به نام
نامی اولین عاشق
لژیون
نور ، دوشنبه مورخ بیست و پنجم دی ماه سال
نود وشش شمسی
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر
اگر درانجام کارها؛ واقعاًعشق باشد خلاقیت ها بالا می زند و استعدادها شکوفا میشود ،
ما به دنبال چه هستیم ؟ غیر از این است که از خود بگذریم و به عشق برسیم؟به دنبال
دوست داشتن و دوست داشته شدن به اینجا آمدیم انسان ها دوست دارند که دوست داشته
شوند و همه رفتن و آمدن ها این است که عشق بورزیم.........................
انشاالله که خوب باشید وهرروز بهتر از روز قبل باشید ؛زندگی
و بچه ها و مسافران شما هم سلامت وخوب باشند و من هم خوب هستم .
مشارکت در دستور جلسه عمومی « غذای ما دوای ماست
و دوای ما غذای ماست»
همسفر نسیم : وقتی می گفتند سیستم سریع الحساب است فکر می
کردم باید همان موقع جواب بگیرم ،ولی الان که یک ذره درک بیشتری کردم ،می فهمم
سریع الحساب بودن یعنی در همین دنیا و در یک زمانی نا معلوم حتما جواب می گیرم و
آثارش نمایان خواهد شد .
همسفر حکمت : مَثَلی هست که می گویند لذت دنیا به خوردن است
نمی شود چیزی را ببینید ودل نخواهد لذا چیزی که مهم است این است که خوردنی ها را به اندازه ، تازه و طبیعی و در فصلش و با کیفیت بخوریم .
همسفر اکرم : چند سال مشکل گوارشی و میکروب معده داشتم و
حال خوشی نداشتم علیرغم اینکه موارد تغذیه را رعایت می کردم ولی با آمدن به کنگره
فهمیدم به خاطر نداشتن آرامش بوده و مشکل من عصبی بوده است و روش تدریجی را یاد
گرفتم و کم کم داروها را قطع و با مواد غذایی مناسب مانند زنجبیل جایگزین کردم و
الان مشکلی ندارم.
خانم فاطمه : زنجبیل برای معده و سیستم ایمنی بدن فوق
العاده است و سعی کنید در همین فصل های پاییزو زمستان استفاده کنید ،می توانید
تازه آن را در چایی رنده کنید و بخورید ،طبع ان گرم است .کلاً از شکل خوراکی ها می
توانید بفهمید برای کدام قسمت بدن مفید است ،مثلاًلوبیا شبیه کلیه است و برای آن
مفید است یا گردو به شکل مغز است و برای مغز و ساقه کرفس شبیه استخوان است و برای
استخوان مناسب است و........طبیعت بهترین آموزگار ماست.
سی دی علمی
خانم فاطمه : یکی از نکات مهم این سی دی این است که گفتند ،همه
چیز برا اساس خواست وتقدیر و فرمان اتفاق می افتد ،وقتی خواسته ایی داریم براساس
تقدیری که داشتیم خداوند فرمان آن را صادر می کند،حالا برای این صادر نمودن فرمان
که خود خدا پایین نمی آید که ،بلکه این فرمان ها را توسط فرشتگان و فرماندهانش ارسال می کند و آنها هم از طریق الهام به انسان
منتقل می نمایندو وقتی انسان در حال تعادل باشد این الهامات را دریافت می کند.وقتی
من مواد مصرف کرده باشم و یا در حال تعادل نباشم نمی توانم الهامات را دریافت کنم
،اگر در مسیر ضد ارزش ها باشم و یا بواسطه انجام کارهای ضد ارزشی برای خود حجاب
درست کرده باشم آنموقع نمی توانم الهامات را دریلفت کنم و ان فرمان برای من اتفاق
نمی افتد.، در این شرایط اکثر ما به یقه خدا می چسبیم و نمی دانیم که ریشه الش در
خود ماست . همه این امدن و رفتن های ما برای این است که در مسیر باشیم .اینگونه
نباشد که برروی ضدارزش ها متمرکز شویم که این باعث نیرو گرفتن و گسترش ضد ارزش ها
میشود ،سعی کنید در مسیر نور حرکت کنیدو خوبی کردن ها باعث محو بدی ها میشود.
همسفر حکمت : آقای مهندس همچنین گفتند ؛ اینطور نیست که هر
کار که در دانشگاه ها انجام می گیرد علمی باشد و هر کاری که بیرون از دانشگاه است
هم غیر علمی است ،نه این درست نیست این امکان وجود دارد که کاری دانشگاهی نباشد
ولی علمی باشد مانند ماست ماستاندن و یا خیاطی کردن و...که این ها هم کار علمی است
و گاهی هم در دانشگاه کار غیر علمی انجام می شود مثل همین سم زدایی که برای درمان
اعتیاد گفتند که صدرصد غیر علمی است .
وادی عشق و محبت
همسفر افسانه :
کتاب ...............با حرکت چندین ساله ، این بنا در سماؤ
وزمین پی ریزی شده است ......................
خانم فاطمه : عشق ؛ یعنی از خود گذشتن یعنی چه؟
همسفر مهین : یعنی از خواسته ها و نیاز خود بگذری تا به عشق
برسی ،حالا اگر این عشق به مخلوق است که باید توجه به آن باشد و اگر عشق به خداوند
است نیز باید بر آن تمرکز کنید و از خواسته های خود بگذرید تا به خداوند برسید.از
خود گذشتن یعنی از خواسته ها گذشتن است.
خانم فاطمه :از مراتب پایین در زندگی تا بالاترین مراتب در
عالم خلقت......آیا من می توانم از یک غذار خوردن خود که خیلی هم ساده است بگذرم و
به دیگری ببخشم از همین جزء ساده بگذرم ،این ها یعنی عشق .از آنچه دوست دارم بگذرم
یعنی عشق .اگر توانستم این کار را بکنم یعنی از خواسته خود بگذرم یعنی عشق . عشق
یعنی گذشتن از عصاره جان .
همسفر حکمت : آیا این از خود گذشتن حد واندازه دارد؟ یعنی
ممکن است به نتیجه ایی برسیم؟
خانم فاطمه : زمانی که منتطر نتیجه هستیم این عشق نیست
،گذشتنی که با اگاهی باشد حد واندازه ندارد.من می بخشم چون عشق را درک کردم ،مثل
عشق خداوند به مخلوق که حد و اندازه ندارد.عشق واقعی تمام نمی شود و همیشه برنده
است و غیر ممکن است که عشق واقعی باشد ولی نتیجه نگیریم.
همسفر نسیم: وقتی به توانایی خود فکر می کنم که چقدر
توانایی گذشتن از خود را دارم ، می خواهم این کار را بکنم تا یادبگیریم و به عشق
واقعی برسیم با یک دفعه که نمی توانیم عشق
بورزیم قبل از یادگیری آنقدر باید زور زد تا به آن عشق برسیم ولی بعد از یادگیری دیگر
نیازی به زور زدن نیست ، بدون اینکه بفهمیم به تدریج و براحتی به عشق می ورزیم.
مثل همین قطع کردن ضد ارزشی مثل دروغ از ابتدا به ساکن نمی توانید آنرا قطع کنید
ذره ذره دروغ گفتن را کم می کنید و بعد کم کم راحتر می توانید دیگر دروغ نگویید .
همسفر مهین ، یک مادر از زمان تولد بچه هایش هیچ تفاوتی
برای فرزندانش قائل نیست ویکسان توجه می کند و عشق می ورزد ولی با گذشت زمان ممکن
است فرزندی موفق و فرزندی به فرض قاتل و یا بدترین پیدا کند وآن نتیجه ایی که ما می خواهیم ما نمی توانیم بگوییم من دارم این
بچه را بزرگ می کنم به شرطی که در آینده چیزی شود این واقعیتی است ؛منتهی نتیجه ایی که انسان در
مقابل گذشتن و دوست داشتن ها انجام می دهد و به نتیجه نمی رسد بستگی دارد به
احساسش ؛من درکنار فرزند موفقم آرامش دارم
و در کنار فرزند دزد ،قاتل و معتادم احساس ناآرامی دارم ولی در ته دلم من مادرم و عاشقم است و من مادر به هردو عشق می ورزم.
خانم فاطمه : عشق مادری اینگونه است که هر چه فرزند هم بد
باشد ولی خواسته ایی از مادر داشته
باشد باز مادر آن احساس عشق را به او دارد
و نمی تواند انجام ندهد ؛این نشانه کوچکی
از عشق عام است که خداوند در کل هستی قرار داده و نسبت به تمام مخلوقین دارد. عشق به معنای
واقعی سخت و طاقت فرساست ،ولی تلاش می کنیم واز خداوند می خواهیم ،پس هر کاری در
خانه های خود انجام می دهید باید با عشق واقعی باشد ،دل و قلب و رفتار و اعمال صاف
باشد تا به انچه می خواید برسید اگر هم نرسید خداوند در جایی دیگر به شما می دهد.
همسفر زهره : همان آمدن اولیه به کنگره نیز به خاطر عشق است
که آمده ایم؛یک تازه وارد که می آید در ابتدا خیلی دلخور است و از دست مسافر عاصی
و خسته است و می گوید می خواهم جدا شوم ،اما
وقتی از او می پرسی پس برای چه به
کنگره امدی ؟ می گوید :نمی دانم .فکر می کنم به خاطر همان عشق است که گم شده است و
اینجاست که پیدایش می کند.
همسفر افسانه : ....کتاب.............آیا هرکسی از این
عصاره که در خود اندوخته ،می تواند به سهم خویش بپردازد؟..................
خانم فاطمه : این
نتیجه عشق است از آنچه می بخشی می شود آراستگی و روشنایی و زیبایی.
همسفر افسانه :...کتاب ....چه چیزی زیباتر از این عمل است
که با تمام وجودت دوست بداری؟
خانم فاطمه:انسان عاشق، چه کسی است ؟
همسفر حکمت : کسی که از خود می گذرد.
خانم فاطمه :کسی که از جان ومال و همه چیز خود می گذرد.
عشق ؛قامت ها را راست ،اندیشه ها را پاک................
خانم فاطمه : نتیجه
عشق است که بعد از آمدن به اینجا همه ما چقدر تغییر کردیم و جوانتر شدیم ، این ها در اثر عشق است و زندگی
رابهتر و انسان را خلاق می کند.چرا اینقدر
فکر وذهن ما درگیر است و نمی توانیم کارهایمان را به درستی انجام بدهیم و مرتب
کارها را به عقب می اندازیم ؟چون عشق در کار من کم و کم رنگ شده است .اگر درانجام کارها؛ واقعاًعشق
باشد خلاقیت ها بالا می زند و استعدادها
شکوفا میشود ، ما به دنبال چه هستیم ؟ غیر از این است که از خود بگذریم و به عشق
برسیم؟به دنبال دوست داشتن و دوست داشته شدن به اینجا آمدیم انسان ها دوست دارند
که دوست داشته شوند و همه رفتن و آمدن ها این است که عشق بورزیم.
منظور از کژی چیست ؟
اگر مداوم از بدی های زندگی بگوییم هیچ تغییری در اصل آن
نمی افتد که هیچ ،تازه گسترده تر نیز میشود و کل زندگی وهستی را ازبین می بردو کسی
که همیشه از بدی ها و کژی ها می گوید مثل این است که از عشق هیچ چیزی نفهمیده است
.
همسفر افسانه
: کتاب..........اگر حشرات موذی و
انسان های انسان نما در اندیشه ما خللی ایجاد نمایند ،ما بایستی با انها چکار
کنیم؟
خانم فاطمه :منظور آدم هایی هستند که نمی خواهند خود را
اصلاح کنند یا تغییر کنند، در برابر آن ها چه کنیم؟
باید آموزش بدهیم ،برخی را اصلاً نمی توان آموزش داد ،چون
حشره ومیکروب اصلش این است که میکروب باشد و نمی شود تغییرش داد،خلقتش حشره است .
ما نمی توانیم بگوییم فلانی در زندگی ما حشره است و نمی شود آموزشش داد ،نباید قبل
از آموزش قضاوتش کنیم ،باید اول فرصت بدهیم تا آموزش بگیرد ولی اگر هم درست نشد
باید او را رها کنیم تا روزی نقطه تفکرش بیدار شود این ها انسان های انسان نما
هستند که چون برخلاف آموزشی که می گیرند باز در عمل کار و عمل اشتباه خودشان را انجام می دهند.
همسفر مهین : به جزء جهان خواب که الان موازی با ماست ووقتی
می خوابیم پنج حس ما بیدار میشود به جز این مفهومش یعنی چه ؟ یعنی اگر در این جهان
به تکامل نرسیم و برویم و بعد رفتن آیا خودم می خواهم برگردم یا طبق فرمان برمی گردیم و اگر
می آییم آیا در قالب فیزیکی یا جسمی هستیم؟ از طرفی هم گفته میشود پیشگامان وافراد
تکامل یافته برنمی گردند و می مانند.
خانم فاطمه : چیزی که از صحبت های آقای مهندس درک کردم این
است که به انسان فرصت داده میشود که خودش را به تکامل برساند و پیشگامان هم بر نمی
گردند چون هدف از خلقت انسان و به کره خاکی آمدن ،رسیدن به همین مرحله است .یعنی
من خودم می خواهم برگردم .در قرآن آیه داریم که زمانی که مرگ آن ها فرا می رسد ضجه
می زنند و می خواهند دوباره برگردند، منظور همین است که آنجا آرشیو باز میشود و می
فهمند که چی داشته اند و اجازه و فرصت برگشت برای اصلاح خود رامی خواهند و این هم
به تقدیرشان که در دنیا چه کردند و هم به فرمان خدا بستگی دارد.
همسفر مرضیه :...کتاب..... در نهایت ،شما کلمات را در کنار
هم قرار می دهید ، خانه را شما درست می کنید و گل ها را شما می
کارید................
بدون عشق ،نمی توان از عشق سخن گفت
خانم فاطمه : اگر چیزی در من نیست ،من نمی توانم از ان برای
دیگران صحبت کنم و اگر هم صحبت کنم تاثیری ندارد؛یعنی اگر من غیبت می کنم نمی
توانم از غیبت نکردن برای دیگران صحبت کنم و یا اگر دروغ بگویم نمی توانم از
دیگران بخواهم دروغ نگویند.اگر فقط شعار بدهم حتماًدر مورد آن پوستم کنده میشود و
مورد آزمایش قرار می گیرم که فاطمه همانطور
که تو گفتی غیبت نکنید حالا ببینیم خودت می توانی غیبت نکنی .آموزش هایی که می
گیریم اول خودمان مورد آزمایش قرار می گیریم.
همسفر اکرم : آدم هایی که ظاهر وباطن یکی ندارند در ادامه
حرفشان خریدار ندارد.
به نام نامی اولین عاشق ................
خانم فاطمه : این القاب خداوند است .
همسفر مرضیه : .....کتاب ....عشق با محبت آغاز میگرددو محبت صورت مسئله است حل آن می شود
عشق ....................
خانم فاطمه : عشق در ابتدا ممکن است ناخالصی داشته باشد ولی
به مرور زمان خلوص می یابد و عشق واقعی ظهور می یابد .
عشق را توصیفی نیست ....
خانم فاطمه :عشق را نمی توان محدود کرد.
خانم فاطمه : اول خطابه می گویند : خوشحالک که در خدمت شما
هستم ......این یعنی عشق ،اینکه خودش استاد است ولی خود را خدمتگزار می داند.
کتاب.........انسان بودن ؛یعنی سپاس از هستی ،از قدرت مطلق ،یعنی وادی چهاردهم
انسان بودن یعنی چه ؟
همسفر حکمت : یعنی شکرگزاری
خانم فاطمه : شکرگزاری به لفظ نیست یعنی فقط با زبان شکر
بگوییم و یا آهی بکشیم و شکر کنیم، این
شکرگزاری به حالت منیت گزاری است ،شکر گزاری یعنی قدردان تمام کائنات و هستی باشیم
و خوشحا باشیم بابت همه چیز هایی که وجود دارند.
همسفر حکمت : ابتدای انجام هر کاری سخت است ولی وقتی با عشق
وارد شدید در ادامه راحت میشود.
خانم فاطمه :با بالا رفتن آگاهی آنقدر برخی مسائل برای او
کم ارزش و پیش پا افتاده میشود که دیگر برایش مهم نیست دیگران چه می گویند
،تازمانی که انسان خودش کوچک است مسائل جزئی اطراف برایش مهم است اما وقتی انسان
از درون بزرگتر ،آگاهتر ،بیناو روشنتر می شود این ها برایش مهم نیست.اگر می خواهی
پرواز کنی و به اوج برسی به قدقد مرغ ها توجه نکن.
همسفر نسیم ...کتاب ....محبت ؛زنجیره هایش روز به روز محکم
می شود................
خانم فاطمه : اینجا هم خود ناراحت است و هم به خود امید می
دهد و پیامی برای ماداردکه اگر برخلاف تلاشمان نتوانستیم به وادی عشق ومحبت برسیم
هنوز هم می توانیم حرکت کنیم و ادامه بدهیم....
همسفر نسیم :....کتاب.... خوشا به حال آن کس که و به دنبال
باز پس گرفتن نیست............
خانم فاطمه :اینجا می توانیم به خورشید تشبیه کنیم که وقتی
می تابد به همه چیز و همه کس می تابد و انتخاب نمی کند ،به همه یکسان نور می دهد
،در ذهن ما نمی گنجد که نور دادن خورشید هم عشق است و ما هم باید به همه عشق و
محبت یکسان بکنیم ومنتظر نتیجه نباشیم.
همسفر نسیم :....کتاب ....تو خود می دانی حقیقی بودن ،درسی
ندارد.
خانم فاطمه : کلمات این وادی آنقدر حقیقی هستند که نمی
توانیم هیچ درسی بدهیم ،کلمات خود گئیا هستند نیاز به توضیح ندارند.
همسفر نسیم :....کتاب ......امواج عشق در همه جا موج می
زند..........
خانم فاطمه : اگر من از حسادت وکینه ونفرت خالی باشم آنموقع
امواج عشق در من نفوذمی کند و کافی است دستم را دراز کنم .
همسفر حکمت:...کتاب ...تو می توانی عشق را پس بزنی
...............
خانم فاطمه : همیشه به خدا گیر می دهیم ونق می زنیم ،عشق را
فراموش می کنیم اما عشق مارا فراموش نمی کند.
همسفر حکمت :....کتاب ....از عشق چه بگویم که عشق به ظاهر
سوختن است ...
خانم فاطمه : عشق به ظاهر سوختن است منظور همان سختی های
راه عشق است.مثل پروانه ایی که به گرد شمع می گرددو شمع می سوزد ولی به او نور می
دهد و بهره می دهد و خودش هم به فهم وآگاهی می رسد.
همسفرحکمت:...کتاب ......گاهی عشق ؛یعنی پای برهنه روی
گدازه های آتش راه رفتن است....
خانم فاطمه:جایگاه مرزبانی جایگاه سختی در کنگره است ، در
جمع حال بد وخراب بخواهی قوانینی را اجرا کنید بسیار سخت است .همه به نحوی آنها را
اذیت می کنند یعنی به نوعی توقع دارند ،هرکدام به نحوخاصی برخورد می طلبند ولی
وقتی سختی راه هموارشد لذت می بریدو وقتی لذت عشق می رسید از آن گدازه های آتش
دیگر اذیت نمی شوید.
همسفر زهره: (مرزبان سابق)همه سختی ها دارای آموزش است . ما
در ابتدا کار مرزبانی سخت گرفتیم یعنی
نگاهم فقط به سختی هایش بود، برای همین اکنون یک پشیمانی برای من هست که چرا آن
لذتش را نبردم و به قول آقای حکیمی ممکن است خستگی جسمی داشته باشد ولی وقتی با
عشق باشد آن سختی برایت راحت میشود و لذت می برید و آرام می گیرید.
همسفر مرضیه (مرزبان ورزش):اوایل مرزبانی سختی های زیادی
داشتم آن هم به دلیل این بود که اموزش های لازم را ندیده بودم ولی بعد از آموزش
گرفتن وقتی مشکلی پیش می آید مرا یک پله
بالاتر می بردو این به من لذت می دهد.
همسفر حکمت :...کتاب .... اقدام به خلق جهان های آفرینش و
موجودات گرفت..........
خانم فاطمه : چرا خداوند کائنات و موجودات را خلق کرد ؟هدف
از خلقت چیست؟
تجلی عشق است ،برای ابراز عشق خود ،می خواست عشقش را
اینگونه متجلی کند.
همسفر حکمت ...کتاب ..........مثلث عشق چیست ؟
خانم فاطمه : سایه ها یعنی چه ؟یعنی باید چیزی باشد تاما
عاشق آن شویم و عشق را ببینیم.
خانم فاطمه : چرا عشق با مرگ نابود نمی شود ؟
همسفر نسیم :عشق در روح ونفس ماست.
خانم فاطمه :وقتی عاشق کسی هستید، حتی وقتی می میرد هنوز
عاشقش هستید مانند عشق به امام حسین که امام حسین که نیستند ولی عاشق زیاد
دارد،این عشق در سایه ها یعنی در صور پنهان است یعنی با مرگ از بین نمی رود.
همسفر مهین : راجع به موضوعی بی صبری می کردم از فردی سوال
کردم ،اودر جواب گفتند به زمان خودش سایه ها پدیدار می شونداین یعنی چه ؟
خانم فاطمه : آن منظوری که خودت درک کردید همان درست است و
مدنظر بوده است.
همسفر حکمت : گفتند : سایه ها لزوماَ انسان یا موجود زنده نیستند بلکه سایه ها می توانند موضوع و یا هرچیزی باشند و این سوال شما هم که نوعی سایه است و
دارای صور پنهان و آشکار است که آن صور پنهانش به مرور زمان بر
شما آشکار میشود.
خانم فاطمه : ببینید سایه یعنی چه ؟ یعنی چیزی جلوی نور
قرار گرفته و شما سایه اش را می بینید،خود اصل مفهوم را نمی بینید ، اگر آن چیز از
جلوی نور کنار برود ما آن را می بینیم . آنموقع در سایه نیستیم .
پس خاطرخواهی بد نیست چون اولین مرحله عشق است که با تزکیه
وپالایش به عشق خالص می رسیم.
هفته آینده
« سی دی هفتگی ریتم و ادامه وادی عشق »
در پایان خانم فاطمه عزیز و دوست داشتنی از
اعضای لژیون تشکر کردند و برای همه آرزوی سلامتی و موفقیت وخداحافظی نمودند.
اعضای لژیون نیز برای ایشان آرزوی سلامتی و
جایگاه های برتر را نمودندو ضمن تشکر و
قدردانی از اینکه با خانم فاطمه نخواهند
بود ابراز ناراحتی کردند.
پاینده باشید.
.: Weblog Themes By Pichak :.