Unknown
چهارشنبه 2 خرداد 1397 | 12:20 ب.ظ |
(( in the name of god ))
hi:)
i am p.j
:) well...have fun
music my web:ghermez(pobon)
:)
یکشنبه 2 آذر 1399 | 12:40 ق.ظ |
اولین باری که با چشام دیدمت رو اصن یادم نمیاد....
خب...شهر ما خیلی بزرگ نیستممکنه هرجایی دیده باشمت و مث احمقا از کنارت رد شد باشم!
البته اون موقع هنوز نمیدونستم احمقم:)
بگذریم...
روز اول مدرسه بود!مدرسمونم که جدید!کلاسشم بالا!
منم خر ذوق!ساعت 6 پاشدم رفتم مدرسه که جا بگیرم
کلاسای تابستونی شهریور.....
عین اسکلا رو 6 تا صندلی ردیف اول هرچی تو کیفم پیدا کرده بودمو گذاشته بودم که کسی نشینه
بعدم رفتم تو حیاط منتظر یه آشنا...یکی ا بچا اومد و رفتیم مدرسه گردی و .... تا اینکه زنگو زدن
رفتم سر کلاس و خشکم زد....سعی کردم اروم باشم...یه نفر رفته بود سه تا از جاهای منو برای خودش گرفته بود...رفتم جلو و گفتم اینا مال من بود!
اونم شرو کرد به گفتن اینکه ارث پدرت نیست و فلان...عصبی بودم...خیلی زیاد! آخرشم دعوامون شد و اون همونجا نشست...
شاید اگه میدونستم کی قراره کنارشون بشینه،....ردیف آخر رو زمین چارزانو میزدم که بتونه ردیف اول بشینه!
کم کم با بچه ها آشنا شدم...همه چی خوب بود تا اینکه دوست صمیمیم رف ی شهر دیگه.....من موندم و 27 نفر ادم که تو اوج اشنایی غریبه بودن.
تقریبا با هرکدوم از بچه ها دوس شده بودم....جزاون سه تا دختری که رو صندلیایی که من اونارو به خاطر یه مداد یا خودکار
که روشون گذاشته بودم حق خودم میدونستم نشسته بودن
خیلی بچه و احمق بودم....ب قول خودت بیشعور!
تو اون سه سال راهنمایی من خیلی چیزا یاد گرفتم
یادگرفتم همه دوستت نیستن و نباید بهشون اعتماد کنی....یاد گرفتم تو همیشه اولویت کسی نیستی ک دوسش داری....
تنهایی.....خودخواه نبودن.....بزرگ شدن.... من اون سه سال خیلی چیزا یاد گرفتم....
یاد گرفتم چقد زندگی میتونه قشنگ باشه وقتی خجالت زده جلوت وایسادم و تو از اون لبخندای قشنگ همیشگیت بهم هدیه میدی
سال اخر...من زندگی کردنو یاد گرفتم
رفاقت واقعی رو یاد گرفتم
سال اخر من فرشته ای رو پیدا کردم که توی ارتفاع کم پرواز میکرد....فرشته ای که سه سال پیش رو صندلیی که مال من بود نشسته بود و من
کلی حرص خورده بودم
فرشته ای که اول صندلیمو گرف
بعد قلبمو و کم کم...همه چیمو!!!!!!
دیگه راهنمایی نمیرم...ی سال شده که نمیرم
یه سال از اون روزی که وارد زندگی من شدی میگذره
هنوزم اولین باری که دیدمتو یادم نمیاد
هنوزم یادم نرفته رو صندلی نشستی که بخاطرش 6 صب از خواب بیدار شده بودم
هنو همونقد بیشعورم و ......هنوز لبخندت همونقد قشنگه
به قشنگی وقتی که من کار اشتباهی کردم و تو میخندی
بخند
فقط بخند:)
تولدت مبارک زندگیم:))))))
مطلب رمز دار : :)
یکشنبه 2 آذر 1399 | 12:39 ق.ظ |
این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.
مطلب رمز دار : :)
یکشنبه 2 آذر 1399 | 12:01 ق.ظ |
این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.
like songs
جمعه 23 اسفند 1398 | 03:10 ق.ظ |
از نظر من آهنگا مث آدمان
از بعضیاشون میترسم
از بعضیاشون متنفرم
بعضیاشون خوشحالم میکنن
بعضیاشون ناراحت
به یه سریاشون بی تفاوتم
یه سریاشون بعد یه مدت خسته و کلافم میکنن
تکراری میشن و دلمو میزنن
اما.....
یه تعدادیشون....همون بار اولی که میشنومشون میرن تو قلبم
یه گوشه میشینن و بیرون نمیان
مهم نیس تکرارین
خسته کنندن
دیگه چیز جدیدی برا شنیدن ندارن
محاله از تو اهنگام حذفشون کنم
محاله وقتی بهشون فک میکنم،یه لبخند نشینه رو لبم
نبودنشون محاله
حتی اگه ازشون خسته،متنفر یا کلافه شم
مهم اینه که
اون اهنگا
اون آهنگ
اون آدم
تا ابد توی قلب من میمونه
حتی اگه توی قلبش یه آهنگ دیگه باشه
مهم نیس حس اون نسبت به من چیه
مهم فقط آهنگ قلب منه
که هیچوقت...از حافظه ی قلبم
پاکش نمیکنم....
p.n:from me
me or....
جمعه 1 آذر 1398 | 09:51 ب.ظ |
شده یهو یه اهنگی رو گوش بدین و قلبتون یهویی بی دلیل فشرده شه؟
مث یه بادکنک که یه بچه ی شیطون فشارش میده تا بترکه.....
مث لیوانی که وقتی توش چای داغ میریزی ترک بر میداره
مث یه فریاد که هیچوقت زده نمیشه اما گلو رو خش میندازه
مث یه بغض که میخواد بترکه
مث یه من!!!!!!!
یا.........
شایدم تو!!؟
ordinary
دوشنبه 25 شهریور 1398 | 10:42 ب.ظ |
وقتی بهت گفتم بیا با هم باشیم.....
تو با یه لحن معمولی گفتی باشه
و من از درون شروع به پرواز بر فراز ابر ها کردم
وقتی اولین بار رفتیم بیرون....
تو با یه نگاه معمولی به دور و بر نگاه کردی
و برای من انگار به همه جا رنگ عشق زده بودن
وقتی اولین هدیت رو با تموم عشقم بهت دادم
تو با یه نگاه خنثی... گفتی مرسی!!!!!
و من وقتی اولین هدیم رو دو هفته بعد از تولدم بهم دادی.....
اون رو تا صبح به سینم فشار دادم و به تو فکر کردم
اما دیروز.....
برای اولین بار معمولی و خنثی نبودی
هیجان زده بودی....
عجله داشتی
و نگاهت داشت پر میکشید
امیدوارم هیچ وقت باهات معمولی نباشه......
عاشق شدی!!!
الان که فکر میکنم ، نمیتونم درکت کنم!!!!!!!!
همه چیز خیلی معمولیه!!!!!!!!!
حتی نگاه عاشقانه دختری که داره ازم میخواد با هم باشیم!!!!!!
i still love you
دوشنبه 31 تیر 1398 | 04:12 ب.ظ |
این روز ها ....همه چیز دروغین است
بوسه های محکم نشانه تنفر است
احترام ها از ترس نشأت میگیرد
گریه ها دیگر از روی غم نیست
بغض ها دروغین شده اند
و عشق ها همه هوس های زودگذرند
میان این همه دروغ اما....عشق من به تو حقیقتی محض بود
مثل عشق فرهاد و شیرین
لیلی و مجنون
و هزاران عاشق قدیمی
اما من غافل بودم از اینکه
شاید تو بزرگترین دروغ زندگیم باشی
و من چه احمقانه به عشقت دل بستم
از ان روز دیگر حتی حقیقت را هم دروغ میپندارم
از ان روز..........
همه را محکم میبوسم
به همه احترام میگذارم
بغض میکنم و اشک میریزم و حتی عاشق میشوم
و مانند تو.......
دل میشکانم
تا این زنجیره دروغین ادامه پیدا کند
و هر سال هزاران نفر مانند من و تو شوند!!!!!!!
و
شاید باورت نشود
اما هنوزم عاشقت هستم!!!!!!!!!!!!!
مانند خسرو و شیرین
لیلی و مجنون
و هزاران عاشق قدیمی دیگر....
p.n:from me
ash
چهارشنبه 12 تیر 1398 | 12:54 ق.ظ |
همیشه میگفتم:برایت دنیا را به اتش میکشانم
اما...
خاکستر های دنیایم را هم باد برد!!!
رفتنت مگر چقدر سوزان بود؟
p.n:from me
p.n2:ash lynx
i think to you
سه شنبه 11 تیر 1398 | 12:01 ق.ظ |
به رفتنت که فکر میکنم
گویی هزاران نخ سیگار در قلبم به اتش کشیده میشوند
کجایی؟
قلبم پر از ته سیگار است
p.n:from me
Privacy sidewalk
یکشنبه 9 تیر 1398 | 01:27 ق.ظ |
یک پیاده رو تقریبا خلوت
یک مرد
یک زن
یک زوج
خوشبختیشان پای خودشان!
یک مرد
یک مرد
یک شراکت
سود و ضرررش پای خودشان!
یک زن
یک زن
یک رفاقت
معرفت و اعتمادشان پای خودشان!
و انتهای پیاده رو یک من
یک تنهایی
یک رنج
آخر و عاقبتش پای تو!
good night
شنبه 8 تیر 1398 | 11:56 ب.ظ |
خیلی وقت است که شب هایم
دیگر با هیچ شب بخیری،بخیر نمیشود
خیلی وقت است که از ترس کابوس نخوابیده ام
چرا کسی مثل تو شب بخیر نمیگوید؟
خوابم می اید!!!!
p.n:from me
Dream
شنبه 8 تیر 1398 | 11:51 ب.ظ |
ادم ها هزاران رویا دارند
و هر کدام ان را به چیزی واگذار میکنند
دختر بچه ای که رویای چیدن ستاره دارد
آن را به اسمان میسپارد
باغبانی که رویای درخت دارد
آن را به زمین میسپارد
من اما
رویا هایم همه از دست رفته اند
و دیگر رویایی ندارم
اخر همه را به دست باد سپردم
و تو چه زیبا
همراه نسیم ارزوهایم
در بین ستاره ها و درختان رویاهای دیگران میچرخی
اما صبرکن.......
حالا که فکر میکنم یک رویا دارم
اینکه همه به ارزوهایشان برسند
تا من تو را در لابلای انها ببینم:)
p.n:from me
love &...
شنبه 8 تیر 1398 | 11:49 ب.ظ |
عشق یعنی خنده های از ته دلت درکنار او
بغض یعنی نگاه خیره من به خنده هایت!!!!!
p.n:from me
broken heart
دوشنبه 3 تیر 1398 | 11:51 ب.ظ |
دلشکسته ای کنار پنجره سیگار میکشید خسته بود..
آنقدرخسته که یادش رفت
بعد آخرین پک
سیگار را به پایین پرت کند
نه خودش را....
p.n:eliotte&locuse
poems
پنجشنبه 30 خرداد 1398 | 01:05 ق.ظ |
تمام شاعران.....
عشاقی در اشعارشان دارند
لیلی و مجنون
خسرو و شیرین
ناظر و منظور
بیژن و منیژه
و
تو و او!!!!!!!!
در منظومه بی پایان تنهایی من:)
p.n: from me
1
2