همیشه یک ذره حقیقت پشت هربار گفتن"فقط شوخی کردم هست"،

مثل مقداری کنجکاوی پشت"همینطوری پرسیدم"،

و قدر احساسات پشت"به من چه اصلا"،

و مقداری خرد پشت گفتن"چه میدونم"،

درست مثل وجود اندکی درد پشت گفتن"اشکال نداره".



[ یکشنبه 29 دی 1392 ] [ 07:04 ب.ظ ] [ kousar joon ]

[ نظرات() ]


 

چه خوش خیال بودم که همیشه فکر می کردم در قلب تو محکوم به حبس ابدم.

به یکباره جا خوردم!!!!!!

وقتی زندان بان بر سرم فریاد زد،هی....تو....ازادی......

و صدای گام های "غریبه ی" که به سلولم می امد.



[ دوشنبه 23 دی 1392 ] [ 06:54 ب.ظ ] [ kousar joon ]

[ نظرات() ]


لبخند بزن!

بدون انتظار پاسخی از دنیا؛

بدان روزی دنیا انقدر شرمنده می شود،

که به جای پاسخ لبخند....

با تمام ساز هایت می رقصد.(چارلی چاپلین)



[ چهارشنبه 18 دی 1392 ] [ 10:29 ق.ظ ] [ kousar joon ]

[ نظرات() ]


تو دست در دست دیگری....

من در حال نوازش دلی که سخت گرفته است از تو...

و من مدام بر او تکرار می کنم که نترس عزیز دل،ان دست ها به هیچکس وفا ندارد..

..



[ یکشنبه 15 دی 1392 ] [ 04:55 ب.ظ ] [ kousar joon ]

[ نظرات() ]


این لحظه ها؛

تنم یه اغوش گرم می خواهد با طمع عشق نه هوس.

این لحظه ها؛

لبانم رطوبت لب هایی را می خواهد با طمع محبت نه شهوت.

این لحظه ها؛

گیسوانم نوازش دستی را می خواهد با طمع ناز نه نیاز.

این لحظه ها؛

تنی را می خواهم که روحم را ارضا کند نه جسمم را

.



[ یکشنبه 15 دی 1392 ] [ 04:51 ب.ظ ] [ kousar joon ]

[ نظرات() ]


ادم ها کنارت هستند!!تا کی؟؟تا وقتی که به تو احتیاج دارند!!

از پیشت میرن یه روز!!کدوم روز؟؟وقتی کسی جات اومد!!

دوستت دارند!!تا چه موقع؟؟تا موقعی که کسی رو برای دوست داشتن پیدا کنند!!

میگن عاشقت هستن!! برای همیشه؟؟نه،فقط تا وقتی که نوبت بازی با تو تموم بشه!!

واین است بازی باهم بودن...!!!!



[ یکشنبه 15 دی 1392 ] [ 04:42 ب.ظ ] [ kousar joon ]

[ نظرات() ]


توجه...توجه...توجه... 

 

 

کوثر جوون(خودم)امتحان هاش شروع شده

 

 

پس دیگه نمی تونه تا دو هفته بیادو به وبش سر بزنه

 

 

پس اگه دخمل پسلای خوشمل

 

 

 براش نظر گذاشتنو جوابی دریافت نکردن ناراحت نشن

 

 

ولی اگه بیامو ببینم نظر نذاشتین با همتون قهر می

 

کنم گفته باشم از الان

 

 

بعد که اومدم جبران می کنم

 

 

دوسستتون دارم خداحافظ

 

 

 



[ جمعه 6 دی 1392 ] [ 09:44 ب.ظ ] [ kousar joon ]

[ نظرات() ]


گاهی ادم می ماند بین *بودن*یا*نبودن*!!!

به رفتن که فکر می کنی...!!!اتفاقی می افتد که منصرف می شوی!!!

می خواهی بمانی!!!رفتاری میبینی که انگار باید بروی......!!!!!

این بلاتکلیفی خودش کلی جهنم است...!!!!!!!



[ پنجشنبه 5 دی 1392 ] [ 11:13 ب.ظ ] [ kousar joon ]

[ نظرات() ]


چقدر سخته وقتی پشتت بهشه

 دونه های اشک گونه ها تو خیس کنه.....

اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه هنوز دوستش داری!!

!



[ پنجشنبه 5 دی 1392 ] [ 01:36 ق.ظ ] [ kousar joon ]

[ نظرات() ]


وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم گفت:

جایی میری مردمانی داره که میشکننت؛نکنه غصه بخوری،

من همه جا باهاتم تو تنها نیستی؛تو کوله بارت عشق می ذارم که بگذری؛

قلب میذارم که جا بدی؛اشک میدم که همراهیت کنه.....

و مرگ میدم که بدونی بر میگردی پیش خودم...



[ دوشنبه 2 دی 1392 ] [ 11:27 ب.ظ ] [ kousar joon ]

[ نظرات() ]


من به هر تحقیری که شدم با صدای بلند خندیدم.....

نام مرا گذاشتند با جنبه بی انکه بدانند.....

خندیدم تا کسی صدای شکسته شدن قلبم را نشنود........

.



[ دوشنبه 2 دی 1392 ] [ 12:23 ب.ظ ] [ kousar joon ]

[ نظرات() ]


شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات