|
|
|
دختر كوروش با پیروی از آیین پیشینیان، همه نژادها، گروه ها، زبانها، کیش ها و آیین ها و در یك واژه همه مردمان را ارج می نهد و با مهر پذیرای همگان است. این خانه با آشتی و دوستی برپا شده است، باشد كه بدین گونه آیین نیاكان مان و یادگار ارزشمندی كه برای ما برجای نهاده اند هرچه پاک تر و پیراسته تر به فرزندان مان باز رسد.
مدیر وبلاگ:
نازیلا محمدپور
|
|
|
|
|
|
|
نویسندگان :
آمار بازدید :
:: تعداد مطالب : [cb:stat_total_post]
:: تعداد نویسندگان : [cb:stat_total_author]
|
|
|
|
|
|
سخنان كوروش بزرگ در بستر مرگ از زبان گزنفون |
|
مرتبط با :
كوروش بزرگ
گزنفون در
فصل هفتم از کتاب هشتم کوروشنامه، سخنانی از کوروش در بستر مرگ را خطاب به
فرزندان و دوستان و بزرگان قوم نقل می کند؛ بخشی از این گفتار کوروش را
سیسرون، سخنران نامی رومی نیز آورده است:
« فرزندان و دوستان من،
بدانید که عمر من به پایان رسیده و دیگر مدت مدیدی در میان شما نخواهم بود.
در زندگی خوشبخت بودم؛ در کودکی از همهی مزایایی که کودکان نیک بدان
آراسته اند، برخوردار بودم و چون به جوانی رسیدم، مزایای جوانی را بدست
آوردم و در اوان پیری ام نیز از هیچ موهبتی محروم نماندم. هر آرزویی که
داشتم برآورده شد و دست به هر کاری زدم، پیروز شدم. دوستان ویارانم از حسن
تدبیر من برخوردار شدند و دشمنانم همگی فرمانم را گردن نهادند. پیش از من،
میهنم سرزمین کوچک و گمنامی در آسیا بود و اکنون در دم مرگ، آنرا بزرگترین
و نیرومندترین و شریفترین کشور بدست شما می سپارم. بهیاد ندارم در هیچ
نبردی برای عزت و افتخار پارس، مغلوب شده باشم. همهی آرزوهایم برآورده شد و
سیر زمان، پیوسته به کام من بود؛ ولی از آنرو که پیوسته از شکست در هراس
بودم، خود را از خودپسندی بر حذر می داشتم و حتی در پیروزی های بزرگ خود،
پا از جاده اعتدال بیرون ننهادم و بیش از اندازه شادمان نگشتم. اکنون که
واپسین روزهای زندگی ام فرارسیده، خود را بسی خوشبخت می بینم که فرزندانی
که خدا به من مرحمت نموده، همه سالم و در عین نشاط و عقل اند و میهنم از
همه جهت توانگر و پرشکوه ویارانم شادمان و محتشمند. آیا با این همه
کامیابی نمی توانم بدین امید چشم برهم گذارم کهیادگار جاودانی از خود به
جا گذارده ام و آیندگان، مرا مردی خوشبخت و کامیاب خواهند شمرد؟ ای پسران
عزیزم، شما را سوگند می دهم و میهن عزیزم را به شما می سپارم و از شما می
خواهم که اگر خواهان خشنودی من هستید، دست دوستی ویگانگی بهیکدیگر بدهید
ویار ویاور هم باشید. امیدوارم این خواستهی مرا به کار گیرید و پس از
اینکه از این زندگانی رخت بربستم، مرا پیوسته ناظر کارهای خود بدانید و در
جلب رضایتم کوشا باشید...یاران من، اگر کردارتان پاک و برابر با حق و
دادگری باشد، نیروی شما رونق خواهدیافت؛ ولی اگر ستم روا دارید و در اجرای
داد تسامح ورزید، دیری نمی کشد که ارزش شما در نظر دیگران از میان خواهد
رفت و خوار و زبون خواهید شد. بدانید که اگر شما نسبت به آنکس که باید او
را از همه بیشتر در دل خود محبوب و عزیز بشمارید، ستم روا دارید؛ کسی حاضر
نیست از صمیم قلب به شما پناه بیاورد و در هنگام نیاز شما رایاری کند. اگر
به وصایایم عمل کنید، می توانید در کمال نیکبختی بایکدیگر وظایف خطیر خود
را انجام دهید. از سرگذشت های پیشینیان خود پند گیرید. در این آیینهی
گذشتگان، چه بسا پدرانی که مهر فرزندان را در دل خویش پروده اند و چه بسا
فرزندان که پدران خود را پیوسته گرامی داشته اند و چه بسیار برادران که از
راه اتفاق ویگانگی، خدمت های بزرگ انجام داده و خوشبخت شده اند. همچنین در
این آیینه خواهید دید که افراد از راه نفاق و دشمنی به خواری فروافتاده
اند و چه بسا فرمانروایی ها و خاندانها که به علت ستم یا از روی کینه توزی
و دشمنی نابود شده اند. همیشه سرمشق خود را از میان مردانی برگزینید که با
دادگری ویگانگی، پیروز و رستگار شده اند و از امثال آنان پیروی کنید و
بکوشید تا نام نیک از خود بیادگار گذارید.
دیگربس است، گفتارم به
دارازا کشید. فرزندان من، هنگامی که مردم، تنم را در زر و سیم و مانند آن
نپوشانید. زودتر آنرا در آغوش خاک بسپارید. چه سعادتی از این بالاتر که تن
آدمی در دل خاکی که منشا این همه ثروت های زیبا و چیزهای نیک و دلپسند است،
سپرده شود. من زندگی خویش را دریاری به مردم بسر بردم. نیکی بدیگران در
من خوشدلی و آسایشی فراهم می ساخت که از همهی شادیهای جهان برتر است. حس
می کنم که روانم رفته رفته از تنم دور می شود. همهی جانداران به این
سرنوشت می رسند و پس از فراغ روح، خاک می شوند. اگر از میان شما کسی بخواهد
دستم را لمس کند یا فروغ چشمم را ببیند، نزدیک شود؛ ولی چون روان، از تنم
برفت، راضی نیستم دیگر کسی به آن چشم بدوزد. حتی به شما فرزندانم اجازه
نمی دهم تن بی روانم را نظاره کنید. همهی پارسیان را بر سر مزار من
بخوانید، چه در آن حال در مامنی آسوده بسر خواهم برد. هرکس بنا بر آیین کهن
بر خاک من حاضر شود، از او پذیرایی کنید. می خواهم همه بدانند که من به
سعادت بزرگی نایل شده ام. بازهم می خواهم واپسین سخنم را بار دیگر بگویم که
بهترین ضربتی که به دشمنانتان وارد خواهید ساخت، این است که با دوستان خود
به مدارا و رافت رفتار کنید.
برچسب ها :
سخنان-برچسب ها :
كوروش-برچسب ها :
كبیر-برچسب ها :
گزنفون-برچسب ها :
آخرین-برچسب ها :
كوروش بزرگ-
|
|
|
|
|
|
نوشته شده توسط
نازیلا محمدپور در سه شنبه 11 اسفند 1388
|
|
|
|
|
|
|
|
|