ایـــــ وایـــــ !!! ***-ـ***رهگذرم دل نبند !!! ***ـ-*** تاریخ بنیانگذاری این شهر حدود ۴۰۰ سال پیش، بنیان نهاده شده و در ابتدا شامل ۱۹ محله، و هر محله مخصوص یک فامیل بوده است. بنیادگذاران فریدونشهر، از گرجیهای زمان شاه عباس اول هستند که توسط خود او از گرجستان به ایران تبعید شدند و به دستور او عدهای از جنگاوران آنها جهت حفظ منطقهٔ فریدن و همچنین پایتخت (اصفهان) از حملات اقوام لر و کرد در فریدن ساکن شدند. ورود گرجیها به ایراناز سال ۱۰۱۳ تا ۱۰۳۴ هجری قمری، شاه عباس و سردارانش ۱۰ مرتبه به گرجستان حمله کرده و (طبق منابع فارسی) طی این حملات ۹۰٬۰۵۰ یا ۱۰۰٬۰۵۰ گرجی را قتلعام کرده و ۱۸۱٬۵۰۰ گرجی را به اسارت گرفته و به ایران تبعید کردند؛ که ۷۰٬۰۰۰ یا ۸۰٬۰۰۰ تن از کشتهها و ۱۳۰٬۰۰۰ تن از اسرای تبعید شده به ایران مربوط به حملهٔ شاه عباس به گرجستان در سال ۱۰۲۵ هجری/۱۶۱۶ میلادی است. پس از تبعید این تعداد اسیر گرجی به ایران، شاه عباس دستور داد که آنها را به ولایتی که در آن آب و هوا و شرایط زندگی با وطن اصلی ایشان شبیه باشد انتقال دهند. به همین خاطر در ابتدای ورود گرجیها به ایران، آنها را در «مازندران» که گمان میرفت از لحاظ آب و هوایی همانند گرجستان است، سکونت دادند ولی با نامساعد بودن آب و هوا اکثر آنان به شهرستانهای داخلی ایران روانه شدند. از این تعداد اسیر گرجی، نیمی از آنها به «اصفهان» و «شیراز» وارد شدند. گرجیها در فریدنگرجیانی که به اصفهان مهاجرت کردند، ابتدا در زمان شاه عباس در «عباسآباد» اصفهان و پس از مدتی با تأسیس «نجف آباد» توسط «شیخ بهایی» در نجف آباد زندگی کردند. که به دستور شاه عباس عدهای از آنان که دارای خصال ستیزه جویی و جنگاوری بودند، جهت حفظ منطقهٔ فریدن و همچنین پایتخت (اصفهان) از حملات اقوام لر و کرد همچنین به دلیل آب و هوای مساعد و مزارع و شکارگاههای مناسب به فریدن مهاجرت کردند. تمام گرجیانی که به فریدن رسیدند، ابتدا در فریدن، شهر افوس را بنیاد گذاردند و سپس عدهای از آنها شهرهای «فریدونشهر (سُپِلی)» و «میاندشت (تُرِلی)» را بنیان نهادند. و همچنین عدهای دیگر از شهر افوس جهت حفظ دین مسیحیت در «داشکسن» -که یک روستای ارمنی نشین متعصب به دین مسیحیت بود- سکنی گزیدند، و نیز عدهای به دلایل نامعلوم آبادیهای «آغچه» و «بوئین» را بنا کردند. پس از حملهٔ کریم خان زند به گرجیهای فریدونشهر، بخشی از ساکنان آن به روستاهای «سیبک»، «چقیورت» و «نهضتآباد» مهاجرت کردند. جمعیت گرجیهای فریدن حدود ۱۰۰٬۰۰۰ تن است. حملهٔ افغانها به فریدونشهردر سال ۱۱۳۳ قمری، محمود افغان برای دومین بار به ایران لشکر کشید. او کرمان را تسخیر نمود و بعد از این که نتوانست بر یزد دست یابد عازم تسخیر اصفهان، پایتخت صفویان شد. شاه و سرداران وی تصمیم به اتخاذ شیوهٔ دفاعی گرفتند و سپاهی که ارزش جنگی نداشت گرد آوردند. تنها در میان آنها یک دسته سرباز گرجی، مستعد، کارآمد و ملبس به البسهٔ متحدالشکل، فاخر و مجهز و تحت فرمان رستم خان قوللر آقاسی شاهزادهٔ گرجی بودند. رستم خان گرجی در قلب همراه با ۴۰۰ گرجی شجاع و تعلیم دیدهٔ دستچین و در جناح چپ محمدقلی خان اعتماد السلطنه با ۱٬۵۰۰ نفر قرار گرفتند. در این روز تا هنگام عصر طرفین اقدامی نکردند. در پایان روز رستم خان از سکون طولانی ملول شد و با نفرات خود جناح چپ افاغنه را در هم شکست و آنها را عقب راند، اما اشتباه والی عربستان و اعتمادالسلطنه که نتوانستند به موقع به رستم خان یاری رسانند باعث شد تا محمود افغان که فکر میکرد شکست یافته و در صدد فرار بود، موقعیت بهتری یابد. رستم خان و همراهانش در محاصرهٔ افاغنه قرار گرفتند اما با از جان گذشتگی مبارزه کردند و هنگامی که رستم خان خواست با اسب خود از رود برزون عبور نماید، اسب او درغلطید و افاغنه وی را کشتند و سپاه ایران شکست یافت و عقبنشینی نمود. محمدحسین پس از ستایش و توصیف رشادت و دلاوری رستم خان و سربازان گرجی وی، موضوع را چنین بیان میکند: «اگر امرای دیگر نامردی نمیکردند و با رستم خان قللر آقاسی اتفاق میکردند افغان از میان برداشته میشد». افغانیها که از گرجیها صدمات فراوانی دیده بودند، بعد از تسخیر اصفهان هنگامی که عازم تسخیر نواحی اطراف آن همانند گلپایگان وخوانسار بودند، در صدد انتقام از گرجیهای ساکن فریدن برآمدند. گرچه در کتب تاریخی سخنی از جنگ افاغنه و گرجیان نیامده لکن بنابر روایات شفاهی افاغنه نتوانستند گرجیان را شکست دهند و همچنین استحکامات دفاعی موجود در «آوْغانیسْ گُرا» (ავღანის გორა) در فریدونشهر گواه روشنی بر این مدعاست. حملهٔ کریم خان زند به فریدونشهرپس از مرگ نادر شاه افشار جانشینان او نزاعهای فراوانی نمودند. کشور ایران وارد مرحلهای از عدم ثبات سیاسی و اقتصادی شدیدی گردید و به دلیل عدم قدرت دولت مرکزی خوانین و حکام نواحی طغیان نموده و در صدد کسب قدرت بیشتر و رسیدن به منصب پادشاهی برآمدند. علی قلی خان، ابراهیم خان، شاهرخ و سلیمان دوم هر کدام مدت کوتاهی سلطنت کردند. احمدشاه درانی از سرداران افغانی نادر در شرق ایران، محمدحسن خان قاجار در استرآباد و آزادخان افغان در نواحی شمال ایران در صدد تشکیل حکومت و کسب قدرت بودند. در این آشفتگیها، کریم خان زند نیز در صدد کسب قدرت برآمد. او نواحی تویسرکان و کزاز را تصرف کرد و توانست محمد علی خان حاکم همدان و حسنعلی خان حاکم اردلان را شکست دهد و حامیانی پیدا کند. کریم خان پس از پیروزی بر دشمنان خود شهرت عظیم کسب نمود و عنوان «کریم خان» یافت. کریم خان بعد از پیروزیهای متعدد و کسب شهرت با علیمردان خان بختیاری متحد شد و بنا بر پیشنهاد علیمردان تصمیم گرفتند به ابوالفتح خان بختیاری حاکم اصفهان و عراق که منصوب شاهرخمیرزا افشار بود، حمله کرده و او را شکست دهند. متحدین توانستند ابوالفتح را شکست دهند، اما آنها بعد از این پیروزی پیمان اتحاد سه جانبهای منعقد نمودند تا برای نجات ایران از هرج و مرج چارهای بیندیشند. متحدین ابوتراب نوهٔ مادری شاه سلطان حسین را با نام شاه اسماعیل سوم بر تخت نشاندند و مناصب را بین خود تقسیم کردند. علیمردان خان به علت سن کم شاه جدید نایب السلطنه او شد و همچنین کریم خان زند سردار کل سپاه و ابوالفتح خان نیز حاکم اصفهان شد. بعد از این پیمان کریم خان عازم فتح نواحی غربی ایران شد. هنگامی که وی مشغول فتوحات بود، علیمردان با استفاده از غیبت وی ابوالفتح خان حاکم اصفهان را کور و مقتول نمود و عمویش باباخان بختیاری را حاکم اصفهان نمود و خود عازم دفع صالح خان حاکم شیراز شد. علیمردان خان خود را پادشاه واقعی ایران میدانست و شاه اسماعیل سوم برایش آلت دستی بیش نبود. کریم خان بعد از اطلاع از موضوع در یک شورای مشورتی با سرداران خود تصمیم گرفت با علیمردان بجنگد. او با ۳۰٬۰۰۰ سپاهی به اصفهان حمله برد و شهر را تصرف کرد. علیمردان هم که شیراز را تصرف و در آنجا ستم زیادی کرده بود بعد از اطلاع از این وقایع به سوی اصفهان حرکت کرد. خان زند نیز فوراً با سپاه خود راهی جنوب شد. در چهارمحال بختیاری دو سپاه رو به روی هم صف آراستند. در آن نبرد علیمردان خان مغلوب شد و با به جا گذاشتن کلیهٔ لوازم خود به خوزستان گریخت تا با کمک حاکم آنجا بتواند دوباره علیه کریم خان قد علم کند. کریم خان که در میان پادشاهان ایران مشهور به داشتن چهرهای عدالت خواه و دور از خونریزی میباشد، بعد از این پیروزی به خونریزی شدیدی دست زد. جان. ری. پری چنین مینویسد: با این وجود کریم خان آشکار ساخت که آرزومند تسلط بر سرزمین کوهستانی بختیاری است. پس از پیروزی بلافاصله خراجی از تمام افراد مقیم و همسایهٔ بختیاری طلب کرد. گرجیهای ساکن روستای «آخره» (فریدونشهر قدیم) از دادن خراج خودداری کردند و به اتفاق مردمان روستاهای ارمنی نشین مجاورشان به مقاومت مسلحانه پرداختند. کریم خان نیز با قوای نظامی اش به آنان حمله کرد. بسیاری از دهقانان کشته و اسیر گردیدند و رهبران گرجیها تیرباران شدند و خان زند با تعداد زیادی اسیر آنجا را ترک کرد. کریم خان بعد از آن عازم اصفهان شد و در آنجا خود را وکیل الدوله نامید. داستان این واقعه نسل به نسل منتقل شده، شاخ و برگ فراوانی یافته و همانند اسطوره شده است. نویسندهٔ تاریخ گیتی گشای نامی در تاریخ زندیه از این واقعه با نهایت اختصار و اختفاء یاد میکند و در این خصوص تنها با جملهٔ «تدمیر سایر خصمان نژند» یاد کرده است. احمد پناهی سمنانی در کتاب «لطفعلی خان زند» در مبحث جنبههای منفی حکومت کریم خان چنین مینویسد: «کشتار مردم سلحشور و مقاوم سیراوی (؟) در صفحات لرستان و خوزستان (فریدونشهر با هر دو استان مجاور است) که فرمان او را مبنی بر دادن سرباز و ملازم رکابی قبول نکردند و در جنگی نابرابران سران آنها به قتل رسیدند و سرهای آنان را کلهٔ منار ساختند و اطفال و زنانشان را اسیر کردند ... برخی از زنان نیز خود را از کوه به پایین پرتاب کردند تا به اسارت سربازان خدامراد خان سردار نظامی کریم خان نیفتند». «... در سال ۱۷۷۷ یا ۱۷۷۸ درگذشت کریم خان بوربور که از سرداران همنام کریم خان بود بر شایعهٔ بیماری او دامن زد و موجب پیدایش آشفتگیهایی در میان لرها و بختیاریها گردید و گرجیها و ارامنهٔ ساکن غرب اصفهان توسط این اقوام غارت شدند ...» گرجیهایی که از این واقعه جان سالم به در بردند در نواحی متعدد متفرق شده و زندگی نوینی را در روستاهای اطراف پایهگذاری کردند، اما فریدونشهر مرکزیت خود را به عنوان میراث دار فرهنگ و زبان گرجی برای همیشه حفظ کرد. روستاهایی که گرجیان بدانجا رفته و زندگی جدید را بنا نهادند عبارتند از: روستاهای شعبهٔ جنوبی منطقهٔ فریدن، شامل: چغیورت، سیبک و نهضتآباد. وجه تسمیه نام گرجیفریدونشهر در زبان گرجی مارْتْقُپی (მარტყოფი) نامیده میشود. مارْتْقُپی نام دشتی در نزدیکی تفلیس، پایتخت گرجستان است. در زمان شاه عباس اول، دشت مارْتْقُپی، محل جنگی بود که میان گرجیهای استقلال طلب متحد و ارتش امپراتوری صفویان روی داد و منجر به شکست صفویان شد. پس از آن به دلایلی اتحاد گرجیها از بین رفت و این بار در مقابل سپاه جدید و تازهنفس صفوی شکست خوردند و بازماندگان آنها (شامل بنیان گذاران فریدونشهر) به مجازات نابود کردن ارتش امپراتوری صفویان در دشت مارْتْقُپی به ایران تبعید شدند. این شهر همچنین با لفظ سُپِلی (სოფელი) نیز یاد میشود. سُپِلی یک کلمهٔ گرجی، به معنای آبادی است. پس از حملهٔ کریم خان زند به فریدونشهر، عدهای از بازماندگان آنها، سه آبادی جدید در جنوب فریدونشهر بنا کردند و طبق عادت همیشگی با لفظ سُپِلی از فریدونشهر یاد میکردند. بنا بر این به تدریج نام اصلی فریدونشهر یعنی مارْتْقُپی برای گرجیهای جنوب منطقه (فریدونشهر، چغیورت، سیبک و نهضتآباد) فراموش شد و نام سُپِلی جایگزین آن شد. اما هنوز گرجیهای شمال منطقه (بویین و میاندشت، داشکسن، افوس و آغچه) به فریدونشهر میگویند مارْتْقُپی. نام فارسیاز آنجایی که فریدونشهر آخرین آبادی از سمت اصفهان بود، میان فارسیزبانان با عنوان آخره و به دلیل اینکه بالا سر آبادی دیگری به نام آخره (محلهای از فریدونشهر امروزی به نام وحدت آباد که محل سکونت فارسی زبانها است) بود، با عنوان آخره بالا نامیده میشد. تا اینکه در سال ۱۳۳۵ با رسیدن جمعیت آخره بالا به ۵٬۰۰۰ تن و بنیان شهرداری در آن و تبدیل شدن روستای آخره بالا به شهر، سه نام جدید بر پایهٔ ویژگیهای تاریخی، جغرافیایی و انسانی به وزارت کشور پیشنهاد شد:
و گزینش وزارت کشور نام «فریدونشهر» بود. مردم بیش از ۹۰ درصد جمعیت محلهٔ بالای شهر فریدونشهر را گرجی زبانان تشکیل داده و اکثر آنها نوادگان گرجیهایی هستند که توسط شاه عباس اول (در جنگ امپراتوری صفویان با استقلال طلبان گرجستان صفوی یعنی کاختی و کارتلی) از گرجستان به ایران تبعید شدند. جمعیتجمعیت فریدونشهر بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰، ۱۴٬۰۰۷ نفر (۴٬۰۶۲خانوار) بودهاست. زبانگرجیهای فریدونشهر تماماً به گویش فریدونشهری زبان گرجی صحبت میکنند که حاصل دگرگونی زبانی است که چهارصد سال پیش بدان تکلم میشده و با زبان گرجی معاصر (زبان رسمی جمهوری گرجستان) متفاوت است. آداب و رسوماز معروفترین آداب و رسوم مردم فریدونشهر، میتوان به «مِنْکْلِ» و مراسم «کالِبیسْ کُبی» اشاره کرد. مِنکلهاز آنجایی که هنگام کریسمس در گرجستان، و نوروز در فریدن، برف روی زمین است، با ورود اولین میهمان برای تبریک سال نو به هر خانه، ردپایی از او بر روی برفها میماند، که در زبان گرجی "მეკვლე" (مِکْوْلِ) نامیده میشود. "مِکْوْلِ" که در فریدونشهر به "مِنْکْلِ" و در افوس به "مانْگالی" تبدیل شده است، نام اولین میهمان عید هر خانه بوده و به باور عموم، آرمغان آورندهٔ خوشیمنی برای اهل آن خانه است. به همین خاطر، اگر آن خانواده، اعتقاد به خوشیمنی او داشته باشند، آن فرد هر سال منکلهٔ آن خانواده میشود و خانوادهٔ دیگری نمیتواند او را برای اولین روز سال نو دعوت کند. در گرجستان، به مِنْکْلِ، پول کاغذی و مسکرات هدیه میدهند و با شیرینی از او پذیرایی میکنند و در فریدن، خوردن صبحانه با منکله، و هدیهای که قبل از ورود او به خانه میدهند، جزو رسومات است. کالبیس کوبیქალების ქობი «کالِبیسْ کُبی» (به معنای غار زنان) نام غاری در فریدونشهر است. این غار محل اجرای مراسمی بوده است، که هر ساله در روز سیزده فروردین توسط خانوادهها انجام میگرفته و محل آشنایی دختر و پسرانی بوده است، که قصد ازدواج داشتهاند. باور عموم بر این بوده است که: اگر بعد از سیزده بدر، از آب چشمه نوشیدنی درست کرده و خانوادهای آن را بنوشند، آن خانواده تا پایان سال شاد و خرم خواهند بود. نوع مطلب : برچسب ها : درباره وبلاگ (زندگی گذشت همچو برگ و باد بر دلم نشست غصه ی زیاد خسته تر شدم خسته تر ز پیش مانده ام غمین رفته ام ز یاد) شعار جدیدم: ***** زیبا ترین آغاز را با تو تجربه کردم، پس تا زیبا ترین پایان با تو میمانمــــــــــــ ***** سلام خیلیــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خوش اومدین من با تبادل لینک موافقم و اگر که شما هم مایل به این کار بودین اطلاع بدین و دیگه اینکه............................. امیدوارم خوش بگذره بهتون اینجا در پناه حق گاهى… آنکس ک میخندد و میخنداند… میخواهدحواست را از چشمان گریانش پرت کند… ***** هـــوا را هــــرچــقدر نفــــس بکــشـــے بـاز هـم بـــراے کـشـــیدنـش بـال بـال میـزنـے مــثــل تــــــــــو کـــه هـرچـــقدر کــه باشـــے بـاز بــاید بـاشـــــے میفــهمــے چــــی میگـــم بــــودنــــت مــــهــــم اســــــت ***** " تــــو " که باشی ... معجزه ای در من رخ میدهد ... به نام " آرامـــــــــــــش " همیــــــشه کنارم بـــاش نـــازنینــــــــم ... ***** خدایا میوه ی کدام درخت را گاز بزنم ؟! که از زمین رانده شوم؟! ***** خدا را در دلت احساس کن ! به او توکل کن ... و قدمهایت را محکم بردار ... چرا که وقتی ایمان شکست می خورد ، ترس ، پیروزیش را جشن می گیرد ... ! ***** تنها یک راه به سوی بهشت وجود دارد، که در زمین آن را عشق مینامند... ***** عشق تو مانند روح در وجود من است، که فقط هنگام مرگ از هم جدا میشویم!!! ***** راز سڪوت را نم نم اشــــــڪ می داند و غم تنهـــــــــایی را خلوت شب ***** دلــــــــــهایمان را اشغــــــــــــــال نکنیم، شاید خــــــــــــــــدا پشت خطــــ باشد... مدیر وبلاگ : لعیا مطالب اخیر
آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه
نویسندگان آمار وبلاگ
امکانات جانبی ابزار های نایت اسکین
ابزار وبلاگ نایت اسکین Up Page
تبادل لینک - تبادل لینک تبادل لینک میکنی؟ - تبادل لینک اتوماتیک و رایگان |
- خرید چراغ خواب لاک پشتی شلمن