بابا پول بده!
تو یکی از شبای فروردین92...................................خواب بودم{جمله حال کردین؟}
آبجیم می گه:{البته اونم خواب بوده}
نیمه های شب شنیدم ی صداهایی می آد
رفتم دنبال صدا
که یهو با ی صحنه ای مواجه شدم.
حالا بذاربن صحنه رو خودم تعریف کنم:
آقا قضیه از این قرار بود که ما {من} چسبیده بودم به در اتاق مامانو بابام
ی حرکتیَم انجام می دادم مثلا داشتم درو باز می کردم
و هی پشت سر هم می گفتم :
"بابا پول بده،بابا پول بده،بابا پول بده ،..."
آبجیم می گه:{البته اونم خواب بوده}
نیمه های شب شنیدم ی صداهایی می آد
رفتم دنبال صدا
که یهو با ی صحنه ای مواجه شدم.
حالا بذاربن صحنه رو خودم تعریف کنم:
آقا قضیه از این قرار بود که ما {من} چسبیده بودم به در اتاق مامانو بابام
ی حرکتیَم انجام می دادم مثلا داشتم درو باز می کردم
و هی پشت سر هم می گفتم :
"بابا پول بده،بابا پول بده،بابا پول بده ،..."