ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نقطه مقابل عشق نفرت نیست ، بی تفاوتیه !! ...

☢ٍ WELOME TO MY BLOG ☢ ♥ - 私のブログへようこそ ♥

نویسنده: یومیکو توموری♦ یکشنبه 3 مرداد 1395♦07:35 ب.ظ


 یو !! به وبم خوش قدم گذاشتی !! (: 

توصیف کردن تموم افکار و مـــــــــــــــــــــحتوا و چیزایی
که اینجــــــــــــــــــــا میزارم ، کار خیلی خیلی سختیه D:
پس یه معرفی مختصر و ســــــــــــــــــــــــاده میکنم ...
وصف و تصور اینجا رو هم به عهده ی تموم خواننده
های محترمی که اینجا میــــــــــــــــــان و قدم میزارن رو 
چشـــــــــــــــــــــم و چالمون واگذار میکنم D: ...
از خاطــــــــــــــــرات و علایقم می نویسم، که باقی بمونه
واسه اون روزایی که دلم واسه گذشته تنگ میشه...




واتاشی وا یومیکو توموری دس! 
یا همون : هلیا - هلیوس *-* ((:
یه اوتاکو !! 
تا به حال من به مدت 4 سال 
وبلاگ نویسی کردم و این وب دوم منه! 
دمدمی مزاج و غیر قابل پیش بینی ...
عاشق نوشتن ، انیمه و موسیقی ، گربه ها ، 
کتاب خوندن و جهانگردی...به خصوص آسیای شرقی...*-*
راستی ! از دکمه های سمت چپ می تونید برای دسترسی آسون تر
به پست ها استفاده کنید (:

Em inglês <innisfree é máscara real do aperto> <pérola /pearl>
نکته های فسقلی :
1. اینجا قانون خاصی نداریم ...چون دادگاهی نیس واسمون اجرا کنهD:
فقط حد و مرز ها رو بشناسید ...خودتون کلاهتونو قـــــــــــــــــاضی کنیدD:
2. دوستای خوبم لطفا نظر های تکراری و پشت سر هم ندین!!
 چون بقیه ی کامنتا توش گم میشه D:
3. با تبادل لینک مخالفتی نیس!! (: 
خیلی خوشحال میشم لینک وبتون 
کنار لینک بقیه ی دوستام باشه^^
4. اینجا هیــــــــــــــــچ مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطلب
 کپی شده ای نیست!! مگر با ذکر منبع !!


پی نوشت : بچه ها طی یه سری اتفاقاتی که افتاد 
و دقیقا  خودمم نفهمیدم چرا اینجوری شد ،
پست ثابت یکم ویروسی و مشکل دار شد  .
بخاطر همین دوباره ری پستش میکنم ولی با تاریخی که
 اولین بار وب ساختم و وارد دنیای نت شدم ،
برا همین نظرات قبلی نیستن و فقط خودم دارمشون ، همین^^

 خوش باشید !!






...

نویسنده: یومیکو توموری♦ پنجشنبه 6 آذر 1399♦10:47 ق.ظ

میخوای باور کنم قراره دیگه نباشی؟





مهاجرتِ پر تاخیر !! این بار به بیان × (=

نویسنده: یومیکو توموری♦ پنجشنبه 19 تیر 1399♦07:36 ب.ظ


یو !! خوبین ؟؟ چجوری میگذرونین ؟؟ (=
بعد از یه غیبت خیلی خیلی طولانی ، اومدم آدرس وب بیانمو بدم 
و بگم بالاخره فعالیتمو اونجا شروع کردم ...
 کاری که خیلی وقت پیش باید انجامش میدادم ولی زیادی درنگ کردم و 
به تعویق انداختمش ... که خب اصلا خوب نبود (= ...
دلم بدجوری واسه این پنل و قالبای رنگی رنگی میهن بلاگ تنگ میشه 
خب  البته این به معنا نیست که دیگه هرگز اینجا بر نمیگردم ... 
اگه یه روزی میهن بلاگ تصمیم گرفت شبیه قبلش بشه 
بازم به پست گذاشتن تو  این وب ادامه میدم 
ولی تا اون موقع ، میتونید من و روزمرگی هامو اونجا پیدا کنید (=
واسه رفتن به وب بیانم رو عکس بالای پست بکلیک !
یکم تلخ و سخته ، اونم واسه آدم وابسته ای شبیهِ من ...
تا همینجاشم زیادی موندم ((=
تا اون موقع خداحافظ میهن بلاگ (=

-----------------------------------------------
We won't be erased !
ما فراموش نمیشیم !





امتحانِ چرت و مزخرف زبان با دبیر زیبای با درک | #IDon'tEvenUnderstandYou -__-

نویسنده: یومیکو توموری♦ سه شنبه 13 خرداد 1399♦06:17 ب.ظ

موضوع مطلب: خاطرات ~
 
تصویر فوق : مودِ من پشت میز سر جلسه و گوشی به دست زیر بادِ کولر
 در این هوای زیبای خنک و جهنمی تابستانی در حالی که هنوز بهاره ×
تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

یاااااااه یاااااااه XD ... میدونید به طرز مزخرف و خنده داری خستمه ...
و بع حدی درگیر گشادیسم و بی حوصلگی ام که حتی حوصلم نمیشه تایپ کنم ...
از عنوان پست معلومه ک اومدم غر بزنم ولی خب همین حین بعد از نوشتن 
عنوان رفتم یه لیوان آب خوردم و نظرم عوض شد XD ...
میدونید معلم زبان مدرسمون اصن در کل تو باغ نیس ، تو یه جهان موازی
دیگه سیر میکنه به حدی ک گاهی حرفامونو نمیفهمه و جواب هایی میده 
ک انگار حرفامونو زده تو گوگل ترنسلیت و بعد براش جواب نوشته XD
مثلا : خانوم چقدر دیگه وقت داریم ؟؟ ... 
چیزی که ذهبی جواب میده : دقت کن خانومم...!
هیچکس :
من : 
وقت :
دقت : 
ذهبی : ^_^
حالا دلیل قاراشمیش بودن اعصابم ؟؟ خب مسلما ب *** رفتن سایت مسخره ی 
نظرسنجی گوگل فورم توسط معلمای که ما ازش به عنوان ابزاری برای امتحان گرفتن 
استفاده میکنن و خیلیم سایت مزخرفیه ،
 ولی بخوایم منطقی باشیم بنده خدا هیچ تقصیری نداره...
واسه یه نظرسنجی ساده ساخته شده ولی دبیرای ما میخوان توش آزمون 
آیلتس طراحی کنن... خب پس واضحه ک چنین چیزی از آب در میاد ! 
براتون نگم چجوریه ... میتونید همین الان یه چشمه از سوالات 
تصحیح شده توسط این سایت رو ببینید و بفهمید چقدر باهوشه '-' ... :


 خیلی اسکله XD ...خب تازه این فقط لسنینگ بود ...که گند زد به اعصابم...
با این سوالای مزخرف یس و نو ... آدم خندش میگیرهXD
سوالای امتحان اصلیشم پر از غلط بود -_- ...یه کلوز تست داده تو متنش نوشته 
کتاب Canon معروف ترین کتابِ پزشکی ابن سینا بوده '-' ...
بعد یه جمله داده گفته بگین درسته یا غلط :
جمله هه : کتاب Canon معروف ترین کتاب پزشکی جهان است :/
خب حدس بزنین اینا میگن جواب درستش چیه ؟؟ میگن این جمله درسته '-'
در حالی ک این جمله غلـــــــطه !!!!!! اوکی ؟؟ ._. با منم بحث نکنین._.
تازه من تا چندین ساعت فقط داشتم اسم کتابشو کَنِن میخوندم 
که در واقع یه برند خیلی معروف دوربین عکاسیه و مونده بودم خدایا
چرا ابن سینا باید یه کتاب هم اسم با اون دوربین عکاسی داشته باشه XD
بعد فهمیدم منظورش کتاب "قانون" بوده '-'
در هر صورت...بع کیفم ک کتاب قانون اینقدر معروف بوده ک 700 سال
تو اروپا تدریس شده...این موضوع حتی تو متن گفته نشده...
مهم اینه ک متن چیز دیگه ای میگه...
به درک ک برداشت هاشون فضاییه...خود متن داره یه چیز دیگه میگه ._.
در ضمن مطمئن باشید الان پزشکای برزیلی و آمریکایی ننشستن سر جاشون ک
 شما یه کتاب باستانی پاره پوره از زیر خاک در بیارید فوت کنید و بگید 
این معروف ترین کتاب پزشکی جهانه پس ما دیگه هیچ کتاب جدیدی ننویسیم 
و بذاریم پیشرفت علم پزشکی متوقف شه '-----' عیح ...
از زبان رسید به ابن سینا -_- ...
راستی ! اعصابمم خورد بود برا همین یه متنِ مودبانه ی طولانی پر از حرص 
برا مدیر فرستادم و او با خوشرویی مرا پاسخ گفت  :/


متن من :
 سلام خانوم فایض خسته نباشین ... وقتتون بخیر
 ببخشید راستش ما اصلا از نحوه ی برگزاری امتحان زبان راضی نبودیم...در صورتی که قبلا کلی خواهش کردیم و در مرحله اول هم به خود دبیرها درخواستمون رو  گفتیم تا یه وقت ناراحتی ای پیش نیاد...بعد که دیدیم فرقی نمیکنه اومدیم پیش شما تا شاید حداقل بتونید برامون کاری کنید...ولی خب بازم به همون راه و روش ادامه دادن...ما اگر خواهشی کردیم حتما مشکلی بوده...ازشون خواهش کردیم تو این سایت ها امتحان نگیرن ...آخه الان تازه امتحان زبان دادیم و امتحان علاوه بر اینکه توی سایت بود و سایت درست تصحیح نمیکنه پر از اشتباه و اشکال علمی بود نمیدونیم چه اشکالی داره پی دی اف سوالات رو بفرستن
 تا حداقل روی برگه جواب هامونو بنویسیم و بفرستیم...
 امتحان هایی که تو سایت ها گرفته میشه 
حتی مشکل به هم ریختن جهت و حروف و ترتیبش رو هم داره...
همین به هم ریختن ترتیب تو سوال هایی که دوتا جای خالی دارن کلمات رو بهم میریزه
برای امتحان شنیداری هم سه تا فایل فرستادن و گفتن
 هر کدوم رو حداکثر می تونید سه بار گوش بدید و بعد پاسخ بدید...
 اما فقط ۲۰ دقیقه بهمون وقت دادن...
در حالی که اگر همه چیز رو بذاریم کنار سه تا فایل
 هر کدوم ۲ یا ۳ دقیقه بودن...که ضربدر سه کنید و با هم جمع بزنید
 کلِ گوش دادنش بازم از ۲۰ دقیقه بیشتر میشه
کاش حداقل بقیه دبیرها اینجوری امتحان نگیرن ... 

پاسخ مدیر :
سلام عزیز دلم نگران نمره نباشید 
این امتحانات فقط درصدی از نمره را شامل میشه
 خودشون دانش آموزاشون را میشناسن اصلا نگران نباشید...! ._.
مود من : ولی من میدونم ک شما منو نمیشناسین...!
دونــــــت اِوِر تینک...تینک یو نو می...XD جاست فالو می...
شماها منو نمیشناسین غریبه ها...
ازم دور شین...پوشالی های بی همه چیز...اه...
پ.ن : امتحان بعدی ... ریاضی به وقت 17 خرداد 1399
برم یه خاکی به سر جزوه ی باشکوهم بریزم...
اگه گشادیم اجازه بده البته حتما چنین کاری میکنم!
پ.ن 2 : دیدین چقدر عکسای پست مودن؟ *-*
*بغض مزخرف گلویش را قورت داده و برای بار هزارم 
مور اند مور توایس را پلی میکند*






امتحان زیست + کمی اخبار × #NEWS ~

نویسنده: یومیکو توموری♦ یکشنبه 11 خرداد 1399♦06:11 ب.ظ


درود ! حال و احوال ؟؟ ... خوبین؟ من که حالم خوبه~ ^^
به تازگی متوجه شدم که چقدر چیزا هستن که متوجهشون نبودم و این دوران
زندگیمو اگر هدر بدم بعدا خیلی حس بدتری پیدا میکنم (= ... 
عبارت "تازه متوجه شدن"یکم ممکنه دلو بزنه ،
 جوری ک همه بگن : یعنی تا الان نمی فهمیدی؟؟
خب چی میشه منم پامو رو پام بندازم و در حالی ک شکلات داغ توی
لیوانمو فوت میکنم یه نیشخندِ به ظاهر ناشیانه ولی در درون ، آگاهانه
بزنم و با ذوق خاصی بگم : نــــــــــــــــه !! مشکـــــــلیه ؟؟ این منم × ...!
اخیرا اون قسمت شاخ طورانه ی نهان وجودم بیش از پیش فعال شده ،
منتها وسط اون همه مثلا "شاخ طور" بازی:| ...یه مشت از این شکلکا /^-^\
میزنه تمام ابهتمو با خاک یکسان میکنه XD 
پوف...مثلا من و "شاخ" بازیXD 
چقدر ب هم نمیایم :| ...مبارکمون باشه پیوندمون:|
یاااااه یاه ...به قول آوا ، کیلومتر ها از بحث اصلی فاصله گرفتیم !! D: ...
موضوع اصلی خب ، فقط باید بگم تموم شدن امتحانِ زیسته ک همین امروز دادم '-'
قرار بود دیروز باشه ولی پس از کمی صحبت با مدیر و دبیر زیست ،
توافق شد ک امروز امتحان بدیم چون برا امتحان بعدیمون ک زبانه 
الکی کلی وقت گذاشته بودن ک راستش همچینم الکی نبود '-' چرا؟؟ 
به این دلیل که امتحان بعد از زبان ریاضیه ک دبیرمون راضی شد فقط از دو فصل آخر 
امتحان بگیره ، همون دو فصلی ک من عنوانشم نمیدونم XD ...
مسلما فرجه ی اضافی زبان باید برای خوندن ریاضی استفاده بشه :| ...
یع روزش ک رف واسه زیست ، یه روز دیگه مونده که باید خود زبانو بخونم احتمالا '-' 
خیلی بخوام همت به خرج بدم تو فرجه ی زبان جزوه ی ریاضیو بنویسم...
ولی متاسفانه پنجاه شصتا فیلم ریاضی ای ک فرستاده بود نصفش گمشدن
و همونایی هم ک موندن فاقدِ هر گونه ترتیبن ...این موضوعم خیلی دردناکه 
ک تو کلاس ما کسی نیست ک با خیال راحت ازش درخواست کنم عکس کل
جزوشو بفرسته :| ...یا اگرم باشه اصلا جزوش به درد من نمیخوره XD ...
چیه ؟؟ '-' رک گفتم دگ ... نمیشه ازشون چیزی درخواست کرد:|
جزوه و نکته نوشتن منم ک مثل پیرزنای وسواسی هزار ساله ست...
اه بگذریم '-' سوالای امتحان زیست سر جمع 12 تا بودن با جوابای نسبتا کوتاه ...
خوب بود دگ ... ولی من آدم نشدم و بازم همه رو دقیقه 90 خوندم '-'
به غدد زیر زبانیم ... حداقل برا ریاضی دیگ نمیتونم چنین شکر قهوه ای ای میل کنم '-'
چی میشد تو دنیا فقط زیست و ادبیات و زبان وجود میداشت... 
پ.ن : نام نام*-* (این نام نام کردن منم همش تقصیر آواست -_- )
 اینو هنوز اعلام ننمودم ک فردا ، دقیقا 1 ژوئن و مصادف با 12 خرداد
 کامبک توایس ینی مینی آلبوم More & More منتشر میشه*-*
خیلی خیلی هیجان زده ام و خیلی وقته ک خبر دارم
ولی مشاهده می کنید ک !!!! گشادیم و گرفتاریم 
با هم متحد شدن و اجازه ندادن پست بذارمXD
اگه شد حتما عکساشو میذارم...فتوشات هاش خییلی خیلی قشنگن!
اگه هم نشد بعدِ منتشر شدن ام وی با دست پر میام*-*
پ.ن 2 : دقت کردین چقدر زیبا فعل و انفعالات رو مخ میهن بلاگ رو 
حواله ی یک سمت وجودم  نمودم و هنوزم در حالی ک اینجا مگس
 به زور پر میزنه به کارم ادامه میدم؟
منتها فقط وقتی دیگه امیدی ندارم ک بیام نظری ببینم یکم زیادی دردِ دلم میشه :| ...
میشه نظر داد ولی فقط با کارکترای فارسیXD ...شیوه ی نگارشیتونم اگه میخواید 
صحیح باشه و از بی شکلکی نمیرید به نظرات پست قبل مراجعه کنید
 استاد آوای کبیر راهنماییتون کردنXD ...
پ.ن 3 : چون برنامه امتحانی ندادن من خودم نوشتمش و با چسب ماتیکی!
چسبوندم رو در کمد ...
 اونم فقط واسه لذتِ خط زدن هر امتحان بعد از تموم شدنش -_-
خدا میدونه سالهاست دارم داد میزنم چسب نواری بخرید ولی کسی گوش نمیده :|
پ.ن 4 : امتحان بعدی زبان به وقت 13 خرداد 1399







نوار کاست / #TEXT

نویسنده: یومیکو توموری♦ چهارشنبه 7 خرداد 1399♦10:26 ب.ظ

موضوع مطلب: BTS بنگتن ~ تکست ~

_کاش زندگی مث یه نوار کاست بود...
+نوار کاست؟ چطور مگه؟
_چون هرجاشو ک دوست داشتی میشد
با یه خودکار برش گردونی عقب،
 ببینی چقد قشنگه
+اخه مشکل اونجاست ک اگه این کاستو برگردونیش عقب 
فقط قسمت های قشنگش نمیاد که،
 همچیش برمیگرده عقب دوباره باید بشینی ببینی برا لبخندی ک 
الان میزنی قبلش چقد گریه کردی...
 هیچی سخت تر از این نیس ک منطقی فکر کنی 
وقتی احساساتت دارن خفت میکنن =)






پویندگان + اخبار امتحانات + فیزیکِ امروز + حرف #Exams

نویسنده: یومیکو توموری♦ چهارشنبه 7 خرداد 1399♦07:27 ب.ظ

موضوع مطلب: خاطرات ~

هی ! بازم سلام ! ^^ = خوبین ؟؟ 
حال و روزتون براتون قابل تحمل هست به حد کافی ؟؟
امیدوارم که باشه ((: ...چون هر چی نباشه به هر حال ، این روزا هم باید بگذرن دگ ...
همین الان خسته و کمی نالان ، ولی آسوده خاطر از فرط راحتی رو زمین ولو شده بودم 
و واقعا باورم نمیشد !! چیو باورم نمیشد؟؟ خب ... قرار نیست از یه معجزه ی بزرگ 
تاریخی حرف بزنم ، ولی همین ک اون امتحان از سرم گذشت ، انگار دنیا رو بهم دادن((=
بعلـــه !! یک عمرِ تحصیلی ( !! ) فیزیک بخونی و متعجبانه از فقدانِ علاقه ت به ریاضی 
به فیزیک عشق بورزی ، بعد بخوای بزنی کل زحمات اون دوران یه ذره درس خوندنتم
با ول گشتن و علافی و بیکاری و کوتاهی و بیدار موندن از شب تا صبح و نت و سوشال مدیا 
ب فنا بدی؟؟ خب ، مسلما چنین چیزی دلم نمیخواست ، اما در واقع بحث خواستن 
یا نخواستن هم نیس ، بحثِ اینه که از اولِ فرجه تا آخرش ول گردی میکنی و میخوری
میخوابی و شبا تا صبح بیداری ، اون وقت روزِ امتحان فیزیک که عصرش ساعت 5
امتحان داری باید یادت بیوفته 3 فصل نخونده داری و توقع نمره ی آرمانی هم داری ؟ :|
خب ، از همین تریبون داد میزنم ک رسما کوتاهی کردم ! به حدی ک چندین ساعت 
قبل از امتحان از استرس و خودخوری نفهمیدم چندین بار عرض راهرو رو طی کردم و 
واقعا چندین بارِ دیگش نزدیک بود گریم بگیره((= ... مدتهاست درس نخوندم...
شاید حتی اصلا حق گریه هم نداشتم !! کسی رو ک نهایتا تو 5 - 6 ساعت !! کلِ
کتابو واسه امتحان پایانیش خونده چ توقعی میشه ازش داشت رسما ؟؟((= ...
راستش گشادی های من با کمال گرایی وجودم اصلا جور در نمیان ، برا همین خودم
با خودم دچار مشکل میشم و خود درگیری هام ب اوج میرسه { = ...
در هر صورت دقیقا همون لحظه ای ک نزدیک بود بعدِ دادن اون امتحان استانیِ
قبل از امتحان اصلی بزنم زیر گریه ! ._. ، پی دی اف سوالات زیبای فیزیک از راه 
رسید و حتی یک ساعت و نیمم وقت داد!!!!!!!! ... سوالاش روحمو بهم برگردوند((":
با آرامش نوشتم ... عکس گرفتم ، اسکن کردم ، فرستادم ، دبیرمون اظهارِ خداحافظی
و اینکه سالِ تحصیلی سختی بوده کرد و فلان و فلان و ...((: تموم شد !! فیزیک دهم
و امتحاناش... قوانین پیچیده ی فیزیک و دریا و طوفان !! ((= (: ×
خب ، خیلی فیزیک تو فیزیک شد ، امتحان بعدی زیسته و من حتی توضیح ندادم تو 
این مدت چه اتفاقایی افتاده و دقیقا چه بلاهایی سرم اومده و داره سرم میاد '-' 
بذار یکم از شیوه ی خلاصه نویسی یکی از نامه های جودی ابوت
اقتباس کنم تا خزعبلات و اخبار زندگیم‌کوتاه تر و مفید تر بشن*-*
1. اولا که میهن مثلا اومده کارشو درست کنه ولی زده خراب ترش کرده -_-
استفاده از کاراکترای انگلیسی و یه سری علائم نگارشی تو کامنت اصلا مجاز نیست :|
2. خیلیا به بیان مهاجرت کردن که خیلیم جای دنج و گوگولی ایه*-*
منم یه وب صرفا جهت ارتباط ساختم ولی هنوز کاملا آماده نیس
و نمیدونم چرا حسی بهش ندارم'^' ... دلم نمیخواد اینجارو ول کنم ...
هر چند هرچی تا حالا می نوشتم به امید نظرات شما ها بوده و الان 
با این وضع دیگه نظری در کار نیس ...((": 
به هر حال هر وقت آماده شد لینکشو بهتون میدم((": ♡ 
به وب های بیانتون هم حتما سر میزنم در اولین فرصتم~
3. بهمون برنامه امتحانی دادن که از امروز شروع شد و تا 1 تیر ادامه داره -_-
میتونستن امتحان نگیرن ولی می بینید ک میگیرن...
خوبشم میگیرن ...جای شکرش باقیه حداقل حضوری نیس...
4. من به شدت تو این مدت قرنطینه درس نخوندم =| ...
ینی کل این سه ماهو فقط گرفتم خوابیدم :| ...چیه؟؟ صداقته دیگه '-' 
5. امتحان ریاضی از ۴ فصل آخر کتابه که دو فصل آخر من حتی عنوانشم نمیدونم!
حدودا پنجاه شصتا ویدیوی ریاضی فرستاده که تا حالا باز نکردم :| 
دست مریزاد به غیرت و ارادم ... واقعا آفرین ... خیلی آفرین ...!
6 . عکسای پست مال روزیه ک بعد از شونصد سال از خونه زدم بیرون و 
با رعایت پروتکل های بهداشتی! رفتم کلاس زبانمون تا بتونم صبا و سه چهار تا 
دیگه از بچه ها رو ببینم(: ...جای مبی خالی ! دلم یه ذره شده براش ...


7 . این بالایی مینی بوس آقای گل زرده XD ...
آقای گل زرد هم شوهرِ خانوم جمهوریه XD ...
خانوم جمهوری هم مدیر کیوت و لاغر اندام و
 ظریف مریفِ موسسه ی زبانمونه XD
کفشای آل استارش!! ای خدا ...
خلاصع ، من همیشه رو این مینی بوس کراش داشتم XD
اختصاصی پویندگان خودمونه ...((= ~ باهاش این ور اون ور میریم XD
سر کل کلاسامون صدای گوش نوازش بود'-'
 دائم این مستر یلو فلور داشت مینی بوسشو روشن میکرد وسط کلاسای ما•-• 
من باید ، باید باهاش عکس می گرفتم ...دست عکاسشم مرسیXD ...باااد صبا ~
خوش گذشت در کل (: ...با ماسک و دستکش ...


8. دیده میشه یا نمیشه ، حس میشه یا نمیشه ، فهمیده میشه یا نمیشه ، 
در هر صورت ، من واقعا دارم سعی میکنم کنار بیام ، ولی باید اعتراف 
کنم اطرافیانمو کم در نظر گرفتم ... ممکنه با بعضی بی قراری های من 
واقعا مورد آزار و ناراحتی واقع شده باشن ...
مطمئنم دوست ندارن این حجم از خود درگیر پنداری و بی قراری هامو ببینن،
ولی صادقانه میگم ، باعث و بانیش خودم نیستم!!! 
واسه درست کردنش هر کاری کردم ... هر راهیو امتحان کردم 
ولی تهش بازم به همون جایی رسید ک قبلا ختم شده بود((:
دیگه نمیدونم چیکار کنم ! شاید فقط باید کمتر فکر و خیال کنم ...
بگذریم از اون بحث ، به هر حال این یکی امتحان گذشت ، 
ولی هیچ تضمینی نیست کسی با علافی و کوتاهی نمره بیاره(((: ...
9. طبق عادت قدیمیم ، بعد همه ی امتحانام سعی میکنم بیام و پست بذارم ،
از حال و روزم بگم و هر چیزی ک به ذهنم میاد توصیف کنم ...
حرف بزنم تا تو گلوم گیر نکنه(: ...من نمیتونم از نوشتن دست بردارم ، 
حتی اگه جای قطعات ادبی فقط مشت اراجیف خود درگیر طورانه ی
تینیجری باشه ، حتی اگه از دیدگاه کوته فکرانه ی بعضیا ، وبلاگ نویسی 
از مد افتاده باشه ، من همچنان ادامه میدم !!
10. تو رو خدا ببین ! قرار شد تازه مثلا خلاصه وار بنویسم ! نخوام خلاصه وار 
بنویسم دیگه چه وضعی میشه ((: ..!!
پ.ن : امتحان بعدی زیست به وقت ۱۰ خرداد ۱۳۹۹
پ.ن 2 : همین چند لحظه پیش تازه یادم افتاد باید برا 
ورزش رکورد و ویدیو میفرستادیم به عنوانِ امتحان ورزشِ خرداد :|
بذار فقط...خوب تماشا کنین ...
 این روزها و نوعِ گذروندن زندگی کوفتی تحصیلیمو مث چی تو سر نوادگانم می کوبم...
بهشون میگم چ زندگیِ زیبا و جذابِ قاطی پاتیِ
 فلاکت بار و قشنگی داشتم تو این دوران قرنطینه ... وایسین فقط ...
 چ مامان بزرگ یومیکویی بشم XD






از بدونِ عنوان ترین های این وب × برگی از دفترچه ی خاطرات By : ME ~ To : U

نویسنده: یومیکو توموری♦ شنبه 3 خرداد 1399♦01:32 ق.ظ

موضوع مطلب: خاطرات ~

میدونی ؟
من ، همیشه بی مقدمه بودنو دوست داشتم!
مقدمه چینی ، همیشه خیلی وقت می بره ،
با کلی کلمه های رسمی و یه عالمه حرف و تاریخ و
امضا کنارش یا شاید یه مهر رسمی قرمز کنار اون نامه و
تازه ، بدون پرِ سفید ! چون به هر حال فیلم و دراما که نیس ،
فوقش یه نامه ی اداری سیاه و سفید دیگه ست
که با یه پوزخند روونه ی سطل کاغذ باطله ها میشه بدون 
اینکه اون کلمه های تکراری تایپ شده ی غیر دست نویس حتی
یه بار هم خونده بشه ... کلمات رو اعصابی نظیر "منطقی باش" !
"فکر کن " "به صلاحته" ! و غیره و غیره .
گفتم غیر دست نویس...
اول اینکه خب ... 
دست نویس تقرییا زیاد دارم ، منتها نه اونقدرا زیاد ...
چون همیشه عادت دارم قلمو خیلی محکم رو کاغذ فشار بدم و
دست خطم زیادی پر رنگه ...
 واسه همین یا خودکارا جوهر پس میدن، یا مدادا دستمو خیلی خسته میکنن ... 
دوم اینکه ، اگر خطم خوب بود دست نویس می نوشتم ... حیف که از نظر من خیلی خیلی بده((: به هر حال ،از همون روشی استفاده میکنم که بعد ها ازش به عنوان یه عادت تاریخی یاد میشه : تایپ کردن! ... ولی خودمونیم ، فکر کن چقدر بهمون میخندن بعدا ! میگن اونا عادت داشتن دونه دونه حروف رو فشار بدن تا کنار هم بمونه ، به هم بچسبه و ازش یه کلمه ساخته بشه ، بعد با کلمه ها جمله ساخته بشه ، با جمله ها متن!
من نمیدونم قراره به چی برسن که اینقدر مسخرمون میکنن ، 
ولی ولشون کن! یه هر حال تایپ کردن هنوز از مد نیوفتاده ((:
پس منم همون کارو میکنم ... دونه دونه کلیدا رو با انگشتام 
لمس میکنم و سعی میکنم ازشون کلمه بسازم ... کلمه ها رو 
کنار هم میذارم تا ازشون جمله بسازم ، و با جمله هام ، هر چند بی ربط  سعی میکنم یه نامه بنویسم ، یه تکست ، یا یه متن ...میتونی هر جوری دوست داری صداش کنی ...
کلمه هایی که محتویات روحمو خالی میکنن ...
بار سنگینمو از رو شونه هام بر میدارن 
و کمکم میکنن زیر آسمون نارنجی تنها قدم بردارم ،
چون مطمئنم تنها نمی مونم ... کمکم میکنن قدمامو سبک تر 
بردارم و به پاهام وزنه ی آهنی وصل نکنم ، چون خیلی جاها 
هست که باید برم ، و خیلی جاها مونده که باید بهشون برگردم .
نغمه های آروم پرنده های شبنم دوست صبحو گوش بدم و 
به هر کسی که میگه آسمون ارغوانی نیست 
یه لبخند ملیح بزنم و بیخیالِ بیخیال،
یه حبه قند دیگه بندازم تو قهوه م ... به هر حال ، "هر کسی"
که صبحِ اول صبح جای خوندن روزنامه کاغذاشو بو نمیکنه تا رایحه ی 
خشک و عجیب کاغذ ریه هاشو بسوزنه ...! 
این وسط بوی جوهر که باهاش قاطی میشه ،
یه حس غریب ایجاد میکنه ، یه حسِ بی ربطِ خیلی مرتبط ...
دارم راجب زندگی آرمانیم حرف میزنم ؟
رایحه ی کاغذ روزنامه و قهوه ی سر میز صبح ؟
نمیدونم ... کی میدونه اصلا چی دلم میخواد ! 
مغزم پر از پادکست های کهنه و خاک خورده ست ،
منتها بنظر نمیاد از هشتگ های ترند جهان عقب مونده باشم .
حداقل این چیزیه که به نظر میاد و تو نگاه اول احساس میشه!
میدونی چی میخوام بگم ؟ حس میشه ؟
ارتباطِ بین بی ربط های خیلی مرتبط ؟
حقیقت مثل خورشید میدرخشه...
بهونه ای وجود نداره ،
پس این یه بیانِ دیگه ایه از جمله ی 
" خیلی راحت تر از اینا ، میشه بی بهونه بود ! "
یه نفر خیلی وقت پیشا بهم یاد داد برا 
چنین چیزایی ، دنبال بهونه نگردم ! ...
نیازی ندارم به دلیل ، تا وقتی میتونم بی پروا 
کلمه هامو پشت سر هم ردیف کنم و مطمئن 
باشم کسی ازم نمی پرسه چرا فکر میکنم 
آسمونو حتما یه روزی فول بنفش می بینم و
مطمئن میشم کسی اعتراضی وارد نمیکنه ...
نهایتا ، اگه اعتراضی بود ، 
یه کلاه گیس کلاسیکِ سفید سرم میذارم و 
با همون کت ساتن برنزی رنگ از رو صندلی بلند میشم
چکش چوبیمو می کوبم رو میز و بلند میگم :
اعتراض وارده !!! هر چقدر دلتون میخواد اعتراض کنید!
میتونید حرف دلتونو فریاد بزنید ... 
نظم دادگاهم نمیخواد رعایت کنید...
قانون مرده!!! بیدار شید !!!!! 
مرز ها رو رد کنید ... فارغ از زبون و پوست و رنگ و
تفاوت هایی که بین احساساتتون هست ...
تا میتونید حرفای کلیشه ای بزنید ، 
شعار بدید ، زندگی کنید ، اینجا کی به کیه؟
کی میخواد ازتون بخواد از دوست داشتن اونایی 
که دوسشون دارید دست بکشید؟(: هوم؟
میتونم دور دنیا سفر کنم و بعد از برگشتن هنوزم 
همینو بگم ! تا ثابت کنم قدرتِ بی پایان لیریک ها 
و تکست ها رو ...
اما تو باور داری مگه نه ؟(:
منم باور دارم که بازم صداتو میشنوم ...
صدایی که اسممو صدا میزنه (=
اون روز یه کلاه حصیری سرم گذاشتم و 
با چند شاخه گل آفتاب گردن و گونه های 
آفتاب سوخته برمیگردم سمتت!
شک ندارم خودتی ...!

با عشق ، من !
3 / 3 / 1399
پی نوشت : نصفه شبه و بی خوابم .
برات این نامه رو می نویسم .
بیخیال و فارغ از فکر کردن به وضع میهن بلاگ...
یا بلاتکلیفی در مورد برنامه امتحانی ای که 
معلوم نیست اصلا وجود داشته باشه یا نه!
به هر حال ، نظر نمیشه داد ، باشه! 
پست که میشه گذاشت (:
32 : 2 
A.M







زندگیمون داره میگذره / این ی ماهم روش ... #Mood

نویسنده: یومیکو توموری♦ چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399♦03:12 ب.ظ

موضوع مطلب: خاطرات ~

تموم شد ... اردیبهشت ... یه ماه دیگه هم گذشت ...
شاید یه ماه پر از بلاتکلیفی و بی حوصلگی ...
یه ماه پر از کوتاهی و کم گذاشتن ...
اگه شرایط مثل قبل بود شاید الان حتی وقت اینجا پست گذاشتنو نداشتم...
شاید حتی قسمت منطقی ماجرا اینه که در واقع وقت نباید داشته باشم ...
نباید کلِ یه کتابو توی یه روز بخونم ! نباید چند ساعت قبلِ امتحان براش دست به کار شم ...
نباید از تو تخت بپرم تو کلاس ...نباید خودمو گم کنم ... 
نباید به عقب نگاه کنم ... نباید تو جاده عقب عقب راه برم وقتی دارم به سمت جلو حرکت میکنم ...
نباید اینقدر مکث کنم ...نباید خودمو با Overthinking خفه کنم((:
نباید اینقدر سهل انگاری کنم ... نباید اینقدر حس تنهایی کنم ...
نباید ... نباید ...
بنظرمیاد دخترِ قصه حتی بعد رفتنش ، هنوز یه تیکه ی بزرگ وجودشو برا بار هزارم جا گذاشته...
میون این همه نباید کلی کار انجام دادم و میونِ همه اون باید ها هیچکدومشو به جون نخریدم ...
نمیدونم ...شاید هرگز قبلا اینقدر احساس پوچی نکردم ...اما خوشحالم ک این ماهم داره تموم میشه...
میدونم نمیشه از گذر روز ها انتظار معجزه داشت و میدونم فقط خودمم ک میتونم همه چیو درست کنم ...
با این حال ، از اومدن ماه جدید ، حداقل ناراحت نیستم ... امیدوارم بالاخره تموم بشه ...
و منم ، آسمون آبیمو پیدا کنم ...یاهرچیزی ک از اونم برام با ارزش تره ...

- من تو رو به هر آسمون آبی ای ترجیح میدم! 
- Weathering With You ...





معرفی انیمه سینمایی آب و هوا با تو Weathering With You / 2019

نویسنده: یومیکو توموری♦ دوشنبه 29 اردیبهشت 1399♦06:29 ب.ظ

موضوع مطلب: انیمه ~
Anime Extra: Weathering With You | LAB111

اینجایی که می بینی خشکیه ، قبلا دریا بوده ! دنیا از همون اولش دیوونه بوده ، 
پس این دنیایی که این شکلی شده ، تقصیر هیچکی نیست !
Weathering With You 2019 - 

یو یو ! درود بر همگی ! خوبین؟ امیدوارم باشین (:
من که کاملا بی تفاوتم این روزا ... سبک زندگیم
شبیه یه معتاد خونه نشینِ بیکارِ خاکستری شده'-'
کتابامونم اکثرا تموم شدن...فقط امتحاناشون مونده'-'
احتمالا تا خود تیر باید امتحان بدیم با این اتفاق شگرف تاریخی ...
میگم شاهکار جدید میهن بلاگو دیدین؟ 
حالا دیگه نظرات پست ها رو نمیاره:|
یعنی یه سری نظراتی که قبلا داده شده رو نشون نمیده
این بار فقط میخوام سکوت کنم ببینم بعد 
این دیگه قراره چه بلایی سرمون بیاره :|
راستی اونجایی که هستین هوا چطوره؟
اینجا که داره گرم میشه و کولرا رو راه انداختیم! D:
حرف از آب و هوا ب میان آمد^^ ، شاید به خاطر
انیمه ای که میخوام امروز معرفیش کنم*-*
اخیرا به طرز مسخره ای خیلی زیاد رو آب و هوا حساس شدم'-'
این انیمه جدیدترین شاهکارِ ماکوتو شینکای ،
کار گردان انیمه ی اسم توعه *-* !!! 
و گرافیکشم به همون فوق العادگیه و 
از OST انیمه نگم براتون خیلی خیلی قشنگه!!
منتها این وسط  ، حس کردم فیلمنامه یکم 
بی هدفه '^' ...! معلوم نیست دقیقا انیمه کجا 
شروع میشه و کجا تموم میشه((= ...
شاید یه کم بی محور باشه داستانش که 
اکثر منتقدا هم همینو ابراز کردن که به پای 
اسم تو نمیرسه ، ولی به نظر من ارزش دیدنو داره'0' 
تازه شخصیتای اسم تو هم توش هستنXD باور کنیدXD
تو دوتا صحنه ی فرعی میتسوها و تاکی رو 
میشه قشنگ دید'-' ...
این کار یجورایی منو یاد دیزنی انداخت که همه ی
پرنسس هاش تو فیلمای بقیه ی پرنسس هاش دخالت دارنXD
چی گفتم اصن چقدر حرف زدم'-' ...! 
بیخیال برید ادامه واسه معرفی و تریلرش !


ادامه مطلب



Mood | Text ~ +دمپایی های ایشون + یه اپسلیون چرت و پرت!

نویسنده: یومیکو توموری♦ شنبه 20 اردیبهشت 1399♦09:52 ب.ظ

موضوع مطلب: خاطرات ~ BTS بنگتن ~

متاسفانه ،
هم پوست کلفت شدیم هم دل نازک ! 
در جریانید که اصلا با هم جور در نمیان!
Source : t.me/kafiha


پ.ن : وقتی تو حتی دمپایی هاتم برندِ FilA ست دیگه 
چه سخنی میتونی برا من باقی گذاشته باشی؟ ((":
کاری کردی مرز های ویو و نگاهم نسبت به شلوار کردی 
و دمپایی جابجا شه !! این چ وضعشه..."پسر مردم"...
پ.ن 2 : آیا خیلی ضایعه که من همینجوری پست میذارم
و خود محور طورانه به فن گرلی کردنام ادامه میدم و هیچ
توضیحی هم ضمیمه نمیکنم؟ ._. ...نگران نباشید !
I am just too lazy for expressing the reality :|
ولی قول میدم ک در فرصت مناسب اعتراف نامه بنویسمD":
پ.ن 3 : آیا اینم خیلی واضحه که از شدت بیکاری دارم پست 
میذارم در حالی که هزار تا امتحان دارم که امتحان ادبیات فردا فقط یکی از اوناست 
ولی من مثل آدم درس نمیخونم و حتی نمیدونم دقیقا چمه یا چی میخوام بگم؟ ._.
حالا اصلا کی گفته برای پست گذاشتن باید حرف و 
تاپیک درست و حسابی داشته باشی؟ ._.
من یکی میخوام نادرست و ناحسابی باشم این وسط:|
وجدان : حالا کی گفته نادرست و ناحسابی نباش ک تو داری دفاعیه 
ارائه میدی جلو جلو دعوا میکنی؟؟XD
من : واااااااای بااز تو به ابراز احساسات درونی گفتی 
دعوا؟؟ این تویی دیگع از مامان بابام چ توقعی میتونم
داشته باشم؟ -__- 
وجدان : خب ابراز احساسات درونیت همیشه به طرز 
مسخره ای در هم پیچیده و غیرقابل قبوله به همین 
علت مخ طرف مقابلت در هم می پیچه و نمیدونه 
چه پاسخی به سخنان گهر بارت بده ، این میشه که 
میزنه تو ذوقت و ازت میخواد منطقی باشی '-'
من : فک مثلا چی میشد نباشی اینقدر تو سرم
نق نق نکنی تو '-' اه...خستم کردی -.-
پ.ن 4 : مدیونید فک کنید تو خونمونم وقتی تنهام همینجوری
بلند بلند با خودم حرف میزنم!! خیر...به هیچ وجه !!!!





I'm such a fool ! / #Roses By : BENNY BLANCO , JUICE WRLD , BRENDON URIE

نویسنده: یومیکو توموری♦ جمعه 19 اردیبهشت 1399♦01:49 ب.ظ

موضوع مطلب: کیپاپ! BTS بنگتن ~ خاطرات ~ تکست ~ آهنگ ~

[Chorus: Juice WRLD]

Roses are red, violets are blue 

رز ها قرمزن ، بنفشه ها آبی ان 

My heart is dead, I'm such a fool

قلب من مرده ، من یه احمق ام

Why did I fall for you?

چرا عاشق تو شدم؟

!؟I gave it all for you

[چرا] همه چیمو بهت دادم؟

Roses are red (Check), violets are blue (Check)

My heart is dead (Check), I'm such a fool (Check)

Why did I fall for you?

I gave it all for you

پ.ن : گومن نظرات رو جواب ندادم ،

 فعلا وقتی رو قسمت نظرات پنل کلیک میکنی

 میهن بلاگ به جای صفحه ی نظرات ،

 صفحه ی اصلی خودشو میاره.

اینم موضوع مهمی بنظر نمیاد 

ولی نوشتم که بعدها در جریانِ تمام 

این مسخره بازیای میهن بوده باشم . 

یک ساعت و نیم دیگه امتحان زبان دارم

 و در حالی که از اول فروردین داشته درس میداده و

 کتابشم هنوز باز نکردم ، دارم این پستو می نویسم((:

پ.ن 2 : دروغ چرا؟ همیشه که قرار نیست بگم

 فلان آهنگ و فلان فیلم و سریال خیلی قشنگه!

اتفاقا این آهنگ اصلا قشنگ نیست ، تنها قسمت خوبش 

لیریکشه که واسه همین نظرمو جلب کرد.

برا همین براتون نمیذارمش! (((: ... #تحول ...#تنوع ...

7 NON-TOURISTY EXPERIENCES IN BANGKOK, THAILAND






WTF؟؟ #Kutabare....×

نویسنده: یومیکو توموری♦ یکشنبه 14 اردیبهشت 1399♦08:15 ب.ظ

موضوع مطلب: کیپاپ! BTS بنگتن ~ خاطرات ~ آهنگ ~

شاید شنیده باشین رئیس جمهور وقت طبق اون سابقه ی درخشانش چی فرموده...
مناطقی که وضعیتشون از لحاظ پاکی از ویروس کرونا سفید اعلام شده
27 اردیبهشت تشریفشونو برمیگردونن مدرسه شون!
 و شهر ما هم چنین وضعیتی داره ... کاری ندارم که خوشحالم یا ناراحت ، 
حتی وقت ندارم خوشحال یا ناراحت باشم...
فقط میدونم که دوست ندارم برگردم! دقیقا مثل بچه های تخسی که روز اول
مدرسه دامن مامانشونو میکشن و جیغ میزنن که نمیخوان برن.
از این تشبیه ها زیاد به کار بردم ولی این بار خیلی خیلی فرق داره
 من و اونا یه تفاوت اساسی داریم ، اونم اینه که اونا اول راه میخواستن جا بزنن و 
بعد آدم شدن ، من اول راه آدم بودم ولی همین ک یه ذره خط پایان پدیدار شد جا زدم! 
موضوعی که آزارم میده سقوط از بالا به پایینه نه مشکل برای صعود و زیر صخره ها موندن!
من بالا بودم ولی حالا پایینم!!! پایین تر از هر زیرزمین نمور و خیس مرده ای...
اگه شرایط عادی بود چیزی به تموم شدن سال تحصیلی نمونده بود ولی 
الان انگار تا ابد ادامه داره و هنوز که هنوزه بعد این همه مدتی که مثل برق و
باد از جلوی چشمام گذشت ، محو شد ، تیکه تیکه شد و پرپر شد هنوزم دبیرستان
برام تازگی داره و هنوزم آرزو میکنم برگردم تو اون کلاسای شلوغ قدیمی بشینم
و جای زیست و فیزیک و شیمی با یه معلم خیلی معمولی کتاب علوم بخونم نه 
اینکه خسته و علاف و سرگردون روزامو سیاه کنم و تباه تر از همیشه وسط کتابای
تست از این صفحه به اون صفحه بپرم و کل زندگیم 
پر از حرف کنکور و دانشگاه و شغل و رشته ی 
تحصیلی و آینده و هزار کوفت و زهر مار دیگه بشه 
و آخرشم هیچی نخونم و امتحانای انلاینوقهوه ای کنم...
به خودم خیلی قولا دادم و خیلیاشو شکستم ، من هنوزم همونقدر 
آرزوی برگشتن دارم و هنوزم اگه میدونستم جابجا کردن عقربه های ساعت تاثیری 
تو عقب بردن زمان داره مثل یه ساعت ساز احمق به جون تک تک ساعت های عقربه 
دار زندگیم میوفتادم و حتی به ساعتای دیجیتالی التماس میکردم !!! پشیمون نیستم
چون قدر لحظه هایی که داشتم دونستم و دقیقا به همین دلیل میخوام برگردم... 
میدونستم که چقدر فوق العاده بودن و واقعا به این موضوع واقف بودم... 
حداقل تو این موضوع که چجوری باید قدر لحظه هایی که داشتمو بدونم واقعا کم
نگذاشته بودم ولی مشکل دقیقا اینجاست که چه فایده؟ ...ته تهش اینه که یه مشت
فعل ماضی بعید کنار هم ردیف کنم و به لفظ قلم پر آب و تابم بخندم!!! بخندم به روزهایی
از زندگیم که با دستای خودم کدر و تیره و تار کردمشون
 و هنوزم نمیتونم دست از اتفاقایی که افتاد و خاطراتی
 که داشتم بکشم و ته تهش یه کرمِ دفترچه ی خاطراتم نه جونده ی کتاب!
برگردم مدرسه...به کجای مدرسه؟ به چی مدرسه؟ به آدمایی که حتی تحمل دیدن همو
ندارن؟ ب آدمایی که حتی موقع چت سر یه تاریخ امتحان خودشونو میکشن و به خونِ
هم تشنه ان؟ به آدمایی که اونقدر تو عالم خودشون سیر میکنن و خود محورن که اگه 
میتونستن حتی واسه مدیر معاون هم قانون میذاشتن؟ به چی باید برگردم؟ به کجا باید 
برگردم؟؟ میدونم مدرسه رفتن وظیفمه...نمیخوام کسی اینو عین یه بچه ی نفهم
بهم گوشزد کنه ، ولی نمیدونم...به چی باید برگردم؟ با چه آرزویی؟ یا با چه امیدی؟
یعنی فقط منم که دنبال هم ذات های خودم میگردم و اگه کسی باهام کنار نیاد یه 
گوشه تنهایی اونقدر از درون میمیرم که جاودانه بشم؟ فقط منم که سکوت داره گلومو پر میکنه ولی هر چقدرم حرف بزنم خالی نمیشه؟ فقط منم که دلم تنگ میشه؟
فقط منم که راحت رها نمیکنم؟ چرا اینقدر همه چی برای اونا راحته ولی برای من
حتی اینجوری بنظر هم نمیاد؟ چرا گفتن دوستی تو دبیرستان معنای دیگه ای داره؟
دبیرستان برای من فقط یه درد و عذاب شد...ولی سال نهم اونقدر همه چیز گل و 
بلبل بود که تصور چنین روزهایی رو هم نکنم...ولی حالا؟؟((: ...
آره حقیقت داره...من هنوز احمقم ، هنوز رقت انگیزم و هنوزم قابل ترحمم چون
هنوزم دلم تنگ میشه! آره!  میدونم هیچ وقت صدام به گوشت نمیرسه
چون هرگز پشت سرتو نگاه نمیکنی ، ولی هنوزم دلم برات تنگ میشه! 
از خودم واسه نوشتن چنین چیزایی معذرت میخوام چون بهش قول دادم 
قوی باشم و منطقی فکر کنم ، ولی منطق و احساس با هم جور نیستن 
پس منِ عزیزم! واقعا بابت این زندگی غبارآلودی که برات ساختم
از صمیم قلبم ، "معذرت میخوام!!"...شاید شما بیشتر جنبه ی رنگین 
کمونی این وب رو دیدید ، ولی مطمئنم میدونید همه چیز اون چیزی 
که می بینید نیست! اگه به تموم مشکلات مسخره م همینقدر میدون میدادم
باید تا الان کل دنیا رو با سایه های تاریکم سیاه می کردم ((:
یه آهنگ که خیلی دوست دارم براتون میذارم .
 متنش هم تو ادامه ست.
"Hold On"
بعدا نوشت : امیدوارم خزعبلات منو زیاد جدی نگیرید ،
 با نوشتن این پست واقعا احساس بهتری دارم نوشتن 
همیشه منو نجات میده (:


ادامه مطلب



آنالیز تاریخ تولد | + ام وی هیونا Flower Shower + بیبی چن*-*

نویسنده: یومیکو توموری♦ پنجشنبه 11 اردیبهشت 1399♦10:17 ب.ظ

موضوع مطلب: کیپاپ! خاطرات ~

" Some People talk with you in their free time ,
some people make their time free to talk to U ...
And some never Do !
NOTICE the difference"
تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست
سلام ! چطوریایین؟ خوبین ؟ چجوری میگذرونین؟
خدا رو شکر به نظرمیرسه میهن حالش خوب شده((:
تو این مدتی که نبودم (یعنی از 7 فروردین به بعد تا پست قبلی)
از دیدگاه خودم اونقدررررر اتفاقا افتاده که میتونم باهاشون یه ساینس فیکشن 
تمام و کمال بنویسم ولی اگه از دیدگاه منطقی بهش نگاه کنیم شاید با دوتا 
صفحه نوشتن از وقایع واقعی و منطقی بشه سر و تهشو به هم دوخت و جمعش کرد ((:
هوم ... نمیدونم ، کی میدونه؟ کسی چی میدونه در کل؟
کلییییی پست هست که میخوام بذارم ولی نه وقت اجازه میده ، نه امتحان ،
نه مدرسه ی آنلاین ، نه اراده ، نه انگیزه ، نه حوصله ... یکی نیس بگه دختر تو کلا
چی داری تو زندگیت پس ؟ =----= ...من : اپلیکیشن شاد !!!!!!!
حالا خیلی هم دارم همه ی امتحانا رو گل می کارم مثلا؟؟ ._.
*وی هم اینک از امت شیمی برمیگردد وجدانِ نداشته ی عزیزم!
 او را اذیت نکن ، اندکی سرد و خسته و بینواست*


کلی حرف و سخن هست ... ولی همت کجاست؟ اراده چیست؟؟
خااایله خب ، حالاع که اینجام بهتره اینقدر
 موضوع رو در هم نپیچونم و کمی خفه تر بشم^-^
چی میخواستم بگم؟؟ تاپیک پست چی بود اصلا؟؟ XD آهان خب اوکی...
(رسما یه لحظه برگشتم بالا ببینم اسم پستو چی نوشتم!!!!!!
بعد مامان بابام فک میکنن وقتی میگن نمکدون بیار و از پشت 
میز بلند میشم برم بیارم ولی همین که پا میشم یادم میره دروغ میگم:| )
براتون یه تست خییلی خیلییی جالب آوردم راجب آنالیز تاریخ تولدتون و 
روز های مهم زندگیتون و حتی اتفاق های تاریخیش ، همزاد هاتون و غیره و غیره^0^
منو که واقعا به وجد آورد ، انگار بدون اینکه بهم خبر داده باشن اسممو یه جایی
ثبت کردن تا یه روزی واقعا تصور کنم "کسی" ام...خب البته که هستم..ولی ،
خب میدونم که منظورمو متوجه میشید چی میگمD'= ...امیدوارم برای شما
هم همینقدر جالب باشه که برای من بود^-^...
برای رفتن به اون سایت اینجا کلیک کنید^^


حالا که اینقدر پست پر باره ، تصمیم گرفتم یه موزیک ویدیو هم بهتون معرفی کنمD:
خیییلی قشنگ و لایته من خودم بسیار بسیار دوستش دارم^0^
موزیک ویدیو Flower Shower (حمام گل) از هیونا سولو آرتیست کره ای *-* 
واااقعا صحنه هایی که توش فیلم برداری کردن خیلی قشنگه^^
ازش دنس کاور زیاد دیدم آهنگش هم خاصه *^*
 برای دیدنش رو عکس زیر کلیک کنید .

  پ.ن خبر به دنیا اومدن پرنسس کوچولوی چن از اکسو رو که شنیدین؟
((: وااایییییی دیروز به دنیا اومد خییلی خبر فازمند
 ^--^ و سافت و کیوتی بوددد بچش دخترههه
فک کن هنوز دو روز از تولدت نگذشته 
اسمت ترند اول جهان شده و هشت تا
:| عموی معروف داری ک هر کدوم میلیون ها خاطر خواه دارن
آیا ما به دنیا اومدن رو اشتباه انجام ندادیم؟
 :)) پ.ن 2 : عکس پایین پست  واقعی نیست
! فعلا منتظریم عکسای خود بچه بیاد بیرون






Happy Birthday Lu Lu ! ~ Little Deer ! 30 years old !

نویسنده: یومیکو توموری♦ دوشنبه 1 اردیبهشت 1399♦06:42 ب.ظ

موضوع مطلب: کیپاپ! آهنگ ~


یکی - این دختره کیه؟ 
من + پسره میگم :|
یکی - بیا برو میگم کیه این؟؟
من + بابا ب امامزاده بیجینگ قسم پسره!
یکی - باور نمیکنم :|
من + نکن ._.
یکی - !!!!!!! 
یکی - اگ قبلا بود ک منو ب باور میرسوندی((:
من +پس چه خوب ک الان دیگه قبلا نیست ، 
چون الان تنها کسی که به باورش نیاز دارم خودمم!



تولد آهوی چشم قهوه ای اکسو مبارک !
به قول سحر باور می کنیم سه سالش شده باشه ، ولی سی سالش نه!!
 هر کسی تو این گیف بالا غیر از لوهان
 چیزی می بینه خودش پاشه بره بینایی سنجی=.=
در ضمن با منم بحث نکنین همین ک میگم درسته اه =.= ...XD
یه اسپارکلینگ سانشاین هنوز که هنوزه تو قلب بعضی اکسوالا میدرخشه ، 
و اون امید ، امید به برگشتن لوهانه !! نبودنش پیش بقیه هیونگ هاش چند سال شد؟
هر چند اونا همه جوره حمایتش کردن ! اونا هیچ وقت تنهاش نذاشتن!!
فایتینگ کیوت لاولی بیبی بوی تو هیچ وقت تنها نبودی و نیستی! ^^~
یه سولو ازش آوردم به اسم Your Song که دو سال پیش موزیک ویدیوشو دیدم و 
به شدت آروم و قشنگه و خیلی دوستش میدارم^-^ ×
آهنگش همین پایینه برا دیدن موزیک ویدیوش هم میتونید روی اون گیف آهو ،
(ببخشید گیف لوهان) کلیک کنید^-^
پ.ن : آیا ضروریه بپرسم تا قسمت 
چند مبارزه شیرین دیدین؟؟ XD
بیاین موفقیتاتونو برام تعریف کنین 
من خیلی متواضعانه میشنوم XD
پ.ن 2 : چرا میهن بلاگ داره میمیره؟ ... 
خسته نشده از این وقایع 
تاریخی که هر سال برا تنوع مورد
 وقوع و عنایت قرار میده؟؟ :/
میتونم بگم قبلا صدها بار پستامو از
 دست دادم این ارور میهن 
دیگه رسما اعصابمو ریخت تو مخلوط کن ._.
  





معرفی سریال چینی مبارزه شیرین / Sweet Combat / 甜蜜的战斗

نویسنده: یومیکو توموری♦ پنجشنبه 7 فروردین 1399♦09:20 ق.ظ

موضوع مطلب: فیلم و سریال × معرفی متفرقه ~

سریال چینی مبارزه شیرین

یووووح نی هااائووو^0^ (سلام به چینیXD)
نمیفهمم چرا توی این روزهای کرونایی باید ادامشو می دیدمXD
خوبین خوشین سلامتین؟؟
چیکارا میکنین تو این روزهای جذاب همه رنگی؟؟*-*
وااااییییی امروز اومدم یه سریال خیییییلیی خییلی جذاب بهتون معرفی کنم که 
از دوران تعطیلات زمستونی امتحانای نوبت اول شروع کرده بودم و چنین کش دار شد
که تا اینجا رسید و تو این دوران قرنطینه بالاخره تونستم به اتمام برسونمشXD
موقع دیدن چندتا قسمت اول به حدی خر ذوق بودم ک به مائویی هم گفتم اونم
استارتو زد دوتایی شروع کردیم دیدنشXD ... بعدش تا حدی خوشمون اومد ک آرزو 
کردیم ای کاش پیش هم بودیم و با هم تو واقعیت میدیدیمش و عر میزدیم*-*
خیییییلی محیط فیلم سافت و لایت و صورتی و قشنگهT^T
حتی بحث معرفیش شد اینقدر خوشمون اومده بود تصمیم گرفتیم دوتامون معرفی 
کنیم ک همه ببینن یه وقت کسی بی بهره و نصیب نمونه D:
بعد یه فکری به ذهنمون رسید*-* (نزدیک قسمتای آخر بود دیگ تقریبا:|)
تصمیم گرفتیم صبر کنیم تاقسمت آخرشو با هم ببینیمXD ...
بدین صورت ک ساعت مشخص کردیم تا سر اون ساعت با هم دکمه پلی رو بزنیم و  برای 
اینکه یه وقت از شنیدن دیدگاه های یکدیگر بی بهره نمونیم حتی فی البداهه چندتا
از دقیقه های فیلمو شانسی انتخاب کردیم تا سر اون ساعتا بیایم و عر بزنیم بعد بقیشو 
ببینیم:/ ینی تا این حدXD ...دقیقه هامونم اینا بودن :
5:20 - 17:00 - 25:00 - 30:00
و اینکه...وااایییی آهوی چشم قهوه ای اکسو توش بازی کردهههT^T
لوووهااانT0T...اولین عضو اکسو ک خوشم اومد ازشT^T...
اعتراف میکنم بخاطر اون سریالو دیدمD:
عروسک چینی گوگولی سافتT^T...
و گوعاااان (از بازیگرای اصلی) *-*...قبل دیدن سریال میشناختمش چون ،
لوهان و گوعان تو واقعیت هم با همنT-T ...چقدر اکسو الا سر این موضوع عر زدنT-T
به شخصه گریه های شبنم واسه لوهان یادم نمیره._. ...دلم تنگ شد واسش((":
اه بسه چقدر حرف زدم:| ...برید ادامه D:


ادامه مطلب





Other Pages: 1 2 3 4 5 6

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات