دوباره...چشمکــــ**ستاره...

★¸.•¨`*•.¸★شادمانی همه جا پشت دراست/درگشودن هنـــر است...!!★¸.•¨`*•.¸★

ســـــــــوزن ته گرد...

پنج شنبه آخر سال بود داشتم پاوروینت فیزیک درست می کردم
خانوم آبجی اومد گفت که می خواد بره واسه آکواریومی که تو آزمایشگاش درست کرده ماهی قرمز بخره
مام رفیم بریم ،البته به عنوان :ظرف ماهی نگه دار
مامانمم داشت خیاطی می کرد جلو چرخشم جاسوزن ته گردی بود با سوزن ته گردای برعکس
داشتم آماده می شدم که صدای گوشی مامانم بلند شد
منم که می دونستم کی پشت تلفنه رفتم که من بردارم _از اون جایی که راه نمی رم می پرم_ پریدم

اَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَ.............
صدای من بود!
بر خرمگس معرکه لعنت! {فائزه بود} !

10، 11 تا سوزن ته گرد رفت تو پام!

آبجیم:
فائزه:
من:


 برای مشاهده اندازه واقعی سوزن ته گرد.... کلیک کنید


+ نوشته شده در یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 ساعت 06:36 ب.ظ توسط مه *|  چشمک ها()