــــــــز

شعر وداع با پاییز برگرفته از وبلاگ(با خدا غمی نیست)

وقتی که یلدا میشود پاییز غوغا میکند

سربندِ زرد و قرمزش را از سرش وا میکند


غرقِ زمستان میشود روحِ نمور و خسته اش

در گوشِ خوابِ بوته ها آرام نجوا میکند        


 پای درخت نارون این بار زانو میزند

با چشم هایی اشکبار زاری و بلوا میکند


توی سکوت و انزوا با باد همسو میشود

امیدوار و بی قرار او را تمنا میکند


وقتش به پایان آمده سمت زمستان میرود

با حسرت و دلواپسی شب را تماشا میکند


غمگین و دلگیر از همه دل را به دریا میزند

آن آخرین ته مانده هایش را هویدا میکند


تف میکند بر زندگی بر جبر راضی میشود

در پیش میگیرد ره و رو سوی فردا میکند


پاییز در ورای مهربانیها و نامهربانیهایش نفس های آخرش را می کشد و دیگر قبول کرده است که امسال محکوم به رخت بر بستن است؛ پاییز می رود و اندک اندک راه را برای رقیب همیشگیش هموار می کند که بیاید؛کم کم رنگارنگی پاییز تبدیل شده به بارقه ایی از نا امیدیها و زیباییش بسیار کم رنگ؛ پاییز می رود و دردی کشان میخانه را تا سال دیگر تنها خواهد گذاشت . رفتنی باید برود و زمستان آمدنی خود را مهیا می کند تا بیاید وکفن بر روی زمین بپوشاند و همه جا را یک رنگ و سفید گرداند.  


آپلود عکس

معنی شعر کوردی روی عکس:
---------------------------------
چقدر زیباست که کسی
دردی داشته باشد وآشکارش نکند
وچقدر زیباست عاشقی
اشک بریزد و کسی صدایش را نشنود
از آن هم زیباتر کسی است
عشقی داشته باشد و هرگز فراموشش نکند

تقدیم به تمام عزیزانی که در این مدت گه گدار به خانه متروکه ئامانج سر زدند و او را در گورستان فراموشی برای همیشه دفن نکردند.و تقدیم به عزیزترین کسم




ادامه مطلب
[ دوشنبه 17 آذر 1393 ] [ 12:14 ق.ظ ] [ ئــــامـــانج ]
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات