عرعرعر !!
نویسنده :باران میرباقری
تاریخ:جمعه 3 خرداد 1398-03:50 ب.ظ
سلام ای دوستان !
این امتحان های لعنتی هم با شروعشون جهان ما رو سیاه کردن !
الان امتهان دینی رو دادم وبعدی مرگ حقیقی ، یعنی ریاضیه !!!
یعنی این مامان و بابا هم گیر میدنا !
آخه من دیگه چه کوفتی رو بخونم ؟ ( یعنی بخورم )
ای بابا... حالا برید ادامه ی مطلب ! ( خواهش می کنم !!)
خب ... من برای اینکه حال حوام عوض شه رفتم پارک خارزم .البته به الینا هم زنگ زدم
ولی خانم عنق تشریف داشتند !!
بعدش رفتم پارک دیدم دالی موشه ! الینا هم اومده ( البته به هوای من نه ، چند نفر دیگه از دوستامون )
بعدش کلی ور زدیم و بچه های دیوونه ی پارک رو نگاه کردیم
بعد کاشف به عمل اومد که توپ هم آورده ! ( الینا ، نه بچه های دیوونه ی پارک !!)
با کیان اینا رفتن بالا بازی کردن اما من نرفتم . (خوابم می اومد )
بعدشم رفتم از دکه ی خوراکی فروشی چیزی به نام کیندر بگیرم.
قیمتش رو که فهمیدم دود از کله ام بلند شد .35000تومان ؟؟؟؟
بعدشم دوست لات ولوت کیان اومد و من و الینا تصمیم به اجرای نقشه ی شب نشینی شدیم
بعد رفتیم خونه ی الینا اینا . اگه من رو بشناسید می دونین که من از گوشت حالم بهم می خوره !!
غذا : ماکارونی با گوشتی که نمی شد سوا کرد !!
( یعنی یه وعضیا !!!)
بعد سعی کردیم تا ته شب بیدار بمونیم ولی من وسطای فیلم خوابم برد
آهان راستی الینا میگه من دیشب دوبار حرف زدم .
اولین بار بلند گفتم : مگه بهت نگفتم !
دومین بارم بلند داد زدم : زیر موسی !!!
حالا تا بعدا بای !!
نظرات()