کلام آخر
انسان در رهگذرزندگی در مواقعی به اجبار باید تابع شرایطی قرار گیرد که سرنوشت برایش رقم زده وچه سخت است غریبانه با غریبان غریبی کردن و این جمله شاید بی معنی ترین جمله از ترکیب واژگان باشد اما من آنرا تجربه کردم؛همچنانکه سالهاست در عالم برزخ؛ بودن ونبودن در خلاء ی مابین زمین و آسمان قرار داشته ام!!! گلی را در باغچه فقیرانه قلبم پرورش داده و یواش یواش بزرگ شد ومن سالیان متمادی شاهد این بزگ شدن بوده و اکنون سایه اش را برسرم گسترانده که دیگر توان نگریستن به ورای اورا نداشته باشم. کلام آخر را با تشکر از دوستی ارجمند و باکرامت؛ انسانی وارسته ؛گندم خوبان ؛ با شعر بسیار زیبای استاد فاضل نظری به پایان میبرم.
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ، ولی لب هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس ... هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در ای سینه "خداوند" نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!
با تشکر از دوستان بی نهایت عزیزم که برای همیشه در قلبم زندگی خواهند کرد.
با تشکرازدوست ؛ شاعره محترم و بسیار عزیز؛ دوست شیرین سخنی که قلبی مالامال از خوبیها و مهر ورزیها را در سینه دارد که از حضرت دوست بهترینها را برایش خواستارم.
آواره شدی
خانه ی قلبم شده جایت
انداخته
ام چشم سیه زیردوپایت
نقش رخ
توحک شده برلوح خیالم
ای جان و
دل و چشم و سر و تن به فدایت
یک
عمرنشستم که قدم رنجه نمایی
حالاچه
کنم باهمه ی ناز و ادایت
خواندند دو مرغ قفس از عشق برایم
اما نرسد
چهچه بلبل به صدایت
شدقبله گه م عطرتن ویادحضورت
خاک قدمت
مهرم و تسبیح دعایت
باآنکه
شکستی توبلورانه دلم را
بی پرده
بگویم به سرم هست هوایت
(مریم بانو)
برچسب ها: خداحافظ،
ادامه مطلب