خوشبختی گمشده ی همه ی ماست....
مواظب باشیم اگر آن را پیدا کردیم...
خودمان را گم نکنیم...
تاریخ : یکشنبه 22 فروردین 1395 | 10:50 ق.ظ | نویسنده : داداشی.. . | نظرات()
سلام دوستای گلم و سلام به اونایی که بیادم بودن و هستن.دوستون دارم از ته دل.
داداشی عزیز و هلا جون بیادتونم ولی فرصت نداشتم بیام نت شرایطم جور نبود.
من صاحب یه پسمل ناز مامانی شدم که تموم وقتم صرف اون میشه.
اومدم دیدم دوستای گلم پیام گذاشتن گفتم یه خبر شادی بهشون بدم.
پسرم 16 مهر بدنیا اومده و الان 3 ماه 14 روزشه.
خخخخخ گفتم دقیق اطلاعات بدم همه بدونن.
دیگه اینجا اومدن مطلب گذاشتن از ما گذشت انشاءالله همگی موفق خوشبخت باشید همه دوستای گلم دوستون دارم بخداوند مهربون میسپارمتون.
اگه شد باز میام از خودم پسرم خبر میدم براتون.فعلا تا بعد
تاریخ : شنبه 30 دی 1396 | 01:34 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
بالاخره یه نوروز جدید تو راهه
و هرکی تو فکـر هفت سین خودشه
بعضیا هفت سینشون “سنجد
“و “سیر” و “سماق” و
“سرکه” و “سیب” و “سبزه”
و “سوسن“ه
بعضیا هفت سینشون
“سکه “و “سانتافه “و “سفر خارج “و
“سونا “و “سگ جیبی
” و “ساختمون آنچنانی
” و “سرمایه ها“شونه.
بعضی ها هفت سینشون
“ساختمون نصفه کاره
” و “سقفایی که چکه می کنه“
و “سکه های پول خورد واسه
خرید نون” و “سبد های خالی” و
“سیاهی دود هیزم” و
“سرمای تنشون” و “سیلی
سرخ صورتشون“ه
بعضی ها فقط یه سین
تو زندگی شون دارن نمی خوان
ازش دل بکنن”سکـون“
بعضی ها نگاهشون رو دوخته ن
به دور دست ها و سین “ســراب”
که هر چی جلو میرن بهش نمی رسن.
بعضیا درگیر سین “سرکوبـــــ”
شدن تا دو روز بیشتر “سلطنتــــــ“کنن.
اما در مقابلشون
بعضیا “سکوتـــــــ” می کنن
و بعضی ها “ستیــز“
بعضی ها “سیاهـن” بعضی ها
“سفیـد“.بعضیا “سـبز“ن و بعضیا “سـرخ“
بعضی ها یه سین پرو پیمون
“سلامتی“دارن و نمی بیننش…
بعضیا در به در “سکه“هاشون
رو “سربه نیست “می کنن تا
سین”سلامتی“رو “سر“شون باشه.
بعضیا ، از سین های دنیا فقط
یه “سر پناه ” می خوان بعضیا
فقط یه “سر پرست“
بعضی ها همه عمرشون تو
سین”سجود“ن بعضیا تو سین”سلوک“
و بعضیا “سگ دو “میزنن
واسه یه لقمه نون!
بعضیا مثل “سرو” می مونن
و بعضیا مثل “سایه“
بعضیا “سرمست” دنیان و بعضی ها
“سرسام “می گیرن از اینهمه “سردرگمی” هاش.
بعضی ها رو میشناسم که هفت
“سین” زندگیشون رو با “صاد “می چینن:
صفا و صداقت و صمیمیت
و صبر و صلح و صلابت و صواب …
هفت(سین) شما ماندگار
تاریخ : چهارشنبه 18 اسفند 1395 | 02:05 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
سلام دوستای گلم عزیزم.خوبید؟ ممنون از بعضی دوستان که این مدت بیادم بودن ممنونم از همه. زندگی مشترک شروع کردیم اونم کجا همین نزدیکی های امام رضا.جاتون خالی هفته پیش رفته بودیم حرم امام رضا برا همه دعا کردم خدا قسمت کنه باز تاسوعا عاشورا اونجا هستیم.برا همه آرزوی سلامتی خوشبختی،و موفقیت دارم.
تاریخ : دوشنبه 19 مهر 1395 | 11:06 ق.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
سلام دوستان و همراهان همیشگی وبلاگم.
من یه مدت نخواهم بود چون میرم خونه بخت تا جابجا بشم و نت بخریم برا خونمون فعلا یه مدتی میکشه.دلم برا همه تنگ میشه .ممنونم خیلی دوستون دارم همه داداشی ها و آبجی های گلم.
تاریخ : پنجشنبه 18 شهریور 1395 | 12:04 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
عشــق را با تو تجربه کردم،
امید به زندگی را در تو آموختم.
محبت را در قلب تو یافتم.
با هر تپش قلبم میگویم دوستت دارم و چشمان همیشه
عاشقم در انتظار توست
سالگرد ازدواجمان مبارک
البته به استحضار دوستان برسونم که بنده این سالگرد ازدواج رو از سالی نوشتم که اسم آقامون رفته شناسنامه بنده و هنوز اینجانب عروسی نکردم و عقد کرده ایشونم. چون حس کردم بعضی دوستان دچار تناقض شدن.خخخ.
بله هنوز عروسی بنده در راه هست اواخر وسط های این ماهه.آرزوی خوشبختی همه هم لینکی هام و همه دختر و پسرهای این سرزمینم را آرزومندم
تاریخ : دوشنبه 8 شهریور 1395 | 05:41 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
انسان با سه چیز مغرور می شود:
نامِ بزرگ
خانه ی بزرگ
لباسِ فاخر
اما افسوس که بعد از مرگ!
نامش: مرحوم
خانه اش: قبر
لباسش: کفن
بر چرخ فلک مَناز که کمر شکن است
بر رنگ لباس مَناز که آخر کفن است
مغرور مشو که زندگی چند روز است
در زیرِ زمین شاه و گدا یک رقم است
تاریخ : جمعه 5 شهریور 1395 | 10:10 ق.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
پرسیدن سؤالات تلخ ممنوع!
تا به حال شده است که با یک پرسش نامربوط از دهان یک آشنای دور یا حتی نزدیک، انقدر غمگین شوی که نتوانی تا چند دقیقه خودت را جمع و جور کنی؟!
راستی چرا مردم از هم اینهمه سئوال می پرسند؟
چرا مثلا می پرسند :روی صورتت جوش در آورده ای؟
چرا اینهمه لاغر شده ای؟
رنگت چرا این همه پریده؟!
اینها سئوال های تلخ خالی کننده ای هستند...
و بدتر از اینها اینکه بپرسی
فلانی کجاست؟ چند تا بچه داری؟ چرا بچه دار نشدی؟ چرا بچه ات اینهمه چاق است؟ چرا خانه ات این همه قدیمی است؟ خانهء قدیمت بهتر نبود؟
چرا از یکدیگر سئوال هایی می کنیم که ممکن است هم را مجروح کنیم؟!
چرا از هم نمی پرسیم که این روسری چه قدر به تو می آید از کجا خریدی اش...
یا چرا به هم نمی گوییم چه قدر چشمانت برق می زند...
چه قدر این رنگ مو به تو می آید...
چه قدر در کنارت از گذشته آرام ترم....
چه قدر دلتنگ بوده ام و چه خوب که بعد از این همه وقت دوباره دیدمت...
به موهای سفیدی که از حاشیه روسری دوستمان بیرون آمده چه کار داریم...
اگر بخواهد خودش درباره اش با ما حرف می زند...
به لکی که پیشانی اش بر داشته...
به لایه های چربی ای که ممکن است بر بدنش افزوده شده باشد...
یا به چین و چروک های صورتش....
این عبارت، چه قدر عبارت بی رحمانه ست و بی رحمانه تر اینکه از زبان یک دوست شنیده شود:
چه قدر خراب شده ای!!!
خراب شده ای یعنی چه؟!
یعنی اتفاقی ناگوار ی خستگی هایی بیشمار بر پشت و شانه های دوستمان، آشنایمان یا عزیزمان وارد آمده است و حالا که ما بعد مدت ها او را دیده ایم با گفتن این عبارت باید حتما به او بفهمانیم که تو خراب شده ای و من این را از پوستت، از صورتت، از لاغری ات و از گودی پای چشمانت فهمیده ام!! و من پتک محکم تری بر سرت فرو خواهم آورد تا تو خراب تر ازین که هستی شوی...
اصلا چرا از هم سئوال می کنیم.... چرا می پرسیم : این مدت که نبودی کجا بودی؟
یا چرا با طعنه می گوییم این همه مدت با کی بودی که یاد ما نمی کردی..!
چرا کلمات و جملاتمان را نمی سنجیم!
ممکن است واقعا کسی با یک جمله ی سادهء ما زخمی تر از آنچه هست شود...
اصلا به ما چه مربوط که دوستمان چرا ماشینش را فروخته!
چرا بچه هایش را به فلان مدرسه گذاشته!
چرا خانه اش را عوض کرده!
چرا از کارش بیرون آمده است!
مگر نه اینکه اگرخودش بخواهد به ما خواهد گفت... کمی درنگ کنیم در ابتدای دیدارها و هم دیگر را با سئوالهای عجولانه نیازاریم.
بگذاریم دوستمان نفسی تازه کند...
بگذاریم آشنایمان در کنارمان یک فنجان چای بنوشد بدون نگرانی، بدون دلهره، بدون اندوه...
او را به یاد لکه های صورتش، کج بودن قدم هایش و خالی های اطرافش نیاندازیم!
قطعا چیزهایی از زندگی اش کاسته شده است که حالا سعی می کند با ارتباط، با سلام های دوباره آنها را التیام دهد.
از کسی سراغ کسی از متعلقات غایبش را نپرسیم...
اگر باشد...
اگر هنوز در محدودهء زندگی اش حاضر باشد، خودش یا نامش به میان خواهد آمد.
کمی صبور باشیم...
کمی صبور در ابتدای دیدارها، وهمدیگر را با سئوالهای تاریک و غمگین کننده نیازاریم!
تاریخ : دوشنبه 18 مرداد 1395 | 10:57 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
فلانی پسر زاس.....
اولین فرزندش پسر است
پسر پسرقند عسل
فلانی زایمان کرد....شکم اولش است؟....دختر؟....وای دختر؟
وهیچ کس ندانست دختری که دیگران برای ورودش به این دنیا از واژه ی(وای)استفاده کردند
یار و یاور مادر است,اولین خمیدگی کمر پدر به چشم دختر می آید,دختر غم خوار برادر است,دختر چین و چروک های اطراف چشم مادر را از بر کرده
مادر امروز یک چین,بر گوشه ی چشمان معصومت اضافه شده است
ترس از جدایی از پدر,دوری از مادر,غم برادر وجود یک دختر را هزاران بار میلرزاند
دختر بودن کار دشواریست,اینک درک میکنی
چرا برای اولین بار برای وجود پر مهرت(وای)گفتند
چون همه می دانند که ای(وای)تحمل این همه غصه برای تو کمی بزرگ است
دختر که داشته باشی
انگار خودت را با دست خودت پرورش می دهی ...
انگار مادری را از کودکی تجربه می کنی ...دختر است،
از کودکی آفریده شده برای مادری،
آن هنگام که عاشقانه موهای عروسکش را شانه می زند
و قربان صدقه های مادرانه اش را نثار عروسکش می کند،
لالایی برایش می خواند و به رویش می خندد ...
دختر است آفریده شده تا از کودکی از عزیزانش مراقبت کند،
آن هنگام که خسته از مشغله های روزانه کنارت می نشیند
و دست هایت را با دست های کوچکش نوازش می کند ...
وقتی حتی نه پدر و نه همسر دردت را نمی فهمند،
به چشم هایت خیره می شود و می گوید: مامان چرا خوشحال نیستی؟!
دختر که داشته باشی باید غمت را پنهان کنی،
بغضت را فرو بری و بخندی،
راحت با غمت می شکند ...
او مادر آینده است باید یاد بگیرد صبور و آرام باشد ..
هنوز بر این باورم خداوند زنی را که دوست داشته باشد تاج مادری بر سرش می گذارد،
ولی ...آن هنگام که عاشق زنی باشد به او دختر هدیه می دهد ...
تقدیم به همه ی دختران ودختر دارها
ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها مبارک
تاریخ : پنجشنبه 14 مرداد 1395 | 10:00 ق.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
تاریخ : سه شنبه 5 مرداد 1395 | 11:35 ق.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
چیزی که سرنوشت انسان را می سازد “استعدادهایش” نیست ، “انتخابهایش” است …
برای زیبا زندگی نکردن ، کوتاهی عمر را بهانه نکن ؛ عمر کوتاه نیست ، ما کوتاهی می کنیم
هنگامی که کسی آگاهانه تورا نمی فهمد خودت را برای توجیه او خسته نکن
برآنچه گذشت آنچه شکست آنچه نشد آنچه ریخت حسرت نخور زندگی، اگر تلخی نبود، شیرینی نمایان نمی شد.
تحمل کردن آدمهایی که ادعای منطقی بودن دارند سخت تر از تحمل آدمهای بی منطق است
موانع آن چیزهای وحشتناکی هستند که وقتی چشممان را از روی هدف بر میداریم به نظرمان میرسند
تاریخ : پنجشنبه 31 تیر 1395 | 12:14 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
سلام دوست های گلم ممنون از پیام هاتون که بیادم بودید.
واقعیتش مشکل خاصی نداشتم مثل بیماری و از این مسائل نبود.اگه خدا قسمت کنه دوماه بعد عروسیم هست.به علت کار همسرم مجبورم برم شهر دیگه و بخاطر دوری از مادرم حالم مساعد نبود ولی دیگه باید برم مجبورم.اولش که شنیدم کار همسرم جور نمیشه و باید بریم اون شهر خیلی اوضاع روحیم خراب بود و هرروز گریه و زاری.چن روزه یخورده بهترم توکل بخدا باید زندگی کرد.
تاریخ : پنجشنبه 17 تیر 1395 | 07:56 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
تاریخ : دوشنبه 14 تیر 1395 | 10:08 ق.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
- میگن بچه ی آخر که باشی لوسی....
- بچه ی آخر که باشی میشی عزیز دل همه....
- هر کیم که میرسه لپو میکشه میگه ته تغاریوووو
درسته...
اما...
- بچه ی آخر که باشی:
باید بشینیو رفتن بقیه رو نگاه کنی ....
- یکی یکی کم شدن افراد دوره سفره رو حس کنی....
- بچه ی آخر که باشی پیر شدن پدرو مادرتو میبینی...
بچه ی آخر که باشی تمام بی حوصلیگیا ، تنهایی ها میشه سهم تو....
- بچه ی آخر که باشی طعم تلخ ""تنهایی "" رو میچشی ....
به سلامتی همه ته تغاریااا...
تاریخ : جمعه 11 تیر 1395 | 09:15 ق.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
بزرگی را گفتند تو برای تربیت فرزندانت چه میکنی؟
گفت: هیچ کار
گفتند: مگر میشود؟ پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟
گفت: من در تربیت خود کوشیدم، تا الگوی خوبی برای آنان باشم.
فرزندان راستی گفتار و درستی رفتار پدر و مادر را می بینند، نه امر و نهی های بیهوده ای که خود عمل نمیکنند
تاریخ : پنجشنبه 10 تیر 1395 | 11:30 ق.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
خداجون سلام...
امشب باز شب قدره
میخوام به زبون خودم باهات حرف بزنم دلم گرفته!!!
اگه بگم واسه خودم هیچی نمیخوام که دروغ گفتم اما تورو به خودت قسم اول مشکلات بنده هاتو حل کن,حاجاتشونو حاجت رواکن بعد حاجات منم بهم بده!!!
خدایا گرفتارارو کمک کن...
ای خدا جونم هوا گرمه خیلی از بچه ها جای خواب ندارن...
خیلی از بابا ها پول نون شب ندارن...
خیلیا دلشون شکسته...
خیلیا پشت در بیمارستان منتظر به هوش اومدن عزیزشونن...
خیلیا دنبال شفای مریضشونن...
خیلیا یواشکی اشک میریزن فقط ام خودت میدونی چشونه...
میخوام بگم کمکشون کن...
من کسی نیستم که ازت بخواما اتفاقا گناهامم زیاده...اماتوروبه رحمن و رحیم بودنت قسم میدم که هرکس هرچیزی ازت میخوادتوی این شب قدر سومی حاجت رواش کنی...
*عاشقتم خدا جون*
**بیایید تو این شب برای همدیگه دعاکنیم**
تاریخ : شنبه 5 تیر 1395 | 11:30 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
شب قدر، شب نور، شب نزول قرآن و سرآغاز نیکی ها و سعادت ها و هنگام نزول برکات است
شب قدر، شب گشودنِ سفره دل و ریختن اشک نیاز و فصل گریستن در آستان آفریدگار بخشاینده است.
مهمانان ضیافت الهی! تقدیری سراسر خیر و برکت و سعادت دنیا و آخرت، توشه شب قدرتان باد.
شب قدر، شب قداست نفس است و پاکی روح؛ شب ترنّم عندلیبان ربانی، لحظه شکوه و اوج ذکرهای آسمانی است.
شب های قدر فرصتی است برای بازگشتن، به سوی حضرت حق و توبه کردن از گناهان و پیمودن راه درست است.
شب قدر، شب امید، شب دعا، گاهِ اشک های بی صدا، زمانِ از خود رها شدن و لحظه آسمانی با خدا بودن است.
خدایا! مرحمتی کن تا شب قدرت را قدر بدانیم .
شب قدر، شب زمزمه آوای ایمان در گوش جان انسان است.
شب قدر، شب باریدن باران رحمت حق بر جان زمان است.
شب قدر، شب برکت، رحمت و مغفرت است.
شب قدر، فصل نزول آیات رحمانی بر بوستان جانهای روحانی است.
شب قدر، گاه رویش جوانههای الغوث الغوث بر عرصه لبهای تائب است.
شب قدر، بهترین منزلگاه نیایشگران سرسپرده به مهر حق است.
شب قدر، وقت شناخت قدر خویش است.
شب قدر، آوای ایمان را در گوش جان انسانها ترنم میکند.
تاریخ : جمعه 4 تیر 1395 | 03:05 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
دنیای مجازی به ما آموخت:
زن و مرد میتوانیم باهم مهربان باشیم
حرف دلمان را آزاد بنویسیم و بیان کنیم
میتوانیم خودمان باشیم
میتوانیم از دور دوست بداریم و دوست داشته شویم
میتوانیم به کسانی دل ببندیم و اعتماد کنیم که هرگزندیدیمشان
میتوانیم جنسیت را فراموش کنیم و بدون توقع رفاقت کنیم
این دنیا به ما آموخت :
تقدیم کردن یک گل و تحسین کردن زیباییها و احوالپرسی با جنس
مخالف گستاخی نیست بلکه محبت و احترام است
آموخت :
دیگران را بپذیریم بی انکه بدانیم کیست و
چیست؟
در دنیای واقعی خیلی ها در جمع تنها هستند
در دنیای واقعی نزدیک شدن به کسی و تقاضای
دوستی شهامت میخواهد
در دنیای واقعی کسی حرف دل نمی زند
در دنیای واقعی بی پول که شوی فراموش می شوی
در دنیای واقعی اگر ساده و بی ریا باشی کودن
محسوب میشوی
در دنیای واقعی دورترین نزدیکی های یکدیگر هستیم
"دنیای مجازی فضای دل ماست"
این فضارا پاک نگه داریم.
تاریخ : چهارشنبه 2 تیر 1395 | 05:51 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
تاریخ : یکشنبه 30 خرداد 1395 | 07:21 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
عمر باید بگذرد
تا بفهمی بیشتر غصه هایی که خوردی
نه خوردنی بود نه پوشیدنی ! فقط دور ریختنی بود …!
و چقدر دیر میفهمیم که زنــدگـی همین روزهاییست که منتظـر گذشتنش هستیم …!
همیشه به یاد داشته باشیم و فراموش نکنیم ،
“مقصد”، همیشه جایی در “انتهای مسیر” نیست!
“مقصد” لذت بردن از قدمهاییست، که برمیداریم!
تاریخ : پنجشنبه 27 خرداد 1395 | 07:27 ق.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
تاریخ : جمعه 21 خرداد 1395 | 12:53 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
تاریخ : جمعه 21 خرداد 1395 | 12:33 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
از هر کس می پرسی چرا روزه می گیری همان جواب نخ نمای همیشگی را می دهد:
برای همدردی با ضعفا و گرسنگان!!!!
کدام مستمند؟
کدام کودک خیابانی؟
کدام زن بی پناه؟ صبح بیدار می شود پای سفره ای هفتاد رنگ می نشیند و تا خرخره می خورد و بعد تا غروب در خنکای کولر می خوابد و هنگام افطار باز بساط غذای رنگارنگ پهن می کند؟
گرسنگی کشیدن من و تو کدام گرسنه را سیر می کند؟
دروغ نگفتن و فرو نبردن گرد و خاک غلیظ به حلق، کدام بچه یتیم را لباس می پوشاند؟
كمى فكر كنید
تاریخ : پنجشنبه 20 خرداد 1395 | 12:48 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
خدایا ممنون براى تمام خنده هاى این ماهم، ممنون براى تمام اَشكهاى این ماهم
ممنون از درس هاى بزرگ زندگى این ماهم،ممنون از اینكه یادم دادى خودم باشم بیشتر از همیشه ...
و خدایا قسم به تمام شكوفه هاى رمضان آرزو مى كنم خنده هاى این ماه از ته دل، گریه هایی از سر شوق، آرامشى به قشنگى رنگین كمان دانایى ، بینایى و مَنِشى به وُسعت هر دو جهان و خلوت هایى كه با قشنگترینها پر بشه
خدایا هرگز نگویم دستم بگیر ؛ عمری است گرفته ای ، رهایش مکن !
خدایا من قدرت آن را ندارم تا قلب آنها که دوستشان دارم را شاد کنم ؛ از تو میخواهم در این روزهای پایانی ماه ، مشکلاتشان را آسان ، دعاهایشان را مستجاب و دلشان را شاد گردانی ...
آمین
تاریخ : دوشنبه 17 خرداد 1395 | 06:59 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
کاش کسی برایت گفته بود
که پراندن گنجشک روزه را باطل میکند
و ترساندن گربه ای
و له کردن گل های روییده لای علف های سبز
و چیدن یک یاس به بهانه بوی خوش
و نامیدن سگی به نجس
کاش کسی برایت گفته بود
وقتی روزه ای باید حواست به گنجشک ها باشد
که نپرانی شان
و به گربه ها
که با هیبت گام هایت نترسانی شان
و به گل های کوچک روییده در تنگناها
که له نکنی شان
و به یاس ها
که گلوی حیاتشان را نچینی
و به سگ های بی پناه
که اصالتشان را با واژه ای لکه دار نکنی
...
کاش کسی برایت از مبطلات روزه گفته بود
رساندن غبار غم به قلب دیگری
چشاندن شوری اشک به لب های دیگری
قی کردن اشتباه سال های خود به روی دیگری
و فرو کردن وجدان تن پرور در آب بی تفاوتی
و باقی ماندن بر جنابت سنگین بی مسئولیتی
تا اذان صبح
کاش کسی برایت گفته بود
نخوردن و نیاشامیدن ؛ روزه نیست
تاریخ : دوشنبه 17 خرداد 1395 | 09:06 ق.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
تخم مرغ ..!
یک رنگ است ..!
اما ..!
وقتی شکستیش ..!
دو رنگ می شود ..!
پس انتظار نداشته باش ..!
آدمی را ..!
که شکستی ..!
با تو یک رنگ باشد.
ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯼ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ
ﯾﮑﯽ ﮐﻮﭼﮏ ، ﯾﮑﯽ ﺑﺰﺭﮒ
ﯾﮑﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﯾﮑﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ
ﯾﮑﯽ ﻗﻮﯼ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺿﻌﯿﻒ
ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ...
ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ
ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ...
ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑاشیم , ﻟﻬﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ پایین تر ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﯿﻢ
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻨﮑﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺎﺳﺖ ,
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺎ ،!
ﺍﻧﮕﺸﺖ ها اینگونه ساخته شده اند. از ساختار انگشتانمان یاد بگیریم،ﺑﺎﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ،
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻟﺬﺕ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﻢ.
تاریخ : شنبه 15 خرداد 1395 | 06:33 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ...
ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ، ﭼﻘﺪﺭ ؟
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺩﺭﯾﺎ ﭼﻄﻮﺭ
ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻮﺟﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ
ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﺪﺍﻧﺪ
ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﭼﻨﺪ ﺑﺮﮒ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﻫﺪ ...
ﺍﺑﺮﻫﺎ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ
ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺎﺭﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪ ...
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻣﮕﺮ ﯾﺎﺩﺵ ﻣﺎﻧﺪﻩ
ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻃﻠﻮﻉ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ؟
ﻭ ﻣﻦ
ﭼﻄﻮﺭ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ،
ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩارم
تاریخ : چهارشنبه 12 خرداد 1395 | 10:15 ق.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
قسم به این دل ویران دلم هوای تودارد
به این دو دیده گریان دلم هوای تو دارد
به آن نسیم سحرکه اورد ز کوی تو بویی
زبوی کوی توحیران دلم هوای تودارد
چوبلبلی که نوایش بجز ترانه گل نیست
نشسته مست وغزل خوان دلم هوای تو دارد
مثال باد وزان کو چوشانه بر سر بیدی
که زلف کرده پریشان دلم هوای تو دارد
تنم بسان قفس گشته واسیر زخویشم
از این قفس برهان جان دلم هوای تو دارد
براه عاشقیت جز غم وبلا چو ندیدم
بلای عشق بگردان دلم هوای تو دارد
بجز وصال تو جانا مرا خیال دگر نیست
به تاب گیسوت ایجان دلم هوای تودارد
به مثل برگ خزانم اسیر گردش ایام
فتاده ام به بیابان دلم هوای تو دارد
تاریخ : چهارشنبه 12 خرداد 1395 | 10:12 ق.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
وقتی میمیریم ما را به اسم صدا نمیکنند و درباره ما میگویند:
جسد کجاست ؟
و بعد از غسل دادن میگویند :
جنازه کجاست ؟
وبعد از خاک سپاری میگویند:
قبر میت کجاست ؟
همه لقب ها و پست هایی که در دنیا داشتیم بعد از مرگ فراموش میشه
مدیر ، مهندس ، مسؤول ، دکتر، ...
پس فروتن و متواضع باشیم...
نه مغرور و متكبر...
پس به چی مینازید؟
عارفی گفت : آنچه ازسر گذشت ؛
شد سرگذشت!!!
حیف که بی دقت گذشت؛ اما گذشت!
تاکه خواستیم یک «دوروزی» فکرکنیم!
بردرخانه نوشتند؛
درگذشت...! پس بیایید قدر همدیگر را بدانیم و در غم و شادی کنار هم باشیم
تاریخ : دوشنبه 10 خرداد 1395 | 04:11 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
به سلامتی عشقی که . . .
وقتی میبینتت اول پیشونیتو میبوسه
و سرتو میذاره رو سینش
وقتی حسودی میکنی....
بغلت میکنه و میگه:
من فقط مال توام دیوونه
پس خیالت راحت چون تصاحبم کردی
وقتی غر میزنی...
فقط و فقط به چشمات خیره میشه و
دم نمیزنه....
تا خودتو خالی کنی
وقتی از دستت ناراحته به روت نمیاره تو خودش میریزه
تا غمشو نبینی
وقتی دستاشو میگیری چند لحظه یه بار دستاتو فشار میده
که بفهمی حواسش بهت هست
حتی وقتی که کمرنگه همیشه یه جورایی حواسش بهت هست
و تو فکر و ذکرته
کسی که کنارش آرومی...
کسی که کنارت آرومه
کسی که دوست داره...
کسی که دوسش داری
عـــــــــــشـــــــق یعنیٰ....
مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــن...
با تــــــــــــــــــــــــو
خـــــــــــــــوبــــــم
هیچکسم جز تــــــــــــــــو نمیخوام...
تاریخ : یکشنبه 9 خرداد 1395 | 07:23 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()
تاریخ : یکشنبه 9 خرداد 1395 | 07:14 ب.ظ | نویسنده : ۩۩ نگین ۩۩ . | نظرات()