آهو آمد سوی تو آرام شـد ،پس می شـــــــود

درحریمت هر که ناکس می رود کس می شود

یک عـــــبای آبی و عمامه ای از جنـــــــس نور

آســـــــمان ازدست این گنبد ملبّس می شود

تو دلـــــــیل اعتبار گـــــــــــــنبد و نـــــقّاره ای

آهن و ســــــــنگ ازوجود تو مقدّس می شود

دل اگــــــــر تاریک باشد در حریمت چون کلاغ

زود در بین کــــــــــــبوتر ها مشخّص می شود

پنــــــــــجره فولاد،ســـــــقّاخانه وگـــــــنبدطلا

هرکه در صحن است محو این مثلّث می شود!

 .مهدی رحیمی زمستان.

پ.ن1: امام رضا جونم مثل... مثل... نه نمیشه هیچ تشبیهی آورد که چه جوری دوست دارم !!

پ.ن2: چند روز پیش داشتم می رفتم مدرسه واسه کاری همین که از ماشین پیاده شدم ، ی پسر جوون متکدی افتاد دنبالم به زور می خواست ازم پول بکنه منم کلا به جوونا چیزی نمی دم چون جوونن و می تن برن کار کنن نهایتش اینه که برن سر ساختمون کار کنن یا حالا هر جای دیگه ای که ممکنه وجود داشته باشه _نمی دونم شایدم اشتباه کنم_  کار به جایی کشید که افتادیم به دوویدن اون بدو من بدو اون بدو من بدو تا حیاط مدرسه اومد منم تند پریدم تو سالن از اونجا هم پریدم تو دفترمون. هــــــــــــــــو گدا هه از این حرفا هم سریش تر بود حتی دنبال دبیر مطالعات پارسالمونم کرد بعدشم مستخدممون بیرونش کرد دیدن همین صحنه هایی واقعا عذاب آوره!

        ***

پ.ن1: مدرســــــــــــــــــــــه عاشقتم!!

پ.ن2: فکرشو کنین  یکشنبه 31 شهریور عروسی دختر داییمه بایدم برم حتمنم تا دیر وقت طول می کشه صبحشم یک مهره و باید پاشم برم مدرسه!

اطلاعیه:مدرسه که شروع بشه خِــــــــــــــــــــــــیلی کم خیلی خیلی کم میام این جا زیادم نمی تونم  بهتون سر بزنم ببخشید و این که با معرفت باشینو اگه پس از قرن ها آپی کردیم مارو از یاد نبرین!

پ.ن3: امروز 24 مهر عید قربان مبارکتون باشه!